« پیرهنِ عثمون » که به اسبِ شاه گفتم یابو
24.10.2014 - 21:38
یکی نیست تو این دنیا که به من بگه ; آخه پسر بچهِ ۶۲ ساله آزار داری ؟ تو که سیاست حالیت نیست کسی مجبورت کرده اظهارِ نظر کنی ؟ سرت رو مثلِ یه بزغاله بنداز پایین علفت رو ( منظورم قورمه سبزی هست ) بخور ... اما ماجرا چیست !؟
در فضایِ اینترنتی ، وویس چتی هست به نامِ پالتالک . اتاقی هست به نامِ اتاقِ انجمنِ سخن که آقایِ حشمتِ رئیسی رفیقِ دیرینهام آن را تأسیس و اداره میکند . ایرنیها آنجا میایند با هم بحث میکنند در موردِ مسائلِ سیاسی ، اجتماعی و الخ ...
در هفته گذشته که موضوعِ جنایت کارانهِ اسید پاشی در اصفهان ، عمومِ ایرانیانِ داخل و خارج رو حساس و درگیر کرده بود ، در این اتاق " مجازی " هم به موضوعِ مهمِ طرح و برسی تبدیل شد . از من هم خواسته شد نظر بدهم ( ای کاش زبونم میشکست و میگفتم لال هستم ) این بندهِ سراپا تقصیر و شهوت زده برایِ بحث ، آمدم و بر اساسِ بضاعتام مطالبی گفتم : اظهاراتام بخش عمده احساسی بود در موردِ قربانیان و همدردی ، بعد شرحِ مبسوطی دادم که با در نظر گرفتنِ تند رویهایِ دینی " امرِ به معروف و نهی از منکر " و دعواهایِ جناحی بیش از همه از درونِ نظام بر نیمکتِ اتهام هستند . مثال هایی هم از این سوابق گفتم ؛ قتلهایِ زنجیرهای ، فجأیه مشهد و کرمان در سالهایِ پیش ... در ضمن اضافه کردم که از نظرِ " حقوقی " تا پایانِ تحقیقات و برسیها نمیشود نظرِ قاطع داد . از باندهایِ جانی صفت درونِ نظام تا جریاناتِ سلفی ، اسرائیلی ، تروریستهایِ در بلوچستان تا " مجاهدین " در معرضِ اتهام هستند و و و
نکته همینجا هست که صاحب مرده زبونم چرخیده روی " مجاهدین " و شده " پیرهنِ عثمون " که به اسبِ شاه گفتم یابو ... و رفیق هام بهم زنگ زنگ زنگ که ؛ لامصب باز چه دسته گلی به آب دادی ؟ من هم تکرارِ مکرّرات که داستان این بوده ...
پایانِ سخن : حضرتِ مجاهد ، الیامخدرهِ مجاهد ، رفتارِ ضدِّ ایرانی نکن تا ذهن و حدس و حدیث رویِ شما نره ... عجب گرفتاری شدیمها ا ا . تمام ... من خفه !
در فضایِ اینترنتی ، وویس چتی هست به نامِ پالتالک . اتاقی هست به نامِ اتاقِ انجمنِ سخن که آقایِ حشمتِ رئیسی رفیقِ دیرینهام آن را تأسیس و اداره میکند . ایرنیها آنجا میایند با هم بحث میکنند در موردِ مسائلِ سیاسی ، اجتماعی و الخ ...
در هفته گذشته که موضوعِ جنایت کارانهِ اسید پاشی در اصفهان ، عمومِ ایرانیانِ داخل و خارج رو حساس و درگیر کرده بود ، در این اتاق " مجازی " هم به موضوعِ مهمِ طرح و برسی تبدیل شد . از من هم خواسته شد نظر بدهم ( ای کاش زبونم میشکست و میگفتم لال هستم ) این بندهِ سراپا تقصیر و شهوت زده برایِ بحث ، آمدم و بر اساسِ بضاعتام مطالبی گفتم : اظهاراتام بخش عمده احساسی بود در موردِ قربانیان و همدردی ، بعد شرحِ مبسوطی دادم که با در نظر گرفتنِ تند رویهایِ دینی " امرِ به معروف و نهی از منکر " و دعواهایِ جناحی بیش از همه از درونِ نظام بر نیمکتِ اتهام هستند . مثال هایی هم از این سوابق گفتم ؛ قتلهایِ زنجیرهای ، فجأیه مشهد و کرمان در سالهایِ پیش ... در ضمن اضافه کردم که از نظرِ " حقوقی " تا پایانِ تحقیقات و برسیها نمیشود نظرِ قاطع داد . از باندهایِ جانی صفت درونِ نظام تا جریاناتِ سلفی ، اسرائیلی ، تروریستهایِ در بلوچستان تا " مجاهدین " در معرضِ اتهام هستند و و و
نکته همینجا هست که صاحب مرده زبونم چرخیده روی " مجاهدین " و شده " پیرهنِ عثمون " که به اسبِ شاه گفتم یابو ... و رفیق هام بهم زنگ زنگ زنگ که ؛ لامصب باز چه دسته گلی به آب دادی ؟ من هم تکرارِ مکرّرات که داستان این بوده ...
پایانِ سخن : حضرتِ مجاهد ، الیامخدرهِ مجاهد ، رفتارِ ضدِّ ایرانی نکن تا ذهن و حدس و حدیث رویِ شما نره ... عجب گرفتاری شدیمها ا ا . تمام ... من خفه !
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
کیانوش توکلی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید