رفتن به محتوای اصلی

اقامه دعوا یا ترس ازنابودی، کلیت نظام را فراگرفته است؟
22.10.2011 - 15:39

همه حساب کشی های خامنه ای برای جلوگیری از اضمحلال نظام روایت می کند ، نه از اقتدار حکومت اسلامی!

انگار اینکه خامنه ای در تهران جرات حساب رسی دولتیان را نداشته بلکه در کرمانشاه بدور از هیاهوهای امنیتی تهران به سیاست خط ونشان کشیدن روی آورده است!

کلیت نظام برای حفظ حکومت به سیاست تعرض برای پایداری روی آورده است!

رژیم حاکم بخوبی می داند که هر گونه عقب نشینی وپذیرش خواسته های اصلاح طلبان به سرنگونی خاموش نظام منجر خواهد شد.

لذا ولی فقیه با بدست گرفتن کلید سرکوب ومحکم کردن کمربند ها به نبرد با چالش های بیرونی وداخلی همت بسته است!

در این رهگذر اما فشارهای خارجی برنظام به شکل قانونی از طریق محاکم بین المللی و حوزه های اقتصاد جهانی هرچه بیشتر فزونی می یابد تا زمینه ها ی آماده سازی افکار عمومی جهان را برای نبرد بزرگتر مهیا سازد!

مبارزه دروغین احمدی نژاد علیه فساد های اقتصادی و دزدی های دولتی فقط به هاشمی رفسنجانی منتهی نخواهد شد بلکه دامان موتلفه اسلامی را که بنیاد مستضعفان و بنیاد امداد امام خمینی وسازمان بازار که زیر نظر آنها اداره میشودوتا کنون بی حساب و کتاب بوده اند را نیز خواهد گرفت .از تضادهای جناحی حکومت نباید مترقی بودن یکی از جناح ها را استنتاج کرد بلکه با روشنگری پیگیرانه در میان مردم باید راه نجات را به مردم ایران نشان داد.اعتراض عسگر اولادی باید را از این منظر بررسی کرد چون او نیز احساس کرده است که هیولای باند احمدی نژاد در نهایت به سراغ او نیز خواهند آمد .

عسگر اولادی می خواهدپشت خامنه ائی در برابرجناح احمدی نژاد موضع وسنگر بگیرد.دار و دسته احمدی نژاد با قرائتی نوین از اسلام می خواهد از همه پایوران قدیمی جمهوری اسلامی حساب پس بگیرد.مصباح یزدی نیز در این رهگذر بیکار نمانده است و با تمام قوا می خواهد انتقام انحلال حجتیه و خانه نشینی بنیان گذار حجتیه یعنی محمود حلبی را که اصلاح طلبان امروزی و یاران دیروز خمینی مسببش بودند امروز از همه بگیرد.درک دیگر از اسلام و حکومت و ولایت به استادی مصباح یزدی از حجتیه ـ تمام دستگاه های اصلی جمهوری اسلامی مانند سپاه و اطلاعات و مراکز اقتصادی راهمانند موریانه خورده است. علاوه بر تهدید های قیام مردمی که علیه رژیم در جریان است، نوعی فروپاشی درونی ـ نظام را تهدید می کند و بخشی از روحانیت که در روی کار آوردن جمهوری اسلامی سهیم بوده اند از این زاویه به مقاومت برخاسته اند.احمدی نژاد در حال شکستن وبه خدمت در آوردن دستگاه روحانیت است.او بخوبی می داند بدون روحانیت به خدمت در آمده نمی تواند کاری از پیش ببرد!بخش های وسیعی از روحانیت به خدمت احمدی نژاد در آمده اند اما بخشی که علیه شاه مبارزه کرده است هرگز زیر بار او نمی رود. روزنامه ی اعتماد مصاحبه ای را با آقای محمدرضا خاتمی منتشر کرد که محمد رضا خاتمی گفته است :

این حق مردم است که جمهوری اسلامی را نخواهند!

http://mowjesabzazadi.blogspot.com/2009/08/blog-p…

تلاش نیروهای سیاسی در جهان بر این محور نهادینه شده است که مردم و نیروی مقابل یعنی حامیان نظام سیاسی حاکم یا حتی حکومت گران بالاخره برنامه های سیاسی آن نیروی سیاسی را که جامعه را فعال می نماید را عاقبت بطور مسالمت آمیز بپذیرند.اینک بنظر من محمد رضا خاتمی بالاخره در بالا شعار کلیدی نیروهای سیاسی را پذیرفته است که این خود موفقیت بزرگی برای اپوزیسیون است.عدم تبعیت احمدی نژاد از خامنه ائی هنوز کاملا محرز نشده است اما اگر روزی عدم تبعیت او از ولی فقیه محرز گردد از زاویه مترقی و ضدیت با اصل ولایت فقیه نیست بلکه آنها در صدد روی کار آوردن شاگردان مصباح یزدی و« سپاه ویژه »بر مصدر ولایت فقیه تلاش می ورزند.

آنروزی که مشائی توانست حضرت نوح را که مورد احترام همه ادیان اصلی جهان هست رابه زیر تیغ انتقاد ببرد ،خامنه ای می بایست بحران های ایدولوژیک کنونی را نیز انتظار می کشید!

اسفندیار رحیم‌مشایی، اسلام‌شناس برجسته: «حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند. چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است. اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد، عدالت برقرار می‌شد. این را من از خودم نمی‌گویم قرآن می‌گوید.»

اسفندیار رحیم‌مشایی، «شاید بوعلی سینا در عصر خود قامتی برجسته داشته، اما قرار نیست افتخار هزار سال بعد آدمیان نیز باشد و این نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌های بعدی است ... اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند بوعلی سینا به وجود آید افتخارآمیز نیست.»

http://www.khabaronline.ir/news-36140.aspx

اطاعت موسوی و کروبی از خامنه ائی که قبل از انتخابات کودتائی تابستان 88 وجود داشت ، از زاویه تحمیل برنامه های اصلاح طلبانه خودشان به ولی فقیه بود که به شکست انجامیده است.اساسا هرگونه نظام ولائی و تبعیت از آنرا باید ارتجاعی دانست و درضمن نیروهای دمکرات اصلا موافق نیستند که احمدی نژاد کمتر دزدی کرده و یا کمتر جنایت کرده است چون جنایت جنایت است ودزدی دزدی!همه بخاطر دارند تا موقعیکه آیت الله منتظری در کنار خمینی و درون حکومت بود مردم چه جوک های خنده داری علیه او دست می کردند؟ درست از وقتیکه منتظری از قدرت حکومتی صرف نظر کرد و او از جانب خمینی کنار گذاشته شد ،مردم دیگر علیه او جوک درست نکردند.به این می گویند خرد جمعی مردم که به موقع واکنش نشان می دهند.اینک نیز عامل کشتا،زندان ،شکنجه ، و همه بدبختی های مردم زیر سر باند احمدی نژاد و خامنه ائی و مصباح یزدی است نه اصلاح طلبان! اگر اصلاح طلبان در قدرت بودند و همه این جنایات را آنها مرتکب می شدند ما موظف بودیم تا علیه آنها مبارزه کنیم اما اصلاح طلبان اینک خود در زندانها حکومت اسیر شده اند پس ما نباید با رژیم خامنه ائی علیه آنها همدست شویم. بلکه باید با آنها به شکل تشویقی و ارشادی برخورد نمائیم تا هرچه بیشتر به دمکراسی و حاکمیت واقعی مردم گردن بگذارند. چرا حزب توده و سازمان اکثریت در یک دوره تاریخی و سرنوشت ساز در نزد مردم ایران بدنام و بی حیثیت شدند؟برای آنکه حزب توده و سازمان اکثریت در حمایت از خط ضد امپریالیستی پیرو خط امام خمینی علیه آزادیخواهان ،ملیون،آزادی ،دمکراسی ،نهضت آزادی ،بنی صدر وسازمانها ضد ارتجاع که مورد کینه خمینی بودند موضع گرفتند و آنها را همدست امریکا ،فئوالها اعلام نمودند تا باعث نابودی و انزوای آنهاشوند.آنها در راه آرمان غلط خود به خمینی مفت و مجانی سواری دادند تا او به اهدافش برسد و بعد خمینی مزد همه توده ائی ها و اکثریتی ها را با زندان و شکنجه و مهاجرت اجباری و تعقیب پرداخت. الان هم مانباید با ستیز روزانه با اصلاح طلبان به با ند خامنه ائی سواری بدهیم تا او به اهدفش یعنی نابودی جریان اصلاح طلبان برسد. ما در حال حاضر اصلا نباید وارد دعواهای آنها بشویم بلکه باصف و برنامه مشخص فعلا باید علیه باند خامنه ائی مبارزه کنیم ودائما در میان مردم حضور داشته ودست به افشاگری و روشنگری مسائل روزمره ودرازمدت دست بزنیم چون اینک همین روش را مردم ایران با خرد جمعی برگزیده اند.چندین عامل باعث حفظ نظام اسلامی در ایران گردید.یکم: جنگ ایران و عراق .دوم: پراکندگی نیروهای سیاسی و عدم شناخت صحیح دشمن مشترک.سوم: قیام زود رس وبی موقع و ماجراجویانه مسلحانه سازمان مجاهدین که تنها برای کسب قدرت سیاسی در سال 60 صورت گرفت که در نهایت همه تضاد های جناح های مختلف رژیم اسلامی را برای مدت طولانی پوشاند ودرخدمت رژیم اسلامی در آمد. چهارم: شرکت در مبارزه ضد امپریالیستی خط امام که بعدها دکتر ابراهیم یزدی بدرستی گفت:خمینی با گروگان گیری سفارت امریکا چپ را فریب داد.... از گذشته نه چندان دور تا کنون در ایران تضاد تاریخی آزادی با ارتجاع لااقل از 200 سال پیش آغاز شده است و نباید راه کسب آزادی را گم کرد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.