رفتن به محتوای اصلی

غباری تلخ
18.05.2011 - 16:14

 

 

تازه آغاز بهت من است در کوچه های پر از دوده

هی پلک می زنم ....به بادهای وفادار مزاحم می اندیشم

میان زنان هوچی فربه که به مرد درشکه چی یک چشم می خندند

پشت پنجره ای پوسته زده

که آخرین پرستوهای جنوب را بدرقه می کند

به ماران آبله رو کویرکه انگار در غباری تلخ آواز می خوانند

رویا مرا فریب داده

و تو چقدر ناتمام مانده ای در ذهن خیابانها

راستی تکیه گاه من که بود ؟گنبدی پر از سایه ی مردگان

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.