بیش از هفت سال است که ریحانه در بند و روزانه بردار؛
بیش از هفت سال است که خانواده ی سربندی مصرّانه در انتظار؛
انتظاراستجابتِ بازگرداندنِ «حیثیتِ برباد رفته» ی مرد خدا، مرد نظام و مرد خانواده!
بیش از هفت سال است که حقیقت، گروگان است در قربانگاه "شریعت"!
طناب دار در برابر چشمانِ ریحانه ی جباری می رقصد.
جلال سربندی همراه مادر و مادربزرگش در برابر ریحانه طلبکارانه ایستاده و مصرانه در تکرار التماسِ هفت ساله.
خانواده ی سربندی بساط چیده است: بساط اعتراف گیری و تواب سازی!
و مصرانه خواهان لبیک گویی ریحانه به فرمان الهی: تقیه، توبه و "اعتراف": که مردِ خدا "حاج مرتضی سربندی قصد تجاوز نداشته -
پاداش: "عفو و بخشایش"!
پاسخ ریحانه ی با شهامت - راسخ و صادقانه تر از همیشه: " مرا به مادرم ببخشید، مرا به این مردم ببخشید، ولی پدر شما قصد تجاوز داشت، این قتل را انجام ندهید!"
سکوت!
"ریحانه نه التماس کرد نه به پایشان افتاد!"
زندگی ریحانه بیش از هفت سال در گرو حیثیت نداشته ی مرد خدا بود، ریحانه بر سر آزادی زندگیِ به گروگان گرفته شده اش در چنگال دژخیمان، چانه نزد و هرگز زندگی اش را از مردانِ خدا، گدایی نکرد. ریحانه در جلوگیری از سلاخی شدنِ کرامتِ انسانی اش، به قربانگاه رفت و گردن برافراخت تا سلاخی کنند، تا مبادا به معامله ی حقیرانه ی مردانِ خدا تن دهد!
ریحانه تمکین نکرد. ریحانه صداقت، کرامت و شرافتش را با آبرو و عزتِ نداشته ی مردِ مؤمن متجاوز، تاخت نزد.
......
یاد تمامِ قهرمانانِ بردار رفته، یادِ تمامِ عزیزانی که برای کرامت و هویت انسانی جان باختند گرامی باد.
نِسیان و بخشش چیزی نیست جز تحقیر آنهمه مقاومت و تخفیف و بی عدالتی به حق آنان که جان دادند تا حقیقت سلاخی نشود.
نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید