رفتن به محتوای اصلی

چراشناسنامه ی فرزند نباید به نام مادرباشد ؟
03.04.2012 - 14:52
چراشناسنامه ی فرزند نباید به نام مادرباشد ؟  چرا نباید فرزند را به نام فامیلی مادر خطاب کرد و در شناسنامه اش فامیلی مادررا ثبت نمود به جای  فامیلی پدر ؟ مادری که 9 ماه فرزندش را در وجودش پرورش داده است و درد  زایمان را تحمل کرده است و وظیفه شیر دادن به او را بر عهده دارد و شیره ی جانش را به او می نوشاند  و می خوراند  ناخوابی ها   را تحمل می کند و مرارت های پیش رو را برای بزرگ کردن بچه بر عهده دارد چرا نباید فرزندش به نام خودش باشد ؟ اینکه چرا بعد از بدو تولد نوزاد  بلافاصله شناسنامه به نام پدر صادر می شود و پدر صاحب فرزند  به حساب می آید  هم آزارم می دهد و هم جای سئوال دارد  آیا صادر کردن شناسنامه به نام پدر برای نوزاد یک« حکم ستیزه جویانه  علیه مادران نیست» ؟
 
 آیا عیسی مسیح  جز سایه و نام  مادرسایه  و نام  پدرهم برسرش بود ؟ آیا پدر همان ابراهیم پیامبری نبود که پسرش  اسماعیل « اسحاق »  را به قتلگاه برای قربانی شدن در راه خدا  برد  و کارد بر گلوی  فرزندش گذارد ویا پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد  در نهایت از بدان شد لاجرم تربیت پدرانه بر پسر نوح  مستولی نشده بود و کمبود عاطفی در پرورش پسر نوح  وجود داشته و حاکم بوده است ؟ ودیگر اینکه حضرت محمد نیز  طبق 2 روایت 2 ماه تا 7 ماه قبل از تولدش  پدرش عبدالله را از دست داده بود و یتیم بزرگ شدند   « در ابعاد مذهبی و رایج عامیانه و مردمی پسندش که  قابل ذکر و قابل استناد باشد » .
 
 آیا حکم اجباری قرون وسطایی انتخاب نام فامیلی پدر به عنوان صاحب فرزند در شناسنامه ی فرزند تازه متولد شده  سندیت حکم  مردسالاری و حاکمیت مردسالاری را به اثبات نمی رساند و ناقض حقوق  به حق مادران نسبت به نوزادی نیست  که از سلول های بدنش او را پرورش داده است و ساخته و پرداخته و بدنیا آورده است ؟
 
مگر دارنده سند مالکیت در تمام دنیا کسی نیست که  در سند مالکیت نامش ثبت شده باشد ؟ آیا کسی می تواند  مالک آنچه باشد که تنها  شفاها مدعی آن است اما سندیتی بر آنچه  می گوید ندارد  پس در سند مالکیت فرزند که همان « شناسنامه »  باشد نام  پدر ثبت می شود  پس مالک نوزاد پدر محسوب می شود نه مادر در صورتیکه این حق مشروع و قانونی مادر است که صاحب نام فامیلی  فرزندش باشد  به دلایل  انسانی و احساسی و منطقی  مادر شدن  و شرایط  سخت مادر شدن و « تسلط بر داشتن فرزندش در مراحل بعدی پیش رو »  در شرایط پیش آمده از حکم طلاق و جدایی از همسرکه این مسئله جای تامل دارد .
 
نباید از یاد برد که سخت ترین دوران زندگی مادر 9 ماهی ست که فرزندش را در درونش دارد و او را  تغذیه می کند و از نای و نفسش بر او می دمد و می خوراند و متحمل سخت ترین مریضی ها می شود و حتی با مرگ در حین زایمان مواجه می شود « آمار مرگ و میر مادران در جهان »   که سالیانه حدود 600 هزار مرگ و میر مادران از دوران بارداری تا وضع حمل گزارش شده است و در ایران  حداقل هر روز یک مادر جان خویش را بر اثر زایمان از دست می دهد این موضوع را تائید می کند .
 
 اما عذاب آور تر اینکه  مادر هنوز درد زایمان را فراموش نکرده و از تن بی رمقش خارج نکرده است باید بلافاصله شاهد یک «  شناسنامه به نام پدر برای نوزادش باشد » و در جوامع عقب افتاده تر با احکام سنتی مذهبی حتی بعد از طلاق و یا برای جدا شدن از همسر صاحب فرزند خویش هم نیست فرزندی که در وجود مادر پرورش یافته است و سیر تکاملی و تربیتی و پرورشی او را بر عهده دارد .
 
این گریز زدن به اینکه در تائید خوب یا بد بودن  بودن پدران هست یا نیست و یا در روز تعداد بیشماری از دخترکان خردسال توسط پدرانشان که در فاز تجاوز به آنها بر می آیند و یا روزی چند صد کودک در جهان مواجه با کشته شدن بدست پدرانشان  ومواجه با  کودک آزاری توسط پدر می شوند و فرزند فروشی در بین پدران در جوامع عقب افتاده از نظر اقتصادی مد نظر هست  که  آمار منتشر شده در ایران ازیاد کودک آزاری توسط  پدران حداقل 66 درصد در سال 1390 را نشان می دهد  که توسط پدران کودک آزاری شده اند و از هر 20 کودک آزاری تنها یک مورد گزارش شده است و 19 کودک آزاری هم چنان  پنهان می ماند  که 66 درصد کودک آزاری توسط پدران شامل این آمار می شود که با این وجود باید نرخ رو به رشد و درصد بالاتری را به این امر اضافه کرد .
 
  اینکه  نمی شود انکار کرد  که در طول تاریخ از ابتدای پیدایش انسان تا به امروز تمام جنگ ها را مرد ها یا همان پدرها به راه انداخته اند و پدرها داوطلبانه بر حسب ذات جنگجویانه و جنگ افروزانه شان  جنگیده اند  و کشته شده اند و مادران ماندند با  بچه های بی پدری  که باید برایشان زنده بمانند وجان بکنند و  بزرگشان کنند  هستند نام آوران بدنام بسیاری از این قبیل پدران جنگ گستر در سطح جهانی که برای عموم شناخته شده اند و فسیل های چندش آور دفن شده در دل تاریخ  هستند که حضور فعال و فراموش ناشدنی در اذهان عمومی دارند  .
 
 پس از آن جنگ های تاریخی  با گرایش کشتار انسانی بیرون نیامده دوباره مردها  یا همان پدرها وارد جنگ دیگری به نام گرایش دوم یا همان گرایش شهوانی خویش که همان  گرایش  به سوی زن دوم و سوم و چهارم یا همان تعدد زوجات شدند  در جوامع مذهبی و یا در جوامع غیر مذهبی و پای بندی به تعهدات مذهبی سنتی که البته مذهبی بیشتر ویا در جوامع مدرن  و غیر مذهبی  پای از حیطه ی دایره زناشویی و تعهد در قبال زن خویش بیرون گذاشته و دوستی گزیدن و ایجاد رابطه با غیر از زن و همسر قانونی خویش داشتن  که تاثیر منفی بر تعلیم و تربیت و پروش فرزندان می گذارد و از نظر روحی روانی بازیچه بازی های آمال و امیال حس شهوانی پدر جهت گسستن فضای تربیتی و پرورشی خانواده می شود که  باز در ابراز دلایل تحمیل شده  برای تغییر نام خانوادگی فرزند از پدر به مادر نیست .
 
 این آوردن دلایل مرتبط با انگیزه ی این سئوال من نمی شود و این خشونت ها  ویا  اعلام آمار و ارقام در این زمینه در توجیه سئوال بر آمده از ذهن من  نسبت و انگیزه ی پرسشی من نخواهد بود  بلکه فراتر از این آمار و ارقام صرفا استناد به حس مادرانه در جهت احترام نهادن به حقوق مشروع مادران است در قبال آنچه که باید صاحبش باشند که نیستند  .
 
علاوه بر آنچه که در طول زندگی هم چنان از او دریغ می شود و خواهد شد و حتی حق مالکیتش در زمینه های اقتصادی خانوادگی  نیز سلب شده است که در طول حیاتش در جامعه ی عقب افتاده و بی قانون شامل تساوی در داشتن آنچه که باید داشته باشد که ندارد نیز می شود که باید اشاره به نبردن سهم  مساوی ارث و میراث و حق تساوی بر اندوخته سرمایه ای در طول دوران زناشویی اش می شود که در قانونمندی بی قانونی  کشوری مثل ایران با داشتن  و پرداختن به عرفیات و شرعیات  به جای رعایت برابری و قانونی در تقسیم بندی اموال و املاک که تا توانسته اند در این مورد نیز در حقش کوتاهی کرده اند و تا نفس داشته اند حق و حقوقش را خورده و می خورند .
 
 بر خلاف جوامع دمکراتیک در غرب و در همین بریتانیا که من زندگی می کنم قوانین حق تقسیم عادلانه اندوخته ها به عنوان سرمایه برای زنان رعایت شده است و مصیبت های بعد از طلاق به چشم نمی خورد و حق سرپرستی فرزند بعد از جدایی به مادر سپرده می شود در شرایط داشتن صلاحیت نگهداری فرزند و موارد سلامت روحی و جسمی مادرو در کنار آن تقسیم عادلانه آنچه که در کناریکدیگرزن و مرد اندوخته اند و دیگر مسائل قانونی که در ایران رعایت نمی شود که در چارچوب این مقاله پرداختن به آنها را لازم نمی بینم .
 حتی  اشاره به اینکه و اشاره به موضوعی دیگر چرا در کشورهای متمدن و طرفدار حقوق زنان این اصل کلی را رعایت نکرده و در چنین کشورهایی خانم یا به عبارتی زن را بعد از ازدواج به نام مردش یا همان مالک عرفی اش می خوانند برای مثال درکشوردمکراتیک امریکا خانم هیلاری رودهام یک شبه تبدیل به خانم هیلاری  کلینتون می شوند  و نام فامیلی شان را کنسل می کنند و در همه جا به عنوان خانم کلینتون نام برده می شوند ؟
سئوال این است چرا آقای بیل کلینتون آقای بیل رودهام نمی شوند چرا خانم هیلاری در این پرانتز اجباری تعویض نام باید قرار بگیرد ؟  مگر ذات کوشایی و سیاسی و اجتماعی و تحصیلی خانم هیلاری رودهام « هیلاری کلینتون »  ایرادی دارد که باید این خانم تحصیل کرده و سیاستمدار را به نام شوهرش خطاب کنند اگر ایرادی در این مورد نیست چرا باید  استثناء  قائل  شد و آقای بیل کلینتون شامل تعویض نام فامیلی خانمشان نمی شوند؟ که البته چون این القاب ثبت ناشدنی ست لفظی و شفاهی ست  و تعویض نام در شناسنامه صورت نمی گیرد شاید ایرادی نداشته باشد که برای مثال و یادآوری این نکته  در اینجا  تنها برای تفهیم اهمیت ندادن حتی به نام فامیلی زن در مقابل مرد است و ارزش نهادن به نام فامیلی شوهر «متاسفانه »  در مقابل فامیلی زن  می باشد .
 
اما در جهان فمینیسم گرای کنونی که پیکار جهانی بر علیه قوانین و احکام ضد زن هست و بر شمردن قانون شکنی های جامعه زن ستیز گفتاری بر  نوشتار من ترجیحا نیست که البته یکی از موارد پیوسته به آن است  اما وارد شدن به ساده ترین سئوال در ماهیت ساده ترین جواب  به آن که حق قانونی تعلق گرفتن فرزند در سند هویت او یعنی همان شناسنامه اش هست  بارمثبت  روحی روانی گران مایه ای به مادر می بخشد علاوه بر کوتاه شدن راه طولانی مدت حق سپردن فرزند به مادر بعد از طلاق چرا که با قید شدن نام مادر در شناسنامه یا همان سند مالکیت  فرزند مادر متحمل راه طولانی صاحب فرزند بودنش بعداز جدایی نیست .
 
باید قبول کرد که عذاب بعد از جدایی و کوتاه بودن دست مادر از ناتوانی در پس گرفتن فرزندش تا رسیدن به خواسته اش در دراز مدت او را از پای می اندازد . نگاهی بر اخبار هر روزه بر اوضاع و احوال دادگاه های کشورهای جهان سوم بر اختلافات خانوادگی و در خواست طلاق  واقعیت تلخ مادر بودن و سپردن حق واگذاری فرزندش به اورا به اثبات می رساند.
 
راه پر فرازو نشیب رسیدن به حق سرپرستی و مالکیت بیشتری حتی از سهم مساوی دربین  پدر بودن و مادر بودن در قبال فرزند  بر عهده مادران هست و جامعه و قوانین جدید مدنی  چرا که اگربرای تقسیم این مالکیت در معنای مدرنیته آن هم نگاه کنیم که حتی حق تساوی را برای مالکیت فرزند بین پدرو مادر بسنجیم و سهم مساوی هم در نظر بگیریم اما باز هم جای تقسیم ناعادلانه خواندن این حق اشتراک باید عنوان شود که سهم مادر در مالکیت نزدیک به  انحصاری فرزندش 2 به یک به حساب می آید چرا که مادر دوران بارداری را تجربه کرده است در سخت ترین شرایط  با مرگ و میر حین بارداری و زایمان مواجه بوده است شرایط تحمل پذیری ناخوابی استرس های قبل و بعد از وضع حمل را متحمل شده است و دوران شیر دهی و آثارروانی بعد از زایمان را نیز باید پشت سر بگذارد که پدران از این شرایط به دور بوده اند و این لحظه های پر اضطراب را نداشته و تجربه نکرده اند پس حق مالکیت مادر نسبت به فرزندش نیزدر مقابل پدر همان 2 به یک باید محسوب شود پدر یک سهم و مادر 2 سهم خواهد برد.   
مهناز هدایتی بهار

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.