رفتن به محتوای اصلی

همه رفتند از این خانه
12.04.2009 - 17:57

این روزها فقط خداحافظی میکنیم. یارانمان را بدرقه میکنیم و در انتظار خبر پذیرش بعدی می نشینیم. بدرقه دانشجویان پذیرفته شده در دانشگاه های خارج از کشور این سالها به امری عادی تبدیل شده. آنهم نه مالزی و هند و اکراین بلکه آمریکا و کانادا و انگلیس. نه دانشگاههایی که صرفا با چند صفحه فرم و پول واریز شده پذیرش میدهند بلکه دانشگاههایی که به بهترین معدل ها و کاملترین رزومه ها پذیرش میدهند. یعنی مستعدترین و کوشاترین دانشجویان. یعنی باهوشترین و منضبط ترین جوانان. یعنی سرمایه های اصلی هر کشور. و آنها می روند. با رضایت و با لبخند.

بسیاری از افراد دلسوز و خیرخواه مملکت این مهاجرات ها را تقبیح میکنند و ماندن و بکارگیری تخصص در داخل کشور را شایسته تر میدانند.

یعنی درواقع نگاه خود را ازعلت به معلول دوخته و او را که در دسترس تر است مورد خطاب قرار می دهند. در حالیکه هیچکس بعد از توصیه به ماندن برنامه مشخص دیگری برای توصیه ندارد. آیا نخبگانی که می مانند می توانند با تکیه بر استعداد و دانش خود شانس ادامه تحصیل در همان دانشگاه های معتبر قبلی را داشته باشند؟ آیا سیستم گزینش دانشجو در ایران میتواند آنان را به سوی جایگاه مناسبشان هدایت کند؟

به نظر نمی رسد در ایران هیچگونه تضمینی وجود داشته باشد که یک دانشجوی نخبه بتواند در حد هوش و استعداد خود تحصیل کند. سیستم کهنه و غیر منطقی و غیر عادلانه کنکور، گزینش اخلاقی و سیاسی و اعمال سهمیه های آنچنانی سدی است که تنها با هوش و توانایی علمی نمیتوان از آنها گذشت.

در ورود دانشجویان به مقطع کارشناسی ارشد فعالیت علمی و سابقه تحقیقاتی و مطالعاتی داوطلبان تنها چیزی است که اصلا اهمیتی ندارد و در عوض سابقه عضویت در نهادهای غیر علمی و صرفا سیاسی خاص و داشتن سهمیه های مختلف غیر علمی از عوامل موثر در گزینش دانشجویان است. در این میان اگر نخبگانی هم خواسته باشند در کنار برگزیدگان دیگر ادامه تحصیل دهند (با رد شدن از همه فیلتر های غیر علمی) باید در فضایی سرد و بسیار کمتر از حد علمی خود وقت بگذرانند. برای دسترسی به اینترنت وقت بگیرند و در خوابگاه های پر جمعیت و غیراستاندارد ساکن شوند (و البته مراقب باشند دچار گازگرفتگی نشوند)، به خاطر پوشش و ساعت رفت و آمد به کمیته انضباطی پاسخگو باشند، غذاهای بی کیفیت دانشگاه را بخورند و از هر گونه تسهیلات دانشجویی مانند بن های دانشجویی، کمک هزینه تحصیل و … محروم باشند.

(چه نوقعات عجیبی!!!!! در ۲ سال اخیر بسیاری از دانشگاه های سراسری حتی تخفیف شهریه شبانه برای معدل های الف را هم حذف کردند)

حالا فرض کنیم کسی بخواهد همه این کمبودها را هم تحمل کرده و در داخل کشور ادامه تحصیل دهد و به عنوان یک نخبه علمی بهترین مدارج را در بهترین دانشگاه ها کسب کند. اکنون نوبت بکارگیری تخصص نخبگان در داخل کشور است! مگر کشور ما به تخصص نخبگان اش هم احتیاج دارد؟

کدام نخبگان؟ آنان که با سهمیه رفتند و آمدند؟ آنها که از گزینش های اخلاقی و سیاسی رد شدند؟آنها که به خاطر نپوشیدن جوراب و یا نبستن یقه پیراهن به کمیته انضباطی احضار نشدند؟ آنان که برادرزاده فلانی هستند؟ آنان که دوست فلانی هستند؟

ببخشید! چنین نخبه ای موجود نمی باشد!

به نخبگان علمی کشور نمی توان دستور العمل اخلاقی و پوششی داد،نمی توان آنها را در خوابگاه های پر جمعیت و بی کیفیت جا داد، نمی توان هوش سرشار و ذهن خلاق آنان را در محدوده کنکور و تست و گزینش خلاصه کرد.

چندی پیش دکتر فیروز نادری (از مدیران ارشد ناسا) در یکی از مصاحبه های تلویزیونی اش از خیل عظیم ایمیل هایی گفت که از ایران و برای کسب اطلاع درباره شرایط استخدام در ناسا برایش فرستاده می شوند و همه از جوانان با استعدادی هستند که در بهترین دانشگاه های ایران درس خوانده اند و رزومه ها و مقالات خوبی هم ارائه میکنند. وی که خود یکی از نخبگان علمی دنیاست مقالات و تحقیقات ارسالی دانشجویان را می ستود و تحسین میکرد.

این استعداد ها همه به دنبال جایی هستند که که هوش و پشتکارشان معیار گزینش شان باشد ،چه در دانشگاه و چه در اشتغال.

و آنان خواهند رفت چراکه دانشگاه ها و بازار کار ایران هیچ خوش آمدی برای انان ندارد و هرگز میزبان خوبی برای ذهن خلاق انان نبوده است. در آنسوی دنیا گزینش گرانی نشسته اند که با آغوش باز مغز های جوان کشور های در حال توسعه را می پذیرند و برای پذیرش آنان به یقه لباس شان نگاه نمیکنند.

آنان با ارائه بورسیه های تحصیلی به دانشجویان سرآمد آنان را به ماندن در کشور محل دانشگاه ترغیب کرده و ارزش یک ذهن فعال را به آنان میدهند نه یک سرباز عقیدتی. در خوابگاه هایی ساکن خواهند شد که خطر گازگرفتگی و تجاوز در آنها نیست و ترسی از حمله شبانه چماق داران به خوابگاه نخواهند داشت.

شاید بسیاری از افراد از روی دلسوزی برای کشورشان باشد که مهاجرت مغزها را تقبیح میکنند اما میتوان از روی همان دلسوزی مهاجرت را تشویق هم کرد.

انسان یکبار به دنیا می آید و یکبارسالهای پر انرژی جوانی را طی میکند. نمیتوان سالها به امید روزی ماند که شرایط مساعد ادامه تحصیل و اشتغال جوانان مستعد فراهم شود و گزینش ها و سهمیه ها و پارتی بازی ها سرنوشت تحصیل و کار آنان را رقم نزند. در سالهای اخیر با رشد سریع مهاجرت مغزها مسئولان کشور چه برنامه و طرحی برای جلوگیری از رشد این روند ارائه کرده اند؟

زنگ خطر مهاجرت مفزها سالها پیش در ایران به صدا درآمد، اما هنوز هیچ اقدام اساسی برای تدارک شرایط قابل قبول تحصیل و اشتغال نخبگان و بکارگیری استعداد و خلاقیت آنان در راه رشد و توسعه صنعت و فرهنگ کشور نشده است.

واضح است که نخبگان جوان ترجیح میدهند در دانشگاه هایی تحصیل کنند که هنگام ورود، تراز علمی آنان ملاک باشد نه پوشیدن یا نپوشیدن جوراب. و برای گزینش اشتغال مدرک و استعداد آنان ملاک باشد نه پاسخگویی به سوالات عقیدتی.

معلول را رها کنیم. معلول مغزهایی هستند که بهترین راه را برمی گزینند. علت باید از خواب غفلت برخیزد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
امیرکبیر

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.