رفتن به محتوای اصلی

ایده ی مدارا و دگر اندیشان و غیر باوران
04.06.2011 - 15:14

در نگاه غالب ایرانیان مطلوب ترین و انسانی ترین شیوه ی برخورد با آن کس که چون (من) نمی اندیشد یا باوری قدسی مآب متفاوت از (من) دارد یا ندارد ، "مدارا" یا به قول اصلاح طلبان اسلام مدار ِ نظام حاکم سیاسی : "تساهل "با غیر به مثابه ایده ای حرمت گذاربه آن غیراندیش است و سالهاست که در سخن پراکنی ها و اعلامیه ها و نوشته ها برجسته می شود . این مدافعان آزادی "مدارا" ی با غیر یعنی دیگر اندیش را چونان موهبتی می بینند که از سوی اکثریت حاکم ِ در قدرت به آن دگر اندیش یا غیر باور ، یعنی کسانی که به دیانت و مذهب رسمی حاکمیت ــ اسلام شیعی ــ باوری ندارند ، هدیه می گردد که البته می تواند نگردد. در جنب آن چهره های شاخص اصلاح طلب ، از حاکمان و عوامل ریز ودرشت آن می خواهند که نسبت به غیر خودی ها ، دگر اندیشان و غیر باوران ، اندکی رحمت آورند و حضورشان را در جامعه ــ البته با حفظ جایگاه غیرخودی برای آنان ــ در عرصه ی زیست اجتماعی مشروعیت نسبی بخشند ، آنان مدام در دیسکور های موعظه گون و لفاظّی ها مثل: " کرامت انسانی" ، حرمت به شأن انسان وموهبت الهی او ، رعایت شأن انسانی و ادبیاتی از این دست ، می کوشند تا بلکه بربریت و ضدیت با حیات انسانی را که بر ذهن واندیشه ی حاکمان غلبه دارد، حاکمانی که با شیوه های سرکوبگر حکومتی خود در سه دهه ی گذشته در سودای استقرار عدالت الهی/ اسلامی برزمین بوده و هستند ، اندکی تغییردهند.

اما هنگامیکه به تاریخ دیگر ملت ها می نگریم ، می بینیم آنچه که در این سه دهه و بیشتر بر مردم ایران رفته و می رود ، در گذشته های دور و نزدیک به این یا آن شکل، به سرکوب و نابودی دگر اندیش ونامعتقد به آئین و مذهب رسمی دینی و غیر دینی این یا آن ملت رفته است .اما متد ها و روشهای نفی و سرکوب و قتل و از میان برداشتن دیگر اندیشان در تمام طول تاریخ ودر تمام جامعه ها و البته با صرفنظر از آئین و اعتقادات رسمی هر نظام دینی/سیاسی ، از یکسانی برخوردار بوده . در گذشته همین ایده ی مدارا یا تساهل با غیر در میانه ی نظام های سرکوبگر دیگر نیز برای آن دیگر باوران موهبتی شناخته می شده .

اما مسئله اینجاست که بگوئیم ایده ی " مدارا" با اندیشه ی آزادی ذاتی انسان ، برابری انسانها در احراز حقوق اولیه وبنیادی،حذف و طرد هر نوع امتیازی و تحت هر عنوانی : ربوبی والهی و ایدئولوژیک وغیره برای کس یا کسانی ،نه تنها و به هیچ نحو همسو نیست بلکه با همان آزادی در تعارض است . در واقع امر باور به ایده ی مدارا یا تساهل و دنبال کردن آن ماهیتا نقض حقوق مسلم فردی و معارضه ی آشکار با اصل " برابری" حقوقی انسانها ست . اما چرا؟ زیرا وقتی سخن از مدارا در پهنه ی وسیع جامعه ای طرح می شود آنهم به نحوی که بخش های وسیعی از قشر های اجتماعی را در برمی گیرد نوعا در چنین جامعه ای آزادی های اولیه ی انسانی و حراست از حقوق فردی مطلقا وجود ندارد و نظام سیاسی حاکم در آن ، نظامی سرکوب گر است . در اینجا یک طرف نهاد یا نهادها یا کلیتی از انسانها وجود دارند که اعتقاد و باور آنان مشروعیت خدشه ناپذیر داشته و قویا مورد حمایت نهاد سیاسی و ماشین سرکوب آنست. درست مثل اعتقاد به اسلام شیعی دوازده امامی رسمی در جمهوری اسلامی و باقید تعریف اسلامیت از منظر حاکمان آن . و طرف دیگر کسانی و باورمندانی با باور های گوناگون دینی و غیر دینی دیده می شود که مذهب رایج رسمی را نمی پذیرند . قهرا این کسان ولو در شمار میلیونی قدرت دفاع از باورها ی خود و اعمال واجرای آنها را ندارند زیرا فاقد اهرم های قدرت حقوقی/سیاسی اند . در چنین وضعیتی ایده ی مدارا، آنهم نوعا ازجانب کسانی که در درون ساختار قدرت سیاسی اند و به ظاهر در کار دفاع از آن دیگر اندیشان اند ، از حاکمان در قدرت می خواهند تا با این غیر باوران به مدارا پردازند و اندکی حق برایشان بشناسند . اینگونه است که اساس ایده ی " مدارا " و به قول چهره ی شاخص اصلاح طلبان رژیم اسلامی حاکم بر این وطن نشسته به خون، سید محمد خاتمی ، "تساهل" ، ذاتا اصل نابرابری میان انسان ها را می پذیرد . و اینگونه است که آن [مدارا] ضد آزادی ست .

من در اینجا قصد ورود در تحلیل نظری ایده ی مدارا را با ارجاع به تاریخ ندارم بلکه می خواهم فکر ونظر یکی از چهره ها و یکی از رهبران انقلاب فرانسه1789را در این باب نقل کنم . وی با بیانی روشن و ساده تعارض آزادی را با مدارا نشان می دهد.

رابو سن اتین Rabeaut Saint Etienne پاستور(روحانی) پروتستان و یکی از رهبران انقلاب فرانسه است . وی از اعضا اولین مجلس مؤسس انقلاب"کنوانسیون" بود وسالی چند نیز رئیس آن . به سال 1789 سال انقلاب "اعلامیه ی حقوق بشر و شهروندی" که درخشانترین ثمره ی نخستین ِ انقلاب فرانسه در استقرار حقوق بشر به معنی عام آن است ، در کنوانسیون مورد بررسی نمایندگان ملت قرار می گیرد . روحانی رابو در یکی از جلسات آن خطابه ای را در باب نقد ایده ی "مدارا" وتعارض آن با حقوق اولیه ی انسان ایراد می کند . متن این خطابه را قبلا درتألیفی که با عنوان " لائیسیته ــ بنیاد ها و هدف های آن " انجام داده ام واخیرا از سوی انتشارات خاوران در پاریس منتشر شده ، آورده ام . اما به جهت اهمیت مسئله ی حق مطلق آزادی بیان و آزادی کامل و بی خدشه ی اعتقادات و باور ها چونان حق بنیادین انسانی که در عرصه ی مبارزات ملت ایران در رسیدن به دموکراسی است ، باری لازم دیدم بایادآوری های چند آنرا در فضای انترنتی نیز نشر کنم تا در پهنه ای وسیع تر خوانده شود. زیرا خواندن آن و آگاهی به دلایل و نظراتی که نویسنده ی خطابه در باب مدارا ونقد آن بیان می کند ، به یقین برای روشنی ذهن بسیاری از ایرانیان از هر گرایش و باوری ، خاصه اسلام مداران آن ، سودمند خواهد بود . زیرا در بن اندیشه های غالب ایرانیان ــ حتی برخی آزادیخواهان غیر دین مدارــ رسوباتی عمیق وپنهان از استبدادهای فکری برآمده از ارزشهای تاریخی /قومی ِ ایرانی/اسلامی جای گرفته لذا وقوف روشن به مفهوم "مدارا" یا "تساهل" شاید اندکی موجب خانه تکانی فکری گردد و علت گشودگی ذهن ونگاه و درک درست آزادی و دموکراسی .

روحانی رابو در خانواده ای با پیشینه ی پروتستان رشد می کند . درگذر زندگی خویش به ستم ها و تجاوزات همه جانبه و بی شمار دستگاه روحانیت کاتولیک و نهاد سلطنت و محرومیت هایی که کاتولیک ها از قرن شانزدهم تا انقلاب فرانسه بدانان روا می دارند ، وقوف کامل دارد و خود نیز در تحمل این ستم ها شریک دیگر پروتستان ها بوده . او سالها و پیش از انقلاب نیز برای آزادی وبرابری دیگر ادیان درون جامعه ی فرانسه ، پروتستان و دیانت یهود ، مبارزاتی پیگیر داشته است . حال وقتی این خطابه را می خوانیم با وضوح بیشتر و دقیق تری به ستم ها ، تجاوزات و سرکوب و شکنجه وقتل دیگر اندیشان و غیر باوران در ایران پی می بریم و در کانون این تجاوزات به سرکوب وقتل ونابودی باورمندان دیانت بهائی چونان یک دین وباور ونه چیزی بیش و نه مبارزانی سیاسی ، بهتر آگاه می شویم و اگر غیرتی انسانی در هر عنصرایرانی وجود داشته باشد تا اعماق جان خویش رنج این تجاوزات را نسبت به تمام دیگر اندیشان و غیر باوران حس می کند وشریک درد هایشان می گردد. ودر پی آن به ضرورت هرچه بیشتر و بهتر به استقرار نظام سیاسی لائیک / سکولر روشنتر و و مستدل تر آگاه می شود. تمام کوشش من در بررسی های نظری اینگونه استحکام بخشیدن به مبارزات سیاسی واقعی دموکراسی خواهی در یک جبهه ی واحد و تنها یک جبهه ، یعنی " لائیسیته" یا " سکولاریزم " است وبس .زیرا راه نجات ایران فراهم آمدن تمام ایرانیان آزادیخواه بر گرد نگرش لائیک است وآنگاه تلاش در استقرار نظام سیاسی لائیک و گشودن راهی برای ورود در تاریخی دیگر ، تاریخی انسان مدار و اومانیست ، تاریخی که در پهنه ی آن ذات ِ "انسان" صرفنظر از ملیت و قومیت و زبان و مذهب و نژاد و پایگاه طبقاتی و جایگاه اجتماعی و باورها واعتقادات گوناگون ، مورد حمایت و حرمت است . و دقیقا این نظام سیاسی لائیک/سکولر و وجود ذهنیت لائیک در انسان های هر جامعه ای ست ، که قادر است در تلاشی جمعی و همه جانبه چنین مفهومی از " انسانیت" ناب و حراست از آزادی های وی را تأمین وتضمین کند و بس . هر حرف و سخن وادعائی دیگر در دفاع از جایگاه چنین معنائی از "انسان" ادعائی بیش نبوده و سخنی یاوه و عوام فریب است .

پیش از نقل این خطابه بد نیست به سخنان کوتاه میرابو یکی از رهبران سرشناس انقلاب فرانسه در همین راستا توجه کنیم . میرابو در سخنرانی مورخ 22اوت 1789 خود در کنوانسیون در باب مدارا می گوید : " من به اینجا نیامده ام تا در باب مدارا موعظه کنم .

آزادی در نا محدود ترین شکل آن که از سلطه ی مذهب رها شده ، در نگاه من حقی است هر چه مقدس تر نسبت به مدارا . کلمه ای که برای من از جهاتی جبارانه است ، مدارائی که می خواهد آزادی را توضیح دهد . اما چرا جبارانه؟ برای آنکه وجود منشأ قدرتی که قادر است تا مدارا کند ، خود سوءقصدی است برای آزادی اندیشه ، سوءقصدی که باخود مدارا وقوع می یابد به این نحو که آن مبدأ قدرت ، البته می تواند مدارا نکند " .

اما خطابه ی رابو سن اتین جابجا با خطاب " آقایان" شروع و تداوم می یابد. منظور رابواز" آقایان" روحانیان کاتولیک [ و در ورسیون مای ایرانی ، روحانیان شیعه] و متحدان سیاسی شان است . می گوید :

" آقایان ممکن است برخی از شما فراموش کرده باشد که غیر کاتولیک ها و عمدتا پروتستان ها از فرمان صادرهء 1787* جز آنچه را که نتوانستیم از آنان دریغ کنیم چیزی دیگر را به دست نیاوردند. آری چیزی را به دست آوردند که امکان ردّش را نسبت به آنان نداشتیم . من بدون آنکه احساس شرم نداشته باشم نمی توانم این موضوع را تکرار کنم . این حرف به معنی محکوم کردن فرمان نیست بلکه عبارت خود آنست . این قانون که البته عادلانه نیست ، معروفیت دارد. در حال حاضر[ به موجب آن فرمان] می توان تولد ایشان [ غیر کاتولیک ها] ازدواجشان ومرگشان را ثبت کرد . بنا براین قانون آنان را مجاز می دارد که از نعمات مدنیت بهره مند شوند و به شغل های خود پردازند . همین وبس .

آقایان ! این چنین است که ما در قرن هفدهم اصول ادوار بربریت را حفظ کردیم و ملتی یگانه را به دو کاست [طبقه] ، یک کاست بهره مند از همه چیز و دارای امتیازات و کاستی دیگر محروم از همه چیز، تقسیم کردیم . و آنگاه همین قانون را تحول وپیشرفت می شماریم . زیرابه فرانسویانی که از صد سال پیش یا حتی پیش تر چون مهجوران و مطرودان تلقی می شدند ، اجازه ی کار و پرداختن به مشاغل شان را بخشیده است . یعنی حق دارند زندگی کنند و فرزندانشان نیز نامشروع خوانده نشود . اما هنوز مواردی هست که این قانون انسان های محروم را با قید و زنجیرهایی به بند کشیده است . اجرای این قانون سخاوتمند بی نظمی و رنج را در شهرستان هائی که پروتستان ها در آنجا زندگی می کنند برایشان به ارمغان آورده . این است نکاتی که من اعتراض خود را بر آنها متکی می سازم تا جائی که شما بتوانید به مواد این قانون اشراف پیدا کنید . آقایان ، این چنین است تفاوت موجود میان بخشی از فرانسویان با فرانسویان دیگر .

این چنین است که پروتستان ها از بسیاری از حقوق اجتماعی محروم اند. این صلیب و این نشان افتخار آمیز که تهور و جسور بودن را همراه دارد و به مام میهن خدماتی نیز انجام داده ، به این بخش [محروم] فرانسویان نیز تعلق دارد . اما برای فرانسویان و این انسان های افتخار آفرین محروم بودن از افتخاری بهتر از آنست که آنرا با ریا کاری خریداری کنند . بالاخره آقایان [ این دیگر اندیشان ] به جهت اهانت و تحقیر هایی که به اعتقاداتشان ربط داشته و به جهت محکومیتی که از همان عقایدشان در یافت کرده اند ، آری آنان از اجرای مراسم عبادی خویش نیز محروم گشته اند .

این قوانین جزایی ، قوانینی که بر اصلی ظالمانه ابتنأ گردیده ، قوانینی که اشتباه یا خطا را جنایت میداند ! آری این قوانین جزایی همگی برعلیه مذهب و آئین آنها ــ پروتستان ها ــ است و هیچکدام نیز لغو نشده است . در بسیاری از شهرستان ها آنان مجبور بوده اند تا مراسم دعای خود را در صحرا و در شرایط سخت جوی انجام دهند و به سبب قانون ظالمانه ، خود را مثل جنایتکاران از نظرها پنهان دارند . در حالیکه این قوانین را که به سبب ظالمانه بودنشان بی وقفه انکار می کنیم ، نیز باید پدیده ای مسخره و خفت بار بشماریم . اما آقایان ! این پروتستانها هر آنچه را که لازم است و بایست برای وطن خود انجام می دهند اما وطن با ناسپاسی با آنان رفتار می کند .

آنان در خدمت وطن خویش اند ، اما پاسخ شان آوارگی ودر بدری ست . آنان مثل انسان های دیگر ، مثل شما که آزادید ، به وطن خویش خدمت می کنند اما پاسخشان بردگی ست . اما ملت فرانسه ای هست که من امروز به جانبداری از چند میلیون شهروند مفید با او گفتگو می کنم و به وی خطاب می کنم ، آنهم در بارهء شهروندانی که امروز فرانسوی بودنشان را فریاد می کنند .

من مرتکب بی عدالتی نخواهم شد اگر فکر کنم که وطن می تواند کلمهء عدم مدارا را به زبان آورد . این کلمهء عدم مدارا در زبان ما مثل اقوام وحشی و دور افتاده ادامه ی حیات می دهد اما ما آنرا به کار نمی بریم . زیرا ایده ای را که این واژه القأ می کند از میان برخاسته . اما آقایان این "مدارا" نیست که من در خواست می کنم بلکه " آزادی" ست که می طلبم .

مدارا ، تحمل، بخشش و شفقت همگی ایده های ناعادلانهء حاکمی ست که دربارهء نافرمانان و خاطیان ا ِعمال می گردد .

در صورتی که در نهایت باید گفت و تکرار کرد که تفاوت مذاهب ، تفاوت آرأ و عقاید ، جنایت نیست .

مدارا !!!! من می خواهم که این واژه نیز به نوبه ی خود مهجور گشته و رانده شود ، که البته و صد البته چنین خواهد شد ،کلمه ای که برای ما چیزی را به ارمغان می آورد که حاکی از آنست که ما شهروندانی هستیم شایسته ی ترحم ، که درست مثل محکومان مورد عفو قرار می گیرند . در صورتی که این تصادف یا تربیت است که کسانی را به آنجا میرساند که به نحوی دیگر غیر از آنچه که من وشما می اندیشیم ، بیندیشند . آقایان [حتی اگر بگوئیم که آن کسان اشتباه می کنند ] اما اشتباه را نمی توان همپای جنایت شمرد . آقایان ! آن کس که به عقیده ای ــ همان عقیده ای که شما غلط اش می شمارید ــ ایمان می آورد ، او آنرا حقیقت می شمارد . موضوع ایمان او برای وی حقیقت است . او باید که آن عقیده را به اجرأ درآورد و هیچ انسانی ، آری هیچ جنبنده ی ذی شعوری ، هیچ مجمع و محفلی حق ندارد که وی را از عمل به مورد اعتقادش باز دارد.

آه ! آقایان ، در اشتراکی که همگان ، همهء انسانها در باب خطا و ثواب دارند وآنرا میان دیگران می پراکنند و به یکدیگر منتقل می سازند و یا در باب حقیقت وخطا ، به منازعه می خیزیند ، آقایان این کدامین کس است که جرئت کرده و مدعی شود که هرگز خطا نکرده است و راه را به غلط نرفته است و یا اینکه حقیقت همیشه وهمواره با اوست و متقابلا خطا و اشتباه متعلق ِ دیگران است ؟!

بنابراین آقایان هرآنچه را که شما برای خود می خواهید ، من برای پروتستان ها ی فرانسه وبرای همهء آن کسان که کاتولیک [ مسلمان !! ] نیستند اما در محدوده ی این سرزمین زندگی می کنند ، می خواهم . یعنی : آزادی و برابری حقوق .من آنرا برای مردمی که از قارهء آسیا [ یهودیان] جدا افتاده و همواره سرگردان ومهجور از وطن خویش اند و همه روز و از بیست و هشت قرن به این سو ، همه روز مورد ایذأ و آزار بوده اند ، مردمی که با عادت ها و شیوه های زیستی ما خو گرفته و از قوانین ما پیروی کردند ، آنانی که با ما یکی شدند و در میان ما حل شدند در صورتی که ما در کوچکترین مورد به آنان نزدیک نشده و عادت ها وخوی های ایشان را نپذیرفتیم ، [ من آزادی وبرابری را برای اینان ] می خواهم . اما می دانید چرا چنین کردیم ، زیرا چنین برخوردی نتیجهء خوی

بربریت و حقارتی ست که به موجب آن ما این مردم را به ناحق محکوم ساخته ایم .

آقایان ! همهء آنچه را که شما برای خود می خواهید ، من نیز می طلبم . اینکه : تمام غیر کا تولیک ها مثل دیگران باشند ، بدون آنکه یک فرد را استثنأ کنیم . در همه چیز مثل همه ی شهروندان صاحب حق باشند . زیرا اینان ـــ غیر کاتولیک ها ـــ نیز شهروند اند .

اینکه قانون و آزادی اموری هستند که همه را یکسان میبیند و هرگز هیچ چیز را به نحو نابرابر میان انسانها توزیع نمی کند .

کدامیک از شما ، آقایان اجازه دهید از شما بپرسم ، کدامیک از شما جسارت این را دارد یا می خواهد و یا استحقاق دارد که به تنهائی از آزادی بهره مند گردد در حالیکه می بیند میلیون ها شهروند از سوی حاکمان مورد نفی وطرد واقع می شوند آنهم با بزک شیادانه ی آزادی که وجود نخواهد داشت . زیرا مبنای این آزادی برنابرابری نهاده است . شما به این انسانها چه خواهید گفت اگر آنان به شما نزدیک شوند تا شما روح های ایشان را در سلسله ها به زنجیر کشید ، در حالی که مدعی هستید که برای ایشان آزادی را مهیا دیده اید ؟ از شما می خواهم که پاسخ دهید که این اشرافیت عقاید و باور ها ، این فئودالیسم اندیشه ها و افکار که میلیون ها شهروند را به مرتبهء سرواژ [ چون بردگان] ساقط کرده است فقط به این دلیل که آنان خدای شما را دوست دارند اما به شیوه ای و طریقتی دیگر، غیر از طریقت شما ، چه می خواهد بکند ؟

من برای همهء غیر کاتولیک ها ، تمام آنچه را که شما برای خود می خواهید ، برای آنان می خواهم .یعنی : برابری حقوق ، آزادی ، آزادی مذهب ، آزادی فرقه ها ،آزادی تاّم اجرای مراسم دینی ، در مکان هائی که برای این منظور اختصاص یافته است . اخذ اطمینان و اعتماد به اینکه آنان به جهت آئین و مذهب شان که غیرازآئین ومذهب شماست ، محّل تجمّع شان به آشوب کشیده نخواهد شد . اطمینان به اینکه مثل شما مورد حمایت خواهند بود ، دقیقا مثل شما و درست در حّد شما و برهمان شیوه ای که شما مورد حمایت هستید ، آنهم از سوی قانونی عام وفراگیر .

[.....] بالاخره آقایان من دوباره به اصول خود ، بهتر گفته باشم به اصول شما برمی گردم زیرا این اصول متعلق به شماست ، شما آنها را با تلاش و همت به دست آورده اید و شما آنها را حفاظت کرده اید و در مقابل عالمیان اعلان داشته اید که : " انسان ها آزاد و برابر به جهان می آیند ودر آن به سر می برند ."

حقوق تمامی فرانسویان فقط یک قانون است و تمام فرانسویان در حقوق برابرند . من هیچ دلیل منطقی نمی بینم که برخی از شهروندان به دیگران بگویند : من آزاد هستم اما شما نه . من هیچ دلیلی نمی بینم به اینکه بخشی از فرانسویان به دیگران بگویند : حقوق شما و حقوق ما برابر است اما ما در عقاید خود آزادایم ولی شما نمی توانید در اعتقا داتتان آزاد باشید زیرا ما آنها را دوست نداریم [ و یا به نظر ما وبه حکم دیانت ما این باور ها باطل است ] و ما آنها را نمی خواهیم . من دلیلی نمی بینم که آن شهروندانی که مورد ستم اند ، نتوانند جواب دهند که : اگر عدد و شمار شما اندک بود البته نمی توانستید اینطور حرف بزنید . این ارادهء شما چیزی جز قانون قوی نیست و ما هرگز نمی خواهیم که از این قانون پیروی کنیم . این قانون قوی تر روزگاری ، آنهم در عصر استبدادی فردی وجود داشته ، عصری که ارادهء فرد قانون واحد و یگانه بود . چنین قانونی در میان مردمی که آزادند و حقوق یکدیگر را رعایت می کنند ، نمی تواند معنی داشته باشد .

آقایان نه مثل شما ، من هرگز چیزی را که قانونی استثنائی است نمی شناسم . من نمی توانم امتیازی خاّص را هرچه که می خواهد باشد، به رسمیت به شناسم . این امتیاز خاص در هر مذهب وآئینی که باشد در نظر من غایت بی عدالتی را به ظهور می رساند . شما به تنهائی نمی توانید حقی را داشته باشید که من فاقد آن باشم . اگرشما از این حق برخوردارید و بهره مند ، پس من نیز یاید آنرا به عمل در آورم . اگر شما آزادید من نیز باید که آزاد باشم . اگر شما می توانید مذهب خود را عمل کنید پس من نیز باید بتوانم از آن ِ خود را عمل کنم . اکر قرار براین است که شما در اضطراب به سر نبرید پس من نیز نباید مضطرب باشم . و بالاخره اگر علیرغم وضوح وروشنی این اصول ، شما ما را مجاز نمی دارید که مراسم عبادی خود را که جزو مشترکات ماست ، آنهم به این بهانه که شمار و عدد شما بسیار و بی حد است و از آن ما اندک ، انجام دهیم در این صورت چنین پدیده ای قانون قوی تر است و حاکمیتی ظالمانه و البته شما بنا بر اصول خودتان دچار گناه می شوید [ و محکومید !! ] . "

خطابه ی رابو سن اتین پایان می گیرد . در دفاع ِ برابری بی قید و شرط باور ها واعتقادات است که روحانی رابو ایدهء " مدارا" یا "تساهل" را مورد نقد وانکار قرار می دهد و به مخالفت آن می خیزد . به هر روی مدارا یا عدم آن ایده ای ست کهنه وفرسوده و از کار افتاده و در فرهنگ عدالت انسان مدار جائی ندارد. در واقع مدارا به معنائی خود عدم مداراست زیرا وقتی باور و اعتقاد دیگری به مرتبهء پست تر تنزل یافت ، با عمل مدارا رابطه ای نابرابر بین "من" ودیگری برقرار می شود . در این رابطه من یا ما برحق ایم و دیگری یا دیگران غیر ما نا حق ، وقهرا ما حق داریم که آن دیگران را محکوم کنیم . یکی از اندیشه ورزان ایده ی لائیسیته در این باب می گوید :

« وقتی که تمایز و تفاوت اعتقادات دینی به مرتبه ی عمل جنایی تنزل یافت ، قهرا ایده ی مدارا نیز بی معنی خواهد گشت » . 1

* به سال 1787 و به موجب فرمانی که از سوی لوئی شانزده صادر وی شود کاتولیک ها برای پروتستان ها آزادی هائی محدود را که تا آن تاریخ در فرانسه رسمیت نداشته ، رسمیت می بخشند . انتقاد روحانی رابو متوجه این فرمان است .

1- Julie Saada – Gendron , « La Tolérance » , Flammarion , 1999 , p . 161 .

محمد حسین صدیق یزدچی

پاریس / اول / ژوئن 2011

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
عرصه سوم

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.