رفتن به محتوای اصلی

دموکرات بودن یک «خصلت تربیتی» است!
06.01.2011 - 16:32

.ائلیار

تبعات نظام سلطه

عزیز علي رضا اردبيلي، گؤزه لیم،مردمان جوامع مختلف، نسلهای گذشته تاریخ خود را نوشتند ، ما هم تاریخ خود را مینویسیم، تاریخی که خاص خود ماست و مشکلات و راه حلهایش نیز مخصوص ما. هیچ چیز بیش از یکبار اتفاق نمیافتد.

گل گلداخ داش بولاغا

سویو سرخوش بولاغا

بیرین من دییم،بیرین سن

توکَخ قان یاش بولاغا

بیا برویم سر چشمهء سنگی

که آبش گواراست

یکی تو بگو، یکی من

اشک خونین بریزیم

بر چشمه

عزیز علي رضا اردبيلي،

گؤزه لیم،

منی باغیشلاین کی سیزی زحمته سالیب وقتینیزی توتموشام. نامه نیز اوچون چوخ ساغ اولون.

قصدم از نوشتن «اشکال تز استعمار- مستعمره» اظهار نظر در پیرامون متن مقالهء شما نبود بلکه خواستم تنها توضیح مختصری در مورد تز «استعمار و مستعمره و استقلال» بدهم،ولی عملاً چنان شده که گفته اید. پس با اجازه مطالبی هم در این خصوص در زیز مینویسم:

1- بله، عامل «حاکمیت» در ذهنیت افراد جامعه و عینیت زندگی آنان « تأثیرات « منفی و مثبت» دارد. به علت وجود فعل النفعالات مختلف در جامعه و زندگی اجتماعی. همینطور متقابلاً عامل « مردم» نیز در ذهنیت حاکمیت، تأثیرات خود را دارد.

افراد نسبت به کیفیت «روحی» و «وضعیت زندگی» در برابر این «تأثیرات» واکنش « منفی یا مثبت» و یا « آمیخته بهم» از خود نشان میدهند. اینکه چه کسی و یا چه گروه های اجتماعی یی «تأثیرات منفی» را ناآگاهانه و یا نا خود آگاه « درونی» میکنند، بستگی به «تربیت»، «شخصیت»، «مقام اجتماعی»،و «بینش فردی و عمومی» آنان دارد.

«حکم» اینکه چه «ایده و رفتار و عملی» دریک فرد یا گروهی «دقیقاً»، تأکید میکنم «دقیقاً» نشأت گرفته از«تأثیرات منفی درونی شده از سوی حکومت» میباشد به سختی «شکافتن اتم با دست خالی» ست. چرا که در دنیای زندگی مادی و روحی و اجتماعی انسان «عوامل فوق العاده زیادی» ممکن است باعث یک «واکنش شوند که با«تأثیرات منفی درونی شده از سوی حکومت» قابل توضیح نباشد. هنوز روانشناسی با تمام پشرفتهایش در اینگونه مسایل نمیتواند حکم قطعی بدهد.

2- در عوض این نظر یعنی «تأثیرات منفی درونی شده از سوی حکومت» براحتی آب خوردن میتواند «چماقی برای کوبیدن دیگری» باشد. چون آن ایده را بهر «واکنشی» میتوان چسباند، و در پراتیک به آسانی به صورت یک « اتهام» در میاید. این نظر چه فرقی با اتهام استالینی ِ«خصلت بورژوایی دادن به فرد و نوکر بورژوازی نامیدن آن شخص» دارد؟

3- در نوشته شما تفاوتها و تشابهات، هردو هستند. تا اینجا مشکلی نیست. ولی اگر قصد شما نتیجه گیری همان تز آقای آذری باشد قبلاً گفته ام که درست نیست. و در مورد «درونی شدن تأثیرات منفی» هم در بالا اشاره شد.

4- "شیوه استدلال منطق تمثیلی" از آنجا ییکه خیلی ساده و طبق عادت است، و ظاهر و قسمتی از واقعیت را مینمایاند « بسیار فریبنده و لاجرم خطرناک» است. چرا که از نشان دادن درست «کلیت یک چیز با جزئیاتش» عاجز است و نیازی به تفکر پیچیده ندارد. آنچه برای من یا ما مهم است مثال لیوانها نشان میدهد: باوجود شباهتها، پیدایش « دوحکم و دو رهنمود متضاد» میباشد. میخواهم اینرا بگویم که وجود تشابهات دلیل بر این نمیشود که ما به حکم مساوی و مشترکی دست یابیم و رهنمود مشترکی نتیجه بگیریم. همان کاریکه آقای بابک آذری انجام داده اند. یعنی به آن راحتی نمیتوان آذربایجان جنوبی را مستعمره نامید. گیرم که خساراتی که طی نزیک به صد سال به آن وارد شده از بعضی از مستعمرات هم بیشتر باشد.

5- درمورد مارکس و مقوله «پرولتر» و یا کل دیدگاههای ایشان متأسفانه باید پاسخ « مثبت» بدهم. علی رغم اینکه او میکوشید خیلی علمی بیندیشد سخت دچار ذهنگرایی بود. آنچه کمر میلیونها آزادیخواه و توده های ستمدیده را از دیدگاه نظری شکست همین « ذهنیگرایی» و خیالپردازیهای نهفته در اندیشه ء او و امثال او بود. اینست که من به تفکرات و حرکات موجود در جنبشمان اینقدر حساسم. و بخوبی آگاه از عواقب تئوریهای به ظاهر رادیکال، بهشت سازیها و خیالپردازیها هستم.

6- در پیرامون وجود جریانها و دیدگاهای متفاوت و متضاد در جنبش نه به ریشه کنی مخالف بل به رسمیت شناختن موجودیت تمامی آنها و نقد و گفتمان و حتی در صورت امکان به همکاری باور دارم.

7-دموکرات بودن را یک «خصلت تربیتی» میدانم که بدون پذیرش مخالف نظری و برخورد دموکراتیک با او و حتی با خود، بی معنی ست. مهم نیست که خود را دموکرات بنامیم بل مهم اینست که دیگری و حتی مخالف، ما را دموکرات بنامد. دموکراسی با مخالف زاده میشود و بدون او میمیرد.

8- جنبش، کار و هنر نقد و بررسی اندیشه و رفتار و حرکات خود را باید مردمک چشم خود بداند و برآن بال و پر بدهد.

9- برابری زن و مرد درست است، اما فمینیسم یک ایده لوژیست. چگونگی ایده لوژیها هم مشخص است.

10- مردمان جوامع مختلف، نسلهای گذشته تاریخ خود را نوشتند ، ما هم تاریخ خود را مینویسیم، تاریخی که خاص خود ماست و مشکلات و راحلهایش نیز مخصوص ما. هیچ چیز بیش از یکبار اتفاق نمیافتد.

11- اشاره شما به آقای سیروس مددی بود. من رفتار دوستان فعال با ایشان را در این حد میدانم که این «رفتار» قادر به ایجاد ارتباط مثبت به حال جنبش با او نیست. یعنی اشکال دارد. هرچند که او نیز خالی از اشکال نباشد. رفتار و ارتباط درست و نیرومند گره گشاست ولی چنین کیفیتی اینجا به چشم نمیخورد.

مسئله تنها ارتباط سازنده با ایشان نیست بل موضوع به ارتباط تمامی جریانات ما مربوط میشود که انعکاس خصلتها و روابط نادرست کل تشکلهای سیاسی ایران در جنبش ماست. با فائق آمدن بر مشکلات رفتاری و دیدگاهی و ارتباطی به صورت نسبی، امیدوارم تمامی دوستان در یک نهاد جبهه ای متشکل شوند.

نقد دیدگاههای مختلف باید با استناد به منابع آنها صورت بگیرد که تولید سوتفاهم نکند.

مسئلهء سیاست مسئله نیروست. باید به این دشواری پیروز شد.

12- مسئله ما شکستن سد استبداد و رسیدن به حق و حقوق است. این شکستن، هم شامل نیروست و هم تئوری.

- از کوششها و زحمات همهء عزیزان با تمام دیدگاههای متفاوت ومتضادشان بسیار خرسندم و به تمامیشان ارادت دارم.

ساغ اولون واراولون

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.