رفتن به محتوای اصلی

چگونه عاشق قاتل خود نشویم؟
05.03.2015 - 16:18

به بهانه ی اعدام شش زندانی غیرخودی! غیر خودی هایی که خانواده هایشان دروغ می گویند و قاضی مقيسه برای آنها بهترین قاضی دنیاست

۱. در یکی از معدود گفتگوهایی که با یکی از نزدیکان میرحسین موسوی در دوران انتخابات داشتم، صحبتی از مشکلات اقلیت‌ها و به صورت خاص اقلیت‌های مذهبی و قومی به میان آمد. او ابتدا بر این باور بود که مشکلات این اقلیت‌ها در حقیقت نوعی از همان مشکلات تهرانی هاست و حداکثر مشکلاتی مخصوص به عدم توسعه کشور و یا توسعه ناموزون ایران . به نظر او تخصیص دادن عبارت‌های قومی و مذهبی به این مشکلات نوعی انحراف و شاید هم سوء استفاده است . صحبت من اما این بود که خواسته‌ها و مشکلاتی که اقلیت‌ها از آن می گویند، اصالتا از جنس دیگری است. مشکل اصلی آنها رعایت حقوق اولیه ی انسانی است و نه حقوق درجه دوم و سوم شهروندی. به حق حیات و حق برخورداری از زبان مادری و حریم خصوصی برای داشتن عقاید شخصی اشاره کردم. گفتگویمان تقریبا نتیجه ی خوبی داشت. به نوعی تفاهم رسیدیم.

 
۲. تعدادی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که بازداشت، حبس و زندان را در سالهای پس از ۸۸ تجربه کردند، علیرغم پایبندی به قانون و رعایت رویکرد اصلاح طلبانه، فاصله ی معناداری با اغلب اصلاح طلبان شناخته شده ( مشهور به اصلاح طلبان حکومتی) پیدا کردند.

یکی از بارزترین شواهد این فاصله گرفتن ها، مواضعی است که این زندانیان سابق نسبت به سایر زندانیان عقیدتی و سیاسی و امنیتی دارند. تجربه ی حضور مستقیم در زندان‌ها و بازداشت گاه‌ها و دادگاه‌های جمهوری اسلامی، به آنها این فرصت را داده است که بخشی از میراث فرهنگی و اداب رسمی نهادینه شده توسط جمهوری اسلامی را واگذارند و به نقد بگذارند.

اینان که خود، در کمتر از چند روز ، از مقام روزنامه نگار و تحلیلگر و فعال سیاسی اصلاح طلب، به درجه ی فتنه گری و ضدیت با اصل انقلاب و اسلام رسیده اند، به نیکی متوجه شده اند که همه ی کسانی که پیش از این توسط ساختار رسمی و مطبوعات و رسانه‌های نیمه ازاد، ضد انقلاب و کافر و خائن و مجرم خوانده می شدند، می توانند به اندازه ی آنان بی‌گناه باشند.

از زمره آدابی که این زندانیان سعادتمند، آن را واگذاشته اند، فرهنگ خودی و غیر خودی، است که به تعبیر دوستی، توسط جمهوری اسلامی در تک تک سلول‌های همه ی ایرانیان به ارث گذاشته شده است. تفاوتی هم اگر هست صرفا کمی است وگرنه کم و بیش کیفیت یکسانی دارد.

۳.سخن ناحقی نگفته ایم شايد ، اگر همین فرهنگ خودی و غیرخودی، را بزرگترین میراث جمهوری اسلامی بدانیم. در این فرهنگ، غیرخودی، صرفا کسی نیست که در جناح و دسته ی ما قرار ندارد و مشی سیاسی ما را قبول ندارد، بلکه کسی است که اصل برائت در مورد او صدق نمی کند. غیر خودی‌ها کسانی هستند که از بدیهی‌ترین حقوق شهروندی و چه بسا حق حیات هم، در صورت لزوم می توانند بی‌بهره باشند. غیر خودی، نامی مودبانه و مبادی آداب جمهوری اسلامی است برای کافر‌ها و مشرک‌ها و مهدورالدم‌ها ومقطوع النسل ها. غیرخودی همان هایی هستند که کشته شدن آن‌ها حتی لیاقت خبری شدن را هم ندارد، حتی اگر هم وطن و هم خاک و همسایه ی ما باشند. غیرخودی همان هایی هستند که استثنائا خبرهای محسنی اژه‌ای در مورد آنها درست است. درگذشته خلخالی‌ها و امروزه قاضی صلواتی‌ها ، استثنائا در مورد آنها درست حکم می دهند. استثنائا وکیل داشته اند، و استثنائا روال دادگاه آنهاکاملا قانونی بوده است. غیرخودی ها، خانواده‌هایشان دروغ می گویند و به جایش باید حرف‌های محمد جواد لاریجانی را صادق دانست، اعدامشان در این زمان هچ ارتباطی به فشار به دولت روحانی و رفتار تندروها و بنیادگرایی دینی ندارد و... خلاصه اینکه غیرخودی‌ها شش تا شش تا هم اگر اعدام شوند، باز هم خوب است و حال همه ی ما خوب است...

۴. واضح است که در اینجا روی سخن با حسین شریعتمداری نیست که در خودی و غیرخودی کردن هیچ تعارفی ندارد و اتفاقا صادقانه از باورهایش دفاع می کند.منظور مصباح یزدی نیست که اصل برائت را اصالتا قبول ندارد و وسیله برایش هدف را توجیه می کند و دروغ را جایز و حفظ قدرت را اوجب واجبات میداند. مقصود شورای نگهبان نیست که صادقانه اصل را بر عدم صلاحیت می گذارد مگر اینکه خلافش ثابت شود. بلکه روی سخن با همه ی قربانیانی است که اصل برائت  را فقط برای "خود" می خواهند و بعضی‌ها را بری تر میدانند. گفتگو با دوستانی است که استثائا در این مورد خاص با محسنی اژه‌ای و قاضی صلواتی و حسین شریعتمداری، هم پیمان شده اند. بهانه ی اصلی این یادداشت، بی‌توجهی بسیاری از فعالان سیاسی و رسانه‌ای و رسانه‌های مدعی اصل برائت است، به خبر اعدام شش متهم سیاسی غیر خودی ( حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید دهقانی، جهانگیر دهقانی، هادی حسینی و صدیق محمدی).  فعالانی که چنان قربانی فرهنگ خودی و غیر خودی شده اند که گاهی عاشق قاتل خود هم می شوند و ازفرط عشق از آن بی‌خبرند . فعالانی که برای اثبات بی گناهی اعدامیان، مدرک می خواهند! به آنان یاداوری می کنم سخن یکی از دوستان کرد و اهل سنت را که می گفت که می دانی چرا اصل برائت در مورد ما صدق نمی کند؟ چون ما با دو گناه به پیشانی به دنیا می آئیم.

لاف عشق و گله از یار؟! زهی لاف دروغ !
عشقبازان چنین مستحق هجرانند! 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.