رفتن به محتوای اصلی

معبد ابلیس
23.07.2009 - 19:37

چه پیغامی برم با خویش ، به گمراهان این صحرای خاموش ؟

نه ترس از خدای شان هست ،نه ایمان به آئین !

نها ده سر بر آستان معبد ابلیس !

که آغوش «غریب جهل و نادانی » *را بهشت خویش می دانند؟

ازشاعر آزادیخواه ترک.ناظم حکمت.

به قلم :کاظم رنجبر دکتر درجامعه شناسی سیاسی.

*************************

بیش از یک قرن و نیم است که ملت ایران برای حاکمیت نظام حکومتی دموکراتیک بر خاسته از رأی آزاد ملت مبارزه می کند .در این مبارزه همیشه خود را در مقابل سه قدرت اهریمنی متحد، یعنی استبداد-ارتجاع مذهبی -استعما رقدرت های بیگانه می بیند. نظام ولایت مطلقه فقیه حاکم در ایران که مدت بیش از 30 سال ، با انواع حیله و نیرنگ ، قتل و جنایت و زندان و تاراج ثروت های مادی و معنوی یک ملت بر این کشور حکومت می کند، مظهر این اتحاد نا مقدس سه قدرت شیطانی است.

در این مقاله کوتاه باهم به با یک واقعه تاریخی به تاریک خانه اشباح این معبد ابلیس می رویم، تا ببینیم چگونه یک مشت آخوند بیسواد و بی وطن و بی دین ملتی را این چنین به فقر و بدبختی کشیده وحتی بنام دین به جان مال ناموس شان هم تجاوز می کنند.

5سال پیش آیت الله محمد مصباح یزدی ، در یکی از سخنرانی هایش علنأ گفت :وطن پرستی عین گاو پرستی است! من راقم این سطور که بیش از 39 سال است در فرانسه زندگی میکنم و تمام تحصیلات دانشگاهی ام در این کشور به پایان رسانده و به فرهنگ این کشور تا حدی آشنا هستم ، می دانم که، اگر یک کشیش فرانسوی به ملت فرانسه می گفت : وطن پرستی عین گاو پرستی است !خود این ملت این کشیش رااز مملکت فرانسه بیرون می انداختند.هر وجب از خاک فرانسه چون خاک ایران در راه دفاع از شرف و ناموس این ملت در مقابل دشمنان داخلی و خارجی با خون جوانان این ملت آبیاری شده است.آری خاک فرانسه برای ملت فرانسه بسیار بسیار عزیزتر از کشیشان و پاپ ها است این ملت برای دفاع از هستی خود قرنها علیه مرتجعین دینی مبارزه کرده اند تا خود را از دست جهل و ارتجاع نجات دادند.ملت ایران بخاطر دارند وقتی که قوای متجاوز صدام به سوسنگرد رسید ، حتی به کوکان ایرانی هم رحم نکرد نسبت به آنها قبل از کشتن شنیع ترین اعمال را انجام دادند. اگر شهامت و شجاعت و وطن دوستی ملت ایران خصوصأ جوانان این مملکت نبود ، حتمأ این سپاه متجاوز به زن و بچه های آیت الله های بی وطن هم رحم نمی کردند.

گاو حیوان نجیب و نقش اقتصادی آن در جوامع بشری در طول تاریخ معلوم و مشخص است. چرا آقای مصباح یزدی نسبت به این حیوان بی حرمتی کردند من نمی دانم . اغلب روحانیون حاکم در ایران امروزی که روستا زاده هستند می بایستی به نقش اقتصادی این حیوان آ گاه باشند. ولی چون آقای مصباح یزدی به نقش مفید اقتصادی این حیوان آگاه نیستند با استفاده از روش مدرن تعلیم و تربیت که در فرهنگ غرب به آن پدا گوژی می گویند و در بالا بردن شعور و آگاهی انسان نقش موثری دارد خوب است که این حیوان را با شخص شخیص آیت الله محمد مصباح یزدی مقایسه کرده و وجدان ملت ایران را به قضاوت دعوت بکنیم و بپرسیم که کدام یک از این دو موجود نسبت به این مملکت و این ملت مفید تراست و بعدآ به سراغ یک واقعه تاریخی می رویم که چگونه اتحاد منحوس شاه و شیخ و استعمار ملت را اسیر جهل و خرافات می کنند.

البته گاو مقدس آپیس در مصر باستان و گوساله پرستی بخشی از بنی اسرائیل در مدت غیبت حضرت موسی در تاریخ و کتاب های دینی مطالبی ذکر شده است و بخشی از هندی ها گاو را مقدٌس می دانند.این جنبه ٌ تقدس گاو بیشتر بخاطر مفید بودن این حیوان برای جامعه بشری است .که در اقتصاد و فلسفه به این مفید بودن و فایده دهی (utilitarisme) می گویند که انسان ها همیشه به دنبال آن بودند که از چیزی و یا حیوانی فایده ببرند.انسان ها از شیر و گوشت گاو ماده ،خود و فرزندانشان تغذیه می کنند ، از نیروی گاو نر برای شخم زمین برای آماده کردن زمین جهت کشت وخرمن کوبی و برداشت کشت آبیاری و حمل نقل بار سنگین استفاده می کنند و هم چنین از پوست گاو برای ساختن کفش و لباس استفاده می شود.ملاحظه می کنید ، که این حیوان چه اندازه برای انسان مفید است. تازه این حیوان نسبت به انسان از لحاظ عقل و شعور بسیار پائین تر است.فرض بکنیم که یک روز ناشی از یک بیماری ، گاو های کره خاکی نسل شان منقرض بشود، آیا می توانید تصور بکنید ، که چه صد ماتی مادی بر جامعه بشری وارد می شود؟

بیائیم این انقراض نسل گاو را با انقراض فرضی روحانیون حکومتی حا کم در ایران مقایسه بکنیم و ببینیم که آیا با انقراض نسل گاو جامعه ایران چقدر صد مه مادی می بیند و با انقراض نسل روحانیون حکومتی ، چه خسارات مادی و معنوی ملت ایران متحمل می شود؟

در اینجا سخن از نفی دین و باور های مذهبی انسان ها نیست.تا بشر بر روی کره خاکی بوده و خواهد بود ، باور های دینی و مذهبی خود رانیز خواهد داشت .اینجا صحبت از دین فروشی و استبداد دینی روحانیون حکومتی است که دین را وسیله تحکیم قدرت و جمع آوری ثروت کرده اند،و ملتی را در زندانی به وسعت جغرافیای طبیعی ایران اسیر کرده و همین ملت را که در واقع ولی نعمت خود آنها است ، با القاب گاو هم ملت و هم این حیوان تحقیر می کنند !گوئی این حضرات از دماغ فیل افتاده اند !

در مبارزات صنفی و سیاسی معمول است ، که یکعده از اصناف مختلف و طبقات اجتماعی برای پیش برد اهداف و خواسته های صنفی شان ، دست به اعتصاب می زنند. مثلأ رانندگان اتوبوس رانی شهری برای بهبود شرایط کار و با لابردن دستمزد شان ، دست به اعتصاب می زنند.پزشکان و پرستاران و یا فرهنگیان و استادان دانشگاه ها اعتصاب می کنند.آیا تاکنون شما شاهد بودید که در یک کشوری چه مسلمان و چه مسیحی و هر مذهب دیگر ،قشر روحانی اعتصاب بکنند و مدتی دست از روضه خوانی دست بکشند مال نذری و خمس و زکات و مال امام جمع نکند و بروند برای خود یک شغل مفید اجتماعی انتخاب بکنند؟ هرگز. برای اینکه روحانیون در چرخه تولید اقتصادی کشور نقشی ندارند. فرض بکنیم فردا کارگران و تکنسین ها و مهند سین صنایع نفت ایران اعتصاب بکنند ؟بخش عظیم اقتصاد کشور فلج می شود.اما اگر روحانیون حکومتی حاکم در ایران مقام های غصب کرده بعد از انقلاب رابه شخصیت های ایرانی وطن دوست و تحصیل کرده و آگاه به اموربدهند، چه صدمه ای به اقتصاد و مدیریت کشور وارد می شود؟ هیچ صدمه ای وارد نمی شود و برعکس یک قشر طفیلی و مفت خور از سر سفره ملت کم می شود.

نقش ارتجاع مذهبی در بازداری رشد فرهنگ عمومی و فرهنگ سیاسی ملت .

- چگونه در شهر تبریز 160 سال پیش « گاو صا حب الزمان» کشف شد!

- در سال 1265 میلادی مطابق با مارس 1848 میلادی (درست در گرماگرم رقابت دو قدرت استعماری انگلیس و روسیه تزاری در ایران یکباره شهر تبریز شهر صاحب الامر شد!) در آن روز در شهر تبریز قصابی گاوی رابرای کشتن به سلاخ خانه می برد.گاو زبان بسته از دست مرد قصاب فرار می کندو به «دهلیز بقعه صاحب الامر » که در میدان صاخب الزمان در نزدیکی سلاخ خانه است، به رسم بست نشستن «رفت و بخفت». مردم تبریز که معتقدند یکی از بزرگان طریقت در خواب و اگر نه در بیداری آن حضرت صاحب الزمان را در آن مقام بگذاشتن نماز دیده بود و مردم خرافی آن زمان با شنیدن این قصه آن محل را میدان صاحب الزمان نام کردند و جعفر قلی خان دنبلی ... در انجا بقعه بنا کرد و از کارداران دولت ایران خادم و متولی گماشتند.

- میرزا علی اکبر نامی که در سفارت روس مترجم باشی بود احتمالأ به دستور روسها که در تبریز بودند و برای اینکه در دل مردم عامی و خرافاتی و ملایان تبریز جائی باز کنند، آن بقعه را با آینه مزٌین کردند.مردم تبریز در گذشته بیشتر در شب های جمعه به زیارت بقعه می رفتند و برای رفع حاجات خود شمعی روشن و گاه قربانی می کردند .و امٌا بقیه ماجرا:

- قصاب ریسمانی آنجا برد و بر گردن گاو نهاد و بیرون کشید.اما با معجزه حضرت امام زمان مرد قصاب نا گاه از پای در افتاد و چند قطره خون از بینی او برفت و جان بداد.شاهزاده نادر میرزا که همان زمان در تبریز بود مشاهدات خود را در «تاریخ و و جغرافیای دارالسلطنه تبریز چنین آورده است: به تبریز بودم به سال یک هزار و دویست و شصت و پنج از هجرت با شاهزاده محمد رحیم میرزا به عزم شکار آهو از شهر خارج شدیم در مراجعت پاسی از شب گذشته بود که بر پردرود (باید سرد رود باشد ما در حومه تبریز پردرود نداریم ) رسیدیم .از فراز پل روشنائی های بسیار از سوی شهر پدیدار شدو هیاهوئی بود.گفتیم شاید جائی آتش افتاده آن روشنائی از آن است و آن هیا هو به این سبب است که به فرو نشاندن آتش گرد آمده اند. عنان سبک کردیم ، فراشی چند از شاهزاده برسیدند.تهنیت گفتند که حضرت صاحب الامر علیه الالسلام معجزی کرد.شهر و بازار چراغان کرده اند...به بازار رسیدیم همه دکان ها پر چراغ و بانگ صلوات بود و تهنیت همی گفتند که تبریز صاحب الامر شد از مالیات وحکم حکام معاف است. پس از این حکم با گاو بزرگ مقام است (یک لحظه توجه بکنید که استعمار چه نقشه ای کشیده است . دومین شهر کشور را با آن موقعیت سوق الجیشی اش ازمالیات و حکم حکام معاف می کند. گاو حاکم شهر شده است!بعدأ شما تعجب می کنید که 130 سال بعد از این واقعه یک عده ایرانی و حتی تحصیل کردگان این مملکت عکس آیت الله خمینی را در ماه جستجو می کنند و سرنوشت یک کشور 70 ملیونی را بدست یک مشت آخوند بیسواد می سپارند !)

- بدان سوی شدیم مسجد و سرسرا پر چراغ بود و لولیان (روسپی ها ) بر بام بودند کوس همی زدند.آنجا سجده کردیم و به در گاه شدیم. حکمران حشمت الدوله بنشسته بود کجا یارای دم زدن داشت...مردم از هر سوئی گرد آمدند که جای ارزن انداختن نبود.آن گاو را آقا میر فتاح مجتهد تبریزی برده بود ، جلی از بافته کشمیر یر او انداخته ، فوج فوج (دسته دسته) همی رفتند و بر سم حیوان بوسه همی زدند و مد فوع گاو را همی ربودند.بزرگان بدانجا چراغدان ها و پرده ها به نذر بردند تا به جائیکه سفیر انگلیس چهل چراغ بلور بفرستاد و بیاویختند.(سفیر انگلیس هم به معجزه گاو حتمأ اعتقاد دارد!) آنجا خدام و فراش ها بگماشتند.

- مردم نواحی فوج فوج با چاوش به زیارت همی آمدند.همه روزه معجره دیگری همی گفتند، که فلان کور بینا شده است فلان گنگ به زبان آمد فلان لنگ پای کوفت . برخی بزرگان بدین کار بیشتر قوت دادند تا یک ماه بیش ،کسی را قدرت نبود سخنی در این کند.مردم غوغا و هر یک هرچه می خواست می کرد و می گفت و به تن آن گاو موی نمانده همه بر کنده بودند. یک تن دیدم از یزرگ زادگان تبریز ضعفی در باصره داشت، یک ماه به غرفه از آن غرف مسجد نشسته بود که شفا یابد تا از قضا ی ایزدی گاو بمرد از دیوان اندک تبری کردنداما مردم غوغا اندکی از آن صولت نیافتند تا دیر باز همی آمدند.خداوند روزی جمعی بدان جای حوالت فرموده بود که سخت بینوا بودند.(مأ خذ تاریخ و جغرافیای دار السلطنه تبریز از شاهزاده نادر میرزا، چاپ اقبال تهران1323 قمری صفحه 109-110

لسان الملک سپهر همین ما جرا را تائید می کند و می نویسد:«مردمان از این حدیث شگفت ، بدان گرد آمدندو نقاره و کرنا که از بهر نوبت آن شهر بود به آن مقام حمل دادند(در قدیم نقاره و کرنا فقط برای حکام و سلاطین می زدندو نشانه ای از قدرت وحکومت دولت بود) وروزی چند کرت همی بنواختندو تمام بازار و حجرات آن شهر را به زینت کردند و چراغدان های بلور افروخته داشتندو بزرگان شهر از بذل دینارو درهم و قربانی گاوو غنم خوداری نکردندو از هر دیه و قصبه و بلدان دور و نزدیک از بهر زیارت آن مقام (منظور آن گاو )زن و مرد به انبوه برسیدند.چندان غو غا برخاست که عقلای بلد از ازدحام و اقتحام (بی اندیشه در امری داخل شدن) عوام در آن مقام در بیم شدند که مبادا از آن جنبش و شورش فتنه حدیث شود که اصلاح آن نتوان کرد.اخبار گاو مقد س یه پایتخت رسید.امیر کبیر صدر اعظم ناصر الدین شاه که اصولأ با دخالت ملایان و فقها در کار سیاست و مملکت مخالف بود، حقیقت ماجرا را از مامورین خفیفه خود شنیده بود ، بعد از کاوش ها به این نتیجه رسید که این بار دست کنسول انگلیس در کار است و جناب مستر استیونس ، در ماجرای گاو مقدس دخالت آشکار دارد.در نامه ای به خانم شیل همسر کنسول انگلیس در ایران از دخالت های بیجا و شیطنت آمیز کنسول انگلیس در تبریز گله می کند و می نویسد:بعد از آنکه مردم اجامره و اوباش تبریز به جهت شرارت های خودشان در امور ملکی واتلاف مالیات دیوانی از برای خود ماًمن و بستی قرار گذاشته و خود سری ها کنند عا لیجاه مشار الیه (جورج استیونس کنسول انگلیس ) به جهت تقویت آنها و استحکام خیالاتشان چهل چراغی به مسجد صاحب الامر فرستاد و بر آنجا وقف کرده زیاده از حد باعث جرئت عوام و اشرار گشته پای جسارت را بیشتر گذارده اند تا از این خیالات عوام خدا داند چه حادثات بروز و ظهور کند.(مأخذ امیر کبیر وایران تأ لیف فریدون آدمیت صفحه 428-429.همچنین رجوع بکنید به جلد سوم ناسخ التواریخ تالیف لسان الملک سپهر ، خانم شیل در خاطرات خود مفصلأ از گاو صاحب الزمان و آشوب تبریز گزارش داده است.میر فتاح مجتهد تبریزی عامل اصلی « فتنه تبریز و غوغای عامه » بود.و شورش بظاهر مذهبی که در بوسیدن سم گاو مقدس بر دیگران پیشی گرفته بود ، عوام مردم را واداشت تا در شهرهای آذربایجان بر سر کوچه وبازار از معجزات حضرت گاو داستان ها بسازند و نعره زنند که شهر تبریز مقدس واز ما لیات دیوان و حکم معاف است. حتی چهره گاو را نقاشان زبر دست ترسیم کردند به زائرین بقعه مبارکه فروختند و مردم نادان در خانه های خود شمایل گاو صاحب الزمٌان را آویختند.متولیان حضرت گاو از سر نادانی به جای کاه و یونجه به او نقل و نبات دادند و بعد از چندی گاو مقدس بمرد . مردم با حزن و اندوه در حالیکه بر سینه خود می کو فتند تشیع جنازه مفصلی از آن بزرگ مقام کردند.در مکانی به خاک سپردند که هنوز به آرامگاه گاو صاحب الزٌمان برای اهل منبر معروف است.آیا شباهتی میان چاه صاحب الزمان(چاه جمکران) در نظام و لایت مطلقه فقیه فرزانه !و گاو صاحب الزمان در مسجد صاحب الزمان در تبریز دیده می شود؟(مأخذ از سایت دیالوگ.مقاله ای با عنوان ...برش چاقو از دسته خود)

با تمام احترام صادقانه که به پیروان هر دین و مذهب و آئین دارم، در عین حال وظیفه هر ایرانی وطن دوست و آزادیخواه و عدالت پرور است ،که به وجدان انسانی خود رجوع بکند و از خود بپرسد چه عواملی باعث حاکمیت جهل و استبداد و فقر مادی و فرهنگی حاکم در ایران شده اند ، که این کشور با چنین امکانات عظیم انسانی و طبیعی ، از قافله تمدن و پبشرفت آنچنان عقب مانده است ، که امروز از برکت ولایت مطلقه فقیه رهبر، مستضعفان جهان ، دخترکان ایرانی را برای تن فروشی به امارات قاچاق می کنندو آیت الله مصباح یزدی می فرماید :وطن پرستی عین گاو پرستی است لطفأ جواب بدهند آخوند پرستی عین چیست؟!

*- با تمام معذرت از روح پر فتوح ناظم حکمت ، من در این شعر دست بردم .در بیت آخر اصل شعر چنین است:

که آغوش غریب روسپی ها را بهشت خویش می دانند.درست است.

( ادامه دارد- دین در تقابل با شعور انسانی و علم)

پاریس 22 ژوئیه 2009

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.