رفتن به محتوای اصلی

«دادگاه پیش خودی»؛ پاسخ به رویا غیاثی
28.02.2015 - 13:42

 

 اندیشه:

«آزادی»چیست ؟ 
آزادی رهایی از «قید و بند» است. قید و بند در مفهم "منفی" میتواند «شئی، محیط- رابطه، معنویت، دستور و قانون و غذاب و ستم و غیره باشد. و هر آن چیزی ست که علی رغم میل انسان آسایش و راحتی و «اختیار» را از او سلب میکند.
قید و بند مثبت هم داریم که خود انسان برای خود و یا جامعه با موافقت او در جهت راحتی و امنیت و پیشرفت برایش ایجاد میکند.

آزادی مرز دارد:

این قید و بند مثبت آزادی را از مطلقیت در آورده و بدان گوهر نسبی میدهد. از این رو آزادی انسان در جامعه و محیط توسط «شرایط» محدود میشود.
 انسان زندانی جاودانه ی «شرایط» است. و هر قدر این شرایط را در جهت راحتی و پیشرفت خود و دیگر انسانها بسود آزادی تغییر بدهد «آزاد تر» است.
آزادی فردی و آزادی اجتماعی هردو بجای خود مستقل اند و در عین حال پیوند متقابل دارند و مکمل هم اند. 
اختیار انسان در داخل "جبر" شرایط عمل میکند. کسی که از آزادی «بی قید و شرط» سخن میگوید منظورش داشتن «قید وشرط» مثبت است.
آزادی نامحدود وجود ندارد. تفکر انسان در جسم و علم خود محدود است و خودش نیز در داخل «شرایط محیط».
از اینرو اختیار انسان در داخل "جبر" شرایط عمل میکند. تنها آرزو و خیال و تخیل از شرایط آزاد است. البته آنهم نه مطلق.

 تلاش انسان برای آزادی ست. آزادی از «ستم». ستم یعنی "نقض حقوق". از «ستم حکومتی، شخصی ، فرهنگی،سیاسی،اقتصادی،جنسی،مذهبی،و گروهی، حزبی، و فقر وغیره» .
با کسب «اختیار».
ستم گروهی و حزبی به این معناست که «هر فرد یا گروه اجتماعی و سیاسی و حزبی، ستم و نقض حقوق مردم را تأیید میکند و بردوام آن میکوشد به نوعی دارد ستم روا میدارد. انسان نیاز دارد از این زاویه ها از رنج خلاص شود. 

ستم از کدامین سو اعمال میشود؟
از سوی نهادی یا فردی و گروهی به فرد یا جمعی وارد میشود. چه جنایی باشد و چه غیر آن.
ستمها عمدتاً از سوی سیاست و حکومت و دولت که اداره ی جامعه را به عهده دارد اعمال میشود.  اما این «اعمال» مبنای «فرهنگی و اجتماعی» دارد. هیچ دولتی بدون این مبنا نمی تواند چیزی را اجرا کند. بخشی از«فرهنگ جامعه و مردم»  این امکان را در اختیار دولت  و حتی حزبها و گروهها و فرد قرار میدهد تا در اجرای ستمگریها کوشا باشند. هر جریان سیاسی و هر روشنفکری که در این راه با اجرای ستمگری ها موافق است و به نوعی مهر تأیید بر آنها میزند شریک  "ستمگری" است. لازم است رفتار خود را نقد کند. اما حساب مردم را باید از دیگران جدا کنیم. مردم بخاطر دور بودن از «کسب آگاهی» میتوانند کج و بیراهه روند و اینها در میان همه جوامع و مردمان طبیعی ست. و هیچ مردمی قلباً راضی به ستمگری و ستم دیدن نیست. تنها ابزار کنندگان هستند که ستمگراند.
در ایران عامل اصلی و عمده ی ستمگری حکومت دیکتاتوری مذهبی ست. باید از این دیوار عبور کرد. و نیروی خود را در جاهای «فرعی» بهدر نداد.

بنابراین : آزادی ما مطلق نیست. نسبی ست. ما در دایره ی محدوی که با موافقت خودمان طبق قوانین ایجاد شده، حرکت میکنیم. و آزادیم.
نقض حقوق خود و دیگری ستمگری ست. تلاش ما رعایت حقوق خود و دیگری ست. یعنی اجرای عدالت.

«دادگاه پیش خودی»:
دادگاه چیست؟ نهادی ست به رسمیت شناخته شده از سوی دولتها، برای رسیدگی به اتهامی، و در صورت ثبوت، جرمی، جهت اتخاذ حکمی ، برای عدم تکرار جرم. و مشخصات عمومی از دید قوانین جهانی دارد. 
در کل دو نوع محکمه داریم: دادگاه استبدادی. دادگاه دموکراتیک نسبی.
دادگاه استبدادی همان نهادی ست که در زمان شاه و شیخ دیده ایم و فاقد اصول دموکراتیک شناخته شده ی جهانی ست.
دادگاه دموکراتیک نسبی نهادی ست که اکنون در اروپا و کشورهای دموکراتیک نسبی موجود است.

اما « دادگاه پیش خودی» چیست؟
« عمل فرد یا گروهی ست برای اتخاذ حکمی در مورد دیگری یا دیگران». که نهاد قانونی نیست. عمل اش برای قانون به رسمیت شناخته شده نیست. «حرکت فردی یا گروهی »ست برای نقض قانون. و نهاد آن. دادگاه پیش خودی ضد دادگاه است. جهت انتقام گیری از متهمی. 
دادگاه پیش خودی نام دیگرش «افشاگری»ست. مبارز ضد دیکتاتوری نیازی به آن ندارد. به جای آن، مبارز و جامعه ّنیاز به «روشنگری» دارد.
روشنگری عملی ست فردی یا گروهی با رعایت حقوق بشر و حقوق طرف مقابل ، طبق قوانین دادگاههای دموکراتیک ، جهت روشن کردن تاریکی موضوعی.

براین اساس فرد یا گروهی که در رسانه «افشاگری» پیشه کرده، یا «دادگاه پیش خودی» ایجاد گرده، و دارد تبلیغات علیه متهمی میکند، « عمل روشنگری» را که در چهارچوبه ی قوانین - حقوق بشری و دادگاه دموکراتیک - محدود است، نقض میکند. 
ناقض، ضد قانون است. و ستمگر. همدلی و مشارکت با ناقض، شرکت در ستمگری ست.
انسان پیشرو،ضد دیکتاتوری و دموکراسی خواه، عاشق سعادت خود و جامعه، انسان مبارز برای آزادی، با «دادگاه پیش خودی» مرز اساسی دارد و هرگز آن را با «عمل روشنگری» عوضی نمیگیرد.
رعایت محدویت قوانین حقوق بشری،دادگاههای دموکراتیک،سانسور نیست، بل اجرای آزادی طبیعی ماست. به نام سانسور نمی توان خواهان عدم محدودیت قوانین یاد شده گردید.

عمل تبلیغات جمعی، علیه متهمی که هنوز دادگاه دموکراتیک حکم گناهکاری برایش صادر نکرده، ضد قانون است ، و اجرای دادگاه پیش خودی ست.
که اخیراً گروهی در رسانه ها راه انداخته اند.
راه درست «درک عمیق روشنگری»ست. بفرمایید راه درست را اندیشه کنید و ستمگری پیشه نکنید.

 عمل :
رؤیا غیاثی گرامی،

با احترام به شما
و زخمهای روحیتان ، بخاطر خاطره ی خواهر زنده یادمان، به خاطر زندگی پر مشقت شما در خارج، به خاطر نگرانیها و دلواپسی هایتان در مورد ایران و خانواده یتان ، که معمولاً ماها ضربه خوردگان از دیکتاتوری ایران، همه یمان مشترک هستیم ، لازم میدانم نکاتی را با شما به عنوان یک دوست همسنگر در برابر دیکتاتوری حاکم بر میهنمان، درمیان بگذارم:

- شما یا کس دیگری آزاد هستید هر چه دوست داشتید و در هر جا که مایل اید بگویید و بنویسید و منتشر کنید. این آزادی ست از دید من. اما این آزادی نامحدود نیست برای همه ی ما. تا جایی ست که حقوق و آزادی دیگری نقض نشود. من و شما یا هر کس دیگر با آزادی خود نمی تواند آزادی دیگری و حقوق دیگری را نقض کند. این مرز را حقوق بشر و قوانین کشورهای مترقی برای ما دارد. من این مرز را قبول کرده ام و به آن پای بندم. کسی که پای بند نیست خود داند.

-بر این اساس در سایت قانون گذاشته ایم و نوشته واعلام کرده ایم :« اتهام به اشخاص حقیقی و حقوقی ممنوع»ست. 
-طبق این اصل شما یاهرکس دیگرنمی توانید اتهاماتی در مورد طرف مقابل خود در سایت عنوان کنید. می توانید در دادگاه انجام دهید. 
اینکه مدیر سایت این قانون راخودش شکسته و رعایت نکرده است مسئله اوست و نه من.
- شما یا هرکس دیگر می توانید مسایل خود را در سایت مطرح کنید ولی بدون نامبردن از اشخاص حقیقی و حقوقی.
-شما -منظور جمع تبلیغات کننده در رسانه ها- مواردی از حقوق بشری را نقض کرده اید که من اشاره کرده بودم. شما می توانید بازهم این نقضها را ادامه بدهید. اما من به عنوان آدم بی طرف و توجه کننده به حقوق هر دو طرف نوشته ام «درست» آن است که این کار را ادامه ندهید. 
- شما یا هرکسی، می توانید مشکل خود را دردادگاه طرح کنید.نه در رسانه.بعد از دادگاه با اجازه ی آن می توانید در رسانه هم طرح کنید. دلیل این کار آن است که بدون حکم دادگاه طرف مقابل «بی گناه» است.
- من طرف مقابل را بیگناه میدانم.ادعای شما یا دیگری را نیز کذب نمیدانم. اما رسیدگی به موضوع کار دادگاه است.
-منهم موافقم کسی که تواب بوده و دیگری را به نحوی شکنجه داده به عملش در دادگاه رسیدگی شود و بعد کس قانونی- خواست نتیجه را منتشر کند. 

به عنوان همسنگر، دوستانه مطرح میکنم:اجازه بدهید که خودمان را ملزم به رعایت قانون بکنیم. به فرض کسی که برادر من را کشته و من او را دقیقاً میشناسم و حتی عملش را شاهد بودم ، اجازه بدهیم در دادگاه مطرح شود نه پیش خود او را دادگاهی کنیم. « دادگاه پیش خود ی» چند تا نمی تواند باشد. همه زخمی و داغدار و ستمده اند. با دادگاههای پیش خود نه حقوق طرف مقابل رعایت میشود و نه امکان خطا کم میشود. بل عملاً همه به جان یکدیگر میافتند. 

خودم در انقلاب شاهد بودم در گورستان که مردم جمع شده بودند ناگهان یکی را به اتهام «ساواکی» بلند بلند خطاب کردند. عده ای هجوم بردند بیچاره را با چاقو سوراخ-سوراخ کردند. همانجا که ایستاده بود. بعدها در رسیدگی معلوم شد که عمداً و با دشمنی شخصی طرف به عنوان ساواکی خطاب شده است. و اگر عده ای او را با ماشین به بیمارستان نرسانده بودند مرده بود.

مثال دیگری بزنم:دراورمیه،زمان شاه،ساواک گروهی را دستگیرکرد و چون اتهام مبارزه ی مسلحانه داشت تا حد مرگ شکنجه داد.به طوری که آثار شکنجه در بدن برخیها هرگز از بین نرفت. در انقلاب تعدادی از همین شکنجه گران به دست بچه ها دستگیر شدند. ولی حتی یک سیلی هم نخوردند. شکایت جمعی با مدارک کافی به دادگاه تحویل شد. این رفتاری بود که بچه ها با شکنجه گران خود نشان دادند. و کسی آنها را «پیش خود دادگاهی» ننمود. 

دادگاه پیش خودی همه را به جان هم میاندازد. بازهم میگویم«دادگاه پیش خودی راه آدمخواری را میگشاید. درست اش ملزم بودن به قانون است».
گفته اید چیزهایی که نوشته بودم میدانید.بله منهم آگاهم که میدانید. مهم دانستن نیست،عمل کردن است.حتی به اصول اخلاق.

عشق به سعادت مردم و آزادی، لازمه اش ملزم بودن به قانون است. ما یا هرکس دیگری می توانیم دردها و زخمهایمان را بیان کنیم ولی بدون نام بردن از شخص حقیقی وحقوقی- اگر قرار است اتهامی متوجه شخصی بکنیم راهش شکایت و رسیدگی قانونی ست. 
این همه شعر و داستان نوشته شده در بسیاری از آنها زخمهای ما دهان باز کرده اند وکل حاکمیت ستمگررا با تمام ابعادش مورد نقد و روشنگری قرار داده اند ولی شخص مشخصی رامورد اتهام قرار نداده اند چون جای این کار دادگاه است که حقوق شاکی و متهم هردو رعایت بشود.

این تجربه و راه من است و دوستانه با شما گفتم.حال چه قبول افتد و چه در نظر آید.
«دادگاههای پیش خودی» برای افراد حقیقی و حقوقی مورد پذیرش من نیست. و آنرا غلط میدانم. شما خود دانید.
سلامت و خرم باشید.

 گروه پروپاگاندا:
در مورد « پروپاگاندا» یی که جمع «دادگاه پیش خودی» راه انداخته ، خواننده ای جست و جوی خود را در سایت ایران گلوبال درج کرد که من نکات مهم آنرا اینجا میاورم . و تاکنون درج کننده ی نظر، جوابی دریافت نکرده است، به جز سکوت «تبلیغات کنندگان»: اصل کامنت را در اینجا ملاحظه میکنید:
http://www.iranglobal.info/node/43084

نکات مهم کامنت:

علیرزاده
اینجانب که هفتاد سال از عمرم می گذرد وبجز از 18 سال اول زندگی ام ،سرم تو ی سیاست ایران گرم است . .. 
در دو هفته گذشته ... تحقیقات مستقلی انجام دهم.... توسط موتور جستجو گر گوگل :

- امرالله ابراهیمی که در عراق با سازمان مجاهدین فعالیت داشته است و اکنون در هلند سازمانی تاسیس کرده است و ظاهرا با سازمان امنیت کشور هلند کار می کند و بشدت در جستجوی اعضای جدا شده مجاهدین می گردد . 

-مینو همیلی را در صفحه فیس بوکی اش پیدا کردم که دستش را انداخته روی پاهای مجسمه مارکس و انگلس ...

- برخی منابع می گوید که ارتباط مینو و ابراهیمی به واسطه هم سازمانی بودنشان در تشکیلات مهدی سامع است .

-جمع بندی گوگل چنین نشان می دهد که مینو و امرالله ابراهیمی بشکلی با شورای مقاومت مجاهدین قرار دارند .

- و از انجا که سازمان پیکار که همان سازمان مجاهدین خلق اصلی بودند که تغییر ایدئو لوژیک داد ه و مارکسیست شدند وکینه مسعود رجوی و رزیم خمینی از پیکاری ها قابل درک است ، یپکاری ها، همواره هدف مجاهدین خلق قرار داشته اند و مسعود رجوی حتی از مرده پیکاری هم می ترسد. 

رزیم در سال 59 و 60 بشکل بسیار بی رحمانه ای سازمان پیکار را نابود کرد و کسانی که در زندانهای رژیم بوده اند حکایت های وحشتناکی از شکنجه پیکاری ها می گویند و به دلیل سرکوب شدید ، سازمان پیکار تنها سازمان سیاسی بود به وسیله رزیم منحل شد و کلیه رهبران و اعضا و هواداران پیکار اعدام شدند

- و انانی که مثل گیتی شیرزاد تواستند از مرگ رهایی یابند ، چاره ای جز اینکه از عقاید خود ظاهرا توبه نمایند ؛ نمانده بود 

- اما اینکه چرا مینو پس از 30 سال که از زندان ازاد شد ، به تقلید و یا بدستور امرالله ابراهیمی سازمان ضد جاسوسی تندر را تشکیل داد که وظیفه اش شناسایی عوامل رزیم است 
و تقسیم کاری کردند اعضای جدا شده مجاهدین بعهده ابراهیمی قرار گرفت و اعضای قدیمی سازمان پیکار بعهده مینو همیلی مارکسیست قرار گرفت.
تا درسی باشد برای جدا شدگان مجاهدین آتی که یکهو هوس جدایی از سازمان نکنند. 

چه نتیجه ای میتوان از این تحقیقات مستقل گرفت؟

من صحت و سقم نکات این کامنت را نمی توانم مشخص کنم.
مجبورم از کلمه ی «اگر» استفاده کنم.در عین حال با توجه به عمل تبلیغاتی که خود در سایت شاهد بودم - علیه متهم
می توان گفت :
اگر این نوشته در «کل» منهای جزئیات، با واقعیت تطبیق داشته باشد نتیجه آن است که:

1-گروه تندر به جای «روشنگری» ، در پی جداشدگان از مجاهدین
و بقایای سازمان پیکار است. بدون رعایت «حقوق بشر و قوانین دادگاه دموکراتیک».

2- هدف گروه عملاً نه رژیم بل «ضربه خوردگان» از حکومت است.

3- رعایت حقوق بشر و قوانین قضایی دموکراتیک جایی در عمل اش ندارد.

4- فرق روشنگری را با « دادگاه پیش خودی- تبلیغات و افشاگری»، عملا درک و رعایت نمی کند.

5- نهاد دادگاه برایش بی معناست و عملا ندیده میگیرد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.