رفتن به محتوای اصلی

جوان متهم را به‌جای لوستر از سقف آويزان کرده بودند!
20.05.2009 - 14:57

 

انتشار گزارش صبا آذرپيك در روزنامه‌ى اعتماد كه از ضرب و شتم و بازداشت وى از سوى گشت ارشاد نيروى انتظامى خبر مي‌داد، سبب شد تا مشاهده‌هاى خود را از دو روز تلخ زندگيم در بازداشت‌گاه يك كلانترى بنويسم.

سال گذشته در روزهای دوشنبه و سه شنبه مورخ ٧ و ٨ بهمن ماه به مدت ۴٨ ساعت به دليل اختلاف مالی كه منجر به درگيری و زد و خورد با يکی از طرف‌های مالی موسسه تحت مديريتم شد، در بازداشت‌گاه کلانتری ]�[ خيابان "ن" تهران و پايگاه ]�[ آگاهی به مدت دو روز در بازداشت بودم.

در اين خصوص، پرونده‌ای در شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحيه ۴ رسالت تشکيل و اين‌جانب با قيد کفالت تا رسيدگی پرونده آزاد شدم.

موضوع پرونده يک مورد شخصی است که دليلی براى رسانه‌ای کردن آن وجود ندارد اما در طاين ۴٨ ساعت رفتارها و برخوردهايی را از سوی برخی از افراد پليس با متهمين مشاهده کردم که هويت حرفه‌ای من ايجاب مي‌کند که به آن اشاره کنم.

ان‌چه در ادامه مي‌خوانيد، شرح اين ماجراست:

برخوردهای فيزيکی با روش هايی نظير سيلی زدن ، پس گردنی و لگد زدن به پهلو و شکم به گمان در کلانتری ها بطور اعم و در آگاهی ها بطور اخص يک امر کاملا طبيعی به نظر مي‌رسد!

البته متهم هرچه جوان تر باشد بيش‌تر مورد اين‌گونه روش ها واقع خواهد شد و فحاشی های رکيک که جای خود دارد. فردی هم که مسول بازديد بدنی است، قبل از تفتيش به متهم مي‌گويد؛ ,اگر چيزی داری هوای منو داشته باش,!

جمله ای که به خود من نيز گفته شد و جالب اينکه هر آن کسی که به اين درخواست‌ها پاسخی احتمالا ريالی ندهد و يا موارد خلافی نداشته باشد، بيشتر مورد بی احترامی و به تبع مورد ضرب و شتم قرار می گيرد، همان گونه که من دچار آن شدم.

البته بعد آنکه دو کارت جانبازی و خبرنگاری ام را نشان دادم از برخوردهای فيزيکی در امان ماندم به گونه‌ای که افراد پليس با علامت دادن به يکديگر، با من ديگر برخورد نامناسبی نداشتند اما پيش از اين يک سيلی و دو پس گردنی و دو سه تا فحش آبدار و بسيار زشت را دريافت کرده بودم!

در اين نوشته سعی می کنم تنها به يکی از نمونه ها که شاهد و ناظر آن بودم به اجمال اشاره ای داشته باشم :

از برخوردهای بد پليس و بسياری از نيروهای انتظامی با مردم به لحاظ رفتاری در جاها و مکان های مختلف بسيارشنيد و حتا ديده بودم اما هرگز آن صحنه ای که در پايگاه چهارم پليس آگاهی ديدم حتی تصور اش برايم مشکل بود.

از متهم پرسيده شد: بچه کجايی و چند سالته؟,

صدايی با لکنت و رعشه شنيده شد: ,اهل زنجان‌ام و متولد ١٣۶۴�,

هنوز پاسخ جوان متهم به اتمام نرسيده بود که صدای چک و لگد بود و شيون و آه وناله های آن جوان که تمام سالن را پر کرده بود. ساعت حوالی ٩ شب بود.

دقايقی بعد پسر جوان را به ديواری آويزان کردند به اين صورت که ديواری به طول تقريبی دو متر که حدود يک متر بر بالای آن ميله های آهنی قرار داشت، دست های جوان نگون بخت را با دست بند به آن ميله ها بستند، بطوری که جوان متهم مثل لوسترهای سقفی کاملا آويزان شده بود.

جيغ و داد و گريه های سوزناک اين جوان بود و سيلی ها و مشت و لگدهای که در پی برسروروي‌اش مي‌باريد. جوان آويزان شده فرياد مي‌زد که ,شما را به خدا دست هايم در حال قطع شدن است، من غلط کردم و�.. هرچی شما مي‌گيد درسته، به‌خدا امضا مي‌کنم, و�

اما با اين اوصاف آنچه که برای خودم اتفاق افتاد تا اندازه های بسيار زيادی گويای بسياری از ناديده های عجيب بود !

از همان ابتدای ورود به کلانتری ١٢٧ با فرمان کلاغ پر تا انتهای سالن بصورت کلاغ پر رفتم و در انتهای سالن با يک ستوان جوانی روبرو شدم که از من خواست که هرچه در جيب دارم بيرون بريزم. من در حال انجام خالی کردن تمامی وسايل داخل جيبم بودم که افسر جوان با يک آرامش خاصی که توام با ادبيات ملايم بود به من گفت؛ ,اگر موردی در جيب‌ات داری به من بگو تا هوای ات را داشته باشم,!

البته من از اين جمله چيزی نفهميدم اما در پايان کار به وضوح متوجه آن شدم، مثلا از ميان وسايل توی جيبم يک عطر بيک داشتم که آن را يک افسر ديگر برای خود برداشت!

در مورد ديگرى از بين ٨٠ هزار تومان پول نقد و ١ ميليون تومان تراول‌چک همراه‌ام ، آخرالامر و هنگام ترخيص با يک ترفندی فقط ٩٠٠ هزار تومان از تراو‌ل‌ها را به من تحويل دادند! ٨٠ هزارتومان در کلانتری به جيب افسری به نام �ص� رفت و يک تراول ١٠٠ هزار تومانی هم در آگاهی به درون جيب افسری بنام �ش� غلتيد.

مشاهده‌هاى من به اين‌جا ختم نمي‌شود.

در مراکز نظامی مانند ادارات پليس کسی اجازه استعمال دخانيات ندارد و اين شايد امر نيکويی است اما اين ممنوعيت در مراکز پليس به اهرمی مبدل شده که سربازان و برخی از افراد پليس با بهره‌برداری از اين مقررات به کسب درآمد نامشروع می پردازند. يعنی با خريد سيگار برای فرد بازداشت شده از آن مبالغ گزافی را دريافت می کنند و يا اينکه افسر پرونده در جريان بازجويی به صراحت به متهم می گويند که ,اگر هوای مرا داشته باشی گزارش‌ات را به گونه ای می نويسم که قاضی نتواند تو را محکوم کند,�!

احساس من از اين مشاهدات دو روزه اين است که اين نوع مراودات و جريانات تلخ و زشت به گمان به يک روال عادی هم برای مردم و هم برای پليس تبديل شده است که به اين سادگی ها هم قابليت اصلاح ندارد.

براساس مشاهده‌هاى من گويا اکثريت افراد پليس برای سر کيسه کردن افراد بازداشت شده گوی سبقت از يکديگر مي‌ربايند و در چنين فضايى هرمتهمی که از نظر فرد پليس به لحاظ مالی ضعيف‌تر باشد تنها بايد خود را آماده کتک خوردن کند و البته آنکه بلحاظ مالی توانمند تر است می بايد سر کيسه را برای پرداخت رشوه شل بکند!

خرداد: نام و مشخصات كامل اين بازداشت‌گاه‌ها و افراد نام برده شده به اسم اختصارى در اختيار �خرداد� و همكار سايت است و چنان‌چه مسوولان پليس و دستگاه قضايى علاقه‌مند به پيگيرى و ريشه‌كنى اين فسادها در مهم‌ترين ركن اجتماعى و امنيت كشور هستند، مي‌توانيم اين اطلاعات را در اختيار مقام‌هاى محترم نيروى انتظامى قرار دهيم.

�خرداد� به آن جهت به انتشار اين گزارش مي‌پردازد كه گمان دارد، چنين نقض فاحش و وحشتناك حقوق شهروندان در كلانتري‌ها و آگاهي‌ها ديكته شده و قانونى نيست و مسوولان نيروى انتظامى مسووليت دارند و بايد به ريشه‌كنى آن‌ها بپردازند.

هنوز گزارش سال گذشته‌ى خبرگزارى ايسنا از شكنجه‌ى وحشناك جوانى تنها به جرم ,كفتربازى, در اداره‌ى آگاهى و از سوى دو مامور پليس از اذهان پاك نشده و به‌جاست كه نيروى انتظامى قدردان انتشار گزارش‌هايى باشد كه افراد فاسد و داراى مشكل را در سيستم اين نهاد افشا مي‌كند.

نویسنده:

رضا جلودارزاده

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
روشنگری

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.