رفتن به محتوای اصلی

پیرامون مساله هژمونی (5) (6) (7)
(بحثی دردیسکورس جنبش چپ)
29.03.2015 - 22:54

پیرامون مساله هژمونی (5)

(بحثی دردیسکورس جنبش چپ)

    نگاهی به تبیین گرامشی از مسآله هژمونی  

 

حدود یک دهه بعد از انقلاب اکتبر موضوع هژمونی مورد توجه دقیق آنتونیوگرامشی قرار گرفت. وی - به مثابه اندیشه ورزی مارکسیست -  روی این مقوله مهم ( با عنایت به دیدگاههای تئوریک و برنامه های عملی جنبش چپ ایتالیا ) با خلاقیّت بسیار کار پژوهشی کرد و دراین باب به رویکردها و پاسخهای تازه و بدیع رسید. دریافتهایش - طی یک دهه مطالعه و بازبینی و بازنویسی - رفته رفته ژرفا و گسترش یافتند و سرانجام در دستنوشته های وی به صورت نهائی عرضه شدند. 

گرامشی اولین بار درسال 1936 در «یادداشتهائی پیرامون مساله جنوب» به این مسآله مهم می پردازد. سپس در «دفاترزندان» به کند وکاوی گسترده دراین باره ادامه می دهد. درباره علل و عوامل توجه خاص گرامشی به این موضوع - طی یک دهه از 1926 به بعد - ، باید به شماری ازرخدادهای با اهمیّت جنبش چپ بین المللی و پیامدهای وخیم و تکاندهنده در آن دهه توجه داشت:

  • انشعاب عظیم و سراسری در جنبش کارگری و سوسیالیستی اروپا درپی تآسیس بین الملل سوم،
  •  شکستهای پی درپی احزابی که مسآله انقلاب پرولتری را به صورتی سکتاریستی و الگوبردارانه ( ازانقلاب اکتبر) دردستور کارقرار داده بودند،
  •  ضدّیت تام وکمال انترناسیونال سوم با احزاب سوسیالیست و دموکرات اروپا تا حدّ "دشمن اصلی" شمردن آنها ،
  • کم توجهی احزاب مذکور(بین الملل سوم) به واقعیت دهشتناک ِ رشد و پیروزی و استقرار حکومتی فاشیسم ،
  • بینش مطلقاً سازمان گرایانه  و وسیله پرستانه انترناسیونال سوم که به جبر پیروی از مرکزیّت مسکو و رویه کیش شخصیّت استالین تن داده بود،

و معضلات دیگر آن دوره حساس نهضت بین المللی ... گرامشی را که طیّ آن دوران (به دور ازامکان مداخله و اثربخشی مستقیم بر حوادث) درزندان فاشیسم موسولینی به سرمی برد، به کند وکاو ژرف در زمینه های گوناگون و مرتبط با مسائل و بحرانهای مزبور برانگیخت. گرامشی به کاوش گسترده درتاریخ گذشته و شرایط و ویژگیهای وقت جامعه بوژوائی و تحولات متنوع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی در نیروهای حاکم و محکوم جوامع موردنظر کمر بست و از شاهراه نقد افکار اندیشمندانی چون ژنتیلیه و کروچه و...رفته رفته به درکی عمیق ازمفهوم هژمونی نائل آمد. حاصل اندیشه ورزی گرامشی و نتایج دریافتهای بدیع وی درواقع بخشی از خلاء مهمی را که درفلسفه سیاسی مارکسیسم زمانش بارزشده بود پر کرد و چشم اندازهای تازه ای گشود. با دستامده های گرامشی افقهای تازه انکشاف نظری و نتیجه گیری عملی - درباره مسائل مربوط به دولت ، جامعه، نقش سیاست و فرهنگ و...-  به روی نسلهای جوان باز شدند.

گرامشی درپی این مطالعات و پژوهشهای تئوریک  به ویژه راهکارهای تشکیلاتی نوینی به احزاب و کوشندگان چپ ارائه نمود. این رویکردها هنوز در دهه های چهل و پنجاه، که جهان گرفتار بازسازیهای عظیم و رفع ویرانیهای مهیب دوران جنگ جهانی بود، چنان که باید دردستورکار و کاوش احزاب چپ قرارنگرفت ولی رفته رفته - از دهه 60 میلادی به بعد- ابتدا در خود ایتالیا و سپس دربین کلیه جریانات چپ جدید اروپا به طور فزاینده ای مورد توجه، پذیرش و کاربست واقع شد. دربین بسیاری نوسازیها و نوگرائیهای تئوریک آن زمان به بعد ، بی تردید نظریه بدیع گرامشی درباب «هژمونی» وزن و نقش برجسته ای یافت.

 

مفهوم گرامشین هژمونی   

" در دفترهای زندان است که مفهوم هژمونی به تعبیر گرامشی پدیدار می شود."

(Chautal Mouffe,Gramsci,a Marxist Theory/P.II Hegemony a.Ideology in Gramsci,page 179,)

اودراین  یادداشتها خشکمغزی و قشری گرائی (دگماتیسم)مطلق تک طبقه ای را رد می کند و مفهوم سنّتی هژمونی به مثابه سرکردگی بلامنازع و کسب برتری و چیرگی ازطریق اعمال قهر و دیکتاتوری را مورد نقد و نفی قرار می دهد:

« برای ژنتیله  هژمونی و دیکتاتوری غیر قابل تمایزاند. زور همان توافق است و بس. جامعه سیاسی (دولت) را نمی توان از جامعه مدنی تمیز داد، فقط دولت است که وجود دارد.» (کلیّات آثار گرامشی، جلد دوم، انگلیسی )

 بررسیهای گسترده گرامشی نشان می دادند مسآله اجبار و اِعمال دیکتاتوری - چه به

صورت دیکتاتوری حزب باشد و چه درقالب آرمانی آن به نام "دیکتاتوری طبقه" -  به طورکلی از موضوع هژمونی متمایزاست. این دو سوژه درمحتوا همسان و متجانس نیستند. وی نشان داد که اصولاً وضعیّت هژمونیک و چیره درجامعه ناظر بر موقعیتی نیست که صرفاً تحت سلطه قهرآمیز دولت/ عامل جبر/ ایجاد می شود، بلکه بیان پیدایش و گسترش عنصر توافق و رضایت و پذیرش در سطوح گوناگون (ازبالا تا ژرفا)ی جامعه است.  هژمونی - و موقعیّت هژمونیک - معطوف به جلب نظر و کسب توافق درکلیه پهنه های اخلاقی، سیاسی و فرهنگی است در بین وسیع ترین طیف گروههای مردم:

«منظورگرامشی از کسب هژمونی، تحصیل نفوذ درسرتاسر جامعه مدنی است که شامل کلیه ساختارها و فعالیتهایی نظیر اتحادیه های کارگری، مدارس و دانشگاهها، کلیسا و خانواده می شود.نظام ارزشهای جامعه،بینشها،اخلاقیات و جزآنها را دربر می گیرد.»

(کارل باکس، مارکسیسم گرامشی- ترجمه منتشرنشده ازمتن انگلیسی، ص37)

 

تعبیری که گرامشی به دست می داد حاوی معانی بکر، عمیق و دگرگون کننده ای بود که در گستره جامعه و بیشتراز پائین به بالا تکوین می یابند. دیدگاهی مربوط و منوط به حیات دموکراسی و پلورالیسم و کارکرد آنها. چشم اندازی که ابعاد و شرایط تنفیذ طرحهایش اصولاً  از سطوح  مربوط به "تصرّف قدرت دولتی " بسا فراتر می رود. درحالی که بینش قدیمی که عمدتاً توسط لنین تدوین شده بود - و منشاء آن را می توان درعقاید و نظریات پ- تکاچف  انقلابی دهه 70 سده 19 روسیه یافت -، منحصراً به برتری و سرکردگی درساختارها و عرصه دولت چشم داشت. معطوف به سهم برتر و بیشتر برای "حزب طبقه کارگر" - و نهایتاً کمیته مرکزی و احتمالاً رهبر بلامنازع آن- دردستگاههای دولتی عمل می کرد. در آن نظریه اصل کار  کسب وفاق و رضایت عمومی نبود. مسآله رضایت عمومی آشکارا تحت الشعاع گرایش به قهرو دیکتاتوری رآس دولت نسبت به قاعده جامعه قرار داشت. وانگهی دریافت لنین از هژمونی به تمایزروشن میان قهرو توافق اهمیّت نمی داد. بعلاوه، درعمل مشخص بیشتر به قوه قهریه اتکاء می کرد. فلسفه سیاسی هنوز به این تفکیک دقیق و با اهمیّت نائل نشده بود. درحالی که گرامشی، مبتنی بربررسیهای وسیع به این نتیجه رسید که :

« برتری یک گروه اجتماعی دوشکل به خود می گیرد: یکی تسلط و دیگر رهنمود دهندگی فکری و اخلاقی یا هژمونی .» (کلیات آثارگرامشی، جلد سوم )

 و اضافه می کند ...

«هرچند هژمونی خصلتی اخلاقی- سیاسی دارد ولی باید اقتصادی نیز باشد و ضرورتاً بر کاربرد ویژه(فونکسیون) مشخصی که توسط گروه رهبری کننده درهسته فعالیّت اقتصادی انجام می شود استوارباشد.» (همان جا)

 

درمفهوم گرامیشین هژمونی، مکانیسمهای سانترالیسم حزبی و دولت گرائی جای خود را به ساز و کارهایی می دهند که در پهنه جامعه اثر می بخشند و ازطریق تحولات و تغییرات اساسی که اقشار و طبقات کثیر جامعه به خود می بینند، رفته رفته شالوده های دگرگونی مترقی در دولت نیز پی ریزی می شود. تجربه های پیش و پس از گرامشی نیز نشان داده اند که انحصارطلبی دردولت و اتکای محض به تمرکز سازمانی ناگزیر به حذف و گاه حتی سرکوب سایرسازمانها و نیروهای اجتماعی می کشد، نیروهائی که دریک روند دموکراتیک و انکشاف مترقیانه ی جامعه و دولت می باید حضور داشته باشند و طیّ رقابت، فعل و انفعالات و تآثیر متقابل نقش آفرین شوند.

تجارب تاریخی [ و ازجمله تجربه 36 ساله حاکمیّت جابرانه ولایت مطلقه فقیه]گواهی می دهند که کشتن دموکراسی و پلورالیسم ، حذف و دفع مداوم دیگرنیروها(حتی "خودی") موجب فروغلطیدن کلیّت جامعه به ورطه تنشهای وخیم ومرگبار می شود و عمر و انرژی نسلها را به تاراج می برد. پروسه ای که فرجام آن پژمردگی و انحراف، فساد و انزوا دراعماق اجتماع و استقرار توتالیتاریسم قهّاردولتی در عرصه حاکمیّت است.

 

گرامشی با نفی سکتاریسم و قشرگرائی حزبی ازیک سو و با تبیین خصلتهای باز و دموکراتیکی که لازمه جلب توافق و رضایتمندی اکثریت وسیع جامعه به سوی افکار سوسیالیستی بود، آگاهانه مسآله توجه اصیل و لازم به سرنوشت جاری و آتی بخشهای دیگر جامعه (بخشهایی فراسوی کارگران) را پیش رو می گذاشت:

 

« روشن است که تحقق هژمونی از یک سو دارای این پیش فرض است که منافع و تمایلات گروههائی که هژمونی شامل آنها می شود مورد توجه قرارگیرند وازسوی دیگر این "توجه" پیش شرط حصول آن تعادل است. این بدان معناست که بگوئیم گروههای صاحب هژمونی برخی چیزها را که ماهیّت قشرگرایانه دارند باید قربانی کنند.»

 (کلیّات - جلد اول، انگلیسی، ص 461)

 

 بنابراین مفهوم هژمونی نزد گرامشی به روشنی  «ازیک ائتلاف ساده طبقاتی نیز فراترمی رود»

 (همان کتاب Chautal Mouffe,p 179,)

- ادامه دارد -

 *******

پیرامون مساله هژمونی (6)

(بحثی دردیسکورس جنبش چپ)

 بنا بردرک آنتونیو گرامشی ، طبقه هژمونیک آن طبقه ای است که توانسته باشد:

 « منافع گروههای اجتماعی دیگر را ازطریق مبارزه ایدئولوژیک به منافع خود متصل کند و این امرمقدور نیست مگر آن که "طبقه"  خشکمغزی و جزمیّت قشرگرایانه را نفی کرده، به صورتی اصیل به مصالح سایرگروهها نیز توجه کرده باشد.

(Chautal Mouffe,Gramsci,a Marxist Theory/P.II Hegemony a.Ideology in Gramsci,page 181) ازخاطرنرود،این مبارزه ایدئولوژیک به معنای کوشش برای تحمیل یا به کرسی نشاندن سیستمی بسته و ازپیش تعیین شده مشحون از مقولات و مفاهیم نیست. گرامشی آشکارا به اصلاحات ایدئولوژیک اعتقاد دارد و ضدیّت مطلق با ارزشها و عناصر ایدئولوژیک بوژوائی را نفی می کند. به دست آوردن "برداشتی عام اززندگی" به یاری جست وجو و درک و شناخت عناصررفتاری و آداب و سنّی که در زندگی مردم موج می زنند مد نظر اوست:

 «اگرهژمونی بخواهد خود را درجامعه ای تثبیت کند باید روش دوگانه ای پیش گیرد. اول به عنوان"یک برداشت عام از زندگی" برای مردم، و دوم به عنوان "یک برنامه تحصیلی" یا سلسله ای از اصول که توسط روشنفکران گسترش یافته ...»

(کارل باکس، مارکسیسم گرامشی، ترجمه منتشرنشده ازمتن انگلیسی ، ص 38)

 

 این دو روش که اجزاء رویکرد فرهنگی نو و درعین حال متصل به هستی واقعی جامعه محسوب می شود سراسر به جذب و تغییر مطلوب در رفتارو کردار آزاد مردمان نظر دارد و از فشار و تحمیل حاصل نمی شود. ازچنین دیدگاهی ست که برای گرامشی "دیکتاتوری بورژوازی بدون هژمونی یعنی تبلور انقلاب بوژوا- دموکراتیک تحقق نیافته" (همان جا، ص 52) ، چون هژمونی پیروزمند درژرفای روان - اجتماعی مردم جای می گیرد و یک "اراده جمعی وملی" به وجود می آورد. البته نیل به این مقصود مستلزم قابلیّتهای فرهنگی و توانائیهای فکری و عملی طبقه هژمونیک است . توانائیهایی که برای اتصال همه "عناصرملی مردمی" به همدیگر و به اصل وحدت دهنده هژمونیک الزام آورند، و درست دراین صورت است که طبقه هژمونیک همچون نماینده منافع ائتلافی بزرگ دیده و پذیرفته می شود. اصل هژمونیک نیز اصل منجمد و لایتغیری نیست، فصل مشترکی جانبدار و جهت دار، محوری است که طبقه مدعی هژمونی توسط آن، ضمن توجه و اتصال منافع نیروهای مؤتلف به خویش، قابلیّت بالندگی و حقانیّت تاریخی وجود اصلاح پذیر و رشد یابنده خود را به منصه ظهورمی رساند.

 پرواضح است که اصل هژمونیک و گرد هم آورنده ، خصلت تاریخی دارد: درشرایط جنگ میهنی، جنگ ضداستعماری، درپیکار ضدفاشیستی، و... دریک موقعیّت عادی کلیّت بورژوائی هربار اصل هژمونیک متفاوت است. ولی زمینه بروز و میدان کنشهای مربوطه اش یکسانست. پرسش این است: عرصه ای که اصلاحات فرهنگی و ایدئولوژیک درآن واقع می شوند، زمینه ای که درحوزه امکانات آن ائتلاف نیروها حول اصل محوری و هژمونیک صورت می گیرند (و پروسه پیدایش و گسترش نیروی جایگزین درآن ازامکان به فعل درمی آید) کدامین عرصه است؟ پری اندرسن، اندیشمند مارکسیست انگلیسی که بررسیهای گرامشی و نیزتناقضات نظری وی را پی گرفت، می نویسد:

« راسخترین جواب گرامشی این است که (مسائل) هژمونی به جامعه مدنی مربوط است و خشونت و سلطه به دولت.»

(پرس اندرسن، تناقضات گرامشی، ترجمه میم- شین ، مندرج در شماره های 6/7/8 گاهنامه کاوش)

 

جامعه مدنی عرصه کسب هژمونی

گرامشی با روی آوردن به مفهوم جامعه مدنی، باردیگریکی ازمفاهیم بنیادی فلسفه سیاسی چپ مارکسی را زنده کرد و برای کنشهای نظری نو میدان فراخی گشود. وی با تفکیک و تمایز مابین « زور و توافق، قهر و ترغیب، دولت و کلیسا، جامعه سیاسی(دولت) و جامعه مدنی»(کلیّات آثار گرامشی . . . جلد سوم)  درواقع به عرصه ی «وجود اجتماعی» با ریشه های اصلی و کهن آن توجه داد.

مفهوم جامعه مدنی که درآغاز از فلسفه هگل برخاست، به گونه ای متحول دراندیشه های مارکس- انگلس به کار رفت ( مثلاً در مساله یهود و رساله انگلس درباره فویرباخ)

 مارکس درنقد اقتصادسیاسی نیزدرهمین مورد شرحی موجز دارد:

« فرم مراوده ای که درتمام مراحل تاریخ گذشته توسط نیروهای مولده موجود تعیین شده و به نوبه خود آنها را تعیین می کند، جامعه مدنی است... جامعه مدنی سرمنشاء اصلی و صحنه بازی همه تاریخ است.»

 درحالی که درآراء هگل و لاسال برعکس  دولت است که به عنوان فاعل انکشاف تاریخی به شمارمی رود. درمیان متفکران برجسته ایتالیائی ژنتیله به نقش فائق دولت معتقد بود و گرامشی با نقد نظریات دولتگرای او ایستار مارکسی را انکشاف بخشید.

 پری اندرسن برهمین نکته تآکید دارد:

 « تعریف گرامشی ازجامعه مدنی عبارتست ازتدقیق مورد استعمالی که عبارت مزبور نزد مارکس داشت. به این معنی که وی مفهوم جامعه مدنی را به طورصریح از معانی ابتدائی اقتصادیش مجزا می سازد.»(پری اندرسن،همان جا)

 گرامشی این تمایزآشکار را  با ذکر مشخص جایگاه جامعه مدنی تعریف می کند:

«مابین ساختمان اقتصادی و دولت، با قهرو مقرراتش،جامعه مدنی قرار دارد.»

(کلیّات - جلد دوم)

 

این نکات مهم  تخالف اندیشه گرامشی و مآلاً چپ مدرن اروپا / بعد ازجنگ جهانی دوم/ را با عقاید کهنه و دولت پرستانه ای نشان می دهد که درامتداد افکاراستالینیستی برذهنیّت چپ سنتی ایران حاکم بوده است. عنایت خاص بعضی از آنها به "امام خمینی" و ضدیّت جریانات مذکور با دموکراسی و  لیبرالیسم درزمان «انقلاب 57» ،- مشخصاً با احزاب و ائتلافهای دموکراتیک( به عنوان نمونه عدم همکاری با  جبهه دموکراتیک ملی ایران) -، انجماد فکری و دولت گرائی وخیم... این رویکردها از همان افکارو الگوهای لنینی آب می خورد.

گرامشی نقطه نظرات و افکاری را که بالاترین تبلور خود را صرفاً در دستگاه و حاکمیّت دولتی می جویند ، - و برای نقش آفرینی و حضور زنده و پویای دیگر اقشار و طبقات جامعه و زندگی متنوع رومره و جاری آنها اهمیّت و شآن و جایگاه مستقلی قائل نیستند . . .همه این جریانات را جزئی از سیستم دیکتاتوری می شمارد:

«دیکتاتوریهای معاصر حتی به طور حقوقی اشکال مدرن استقلال طبقات استثمارشونده - ازقبیل احزاب، اتحادیه های صنفی و کانونهای فرهنگی - را منحل ساخته و بدین ترتیب می کوشند آنها را درفعالیتهای دولت، یعنی درمرکزیّت قانونی کل حیات ملی مستحیل سازند، و دولت دست گروه حاکمی قرار گرفته که اکنون توتالیتر شده است.»

 (کلیّات، جلد سوم)

از این دیدگاه هر دو تجربه عظیم توتالیتاریسم درنیمه نخست قرن بییستم خصلت نما بودند. همین طور کشورهایی که تحت عنوان " اردوگاه سوسیالیسم"  تا پایان جنگ سرد و پسانتر نیز به همان الگوها - رویکردها و برنامه ها - ادامه داده اند.

 پری اندرسن نیز در همان کتابش به نکته مشابهی  اشاره دارد:

«حدود و ثغور دولت مطلبی نیست که تئوری مارکسیستی و پراتیک انقلابی درموردش بی اعتنا باشد. فاشیسم می کوشد این حدود و ثغور را منحل کند و جامعه مدنی را درون دولت مستحیل سازد.» (پری اندرسن، همان جا)

 

گرامشی به فاجعه ای که دولتگرائی محض به سوی آن می رفت توجه خاص داشت. بی سبب نبود که اساس تبیین نظری نوین خود از مسآله هژمونی را بر الویّت جامعه مدنی نهاده بود. مفسّران برجسته مارکسیستی متفق القولند که او برای " دگرگونی چند ساحتی جامعه مدنی الوّیت قائل است." (کارل باکس. . . ص 55)

او می دانست که تحول و اعتلای مترقیانه جامعه  از توان اقدامات سکتاریستی و اراده گرائی گروهی اقلیتهای سازمان یافته خارج است. وانگهی پارامترانحصارطلبی درمسیر تصرّف مفروض قدرت دولتی و استقرار حاکمیّت تک سازمانی به جبرو ُعنف ، کار انقلاب را به جاده انحراف - و دگردیسی انقلابیان به خودکامگان - خواهد کشاند، لذا بر انکشاف مناسبات سازنده با دیگر نیروها و پذیرش داوطلبانه  گروه و سازمان مذکور به مثابه گروه "رهنمود دهنده" توسط دیگران اصرار داشت :

« یک گروه اجتماعی پیش ازتسخیرقدرت بی تردید باید رهنمود دهنده (هژمون) شده باشد، اما پس ازآن - یعنی زمانی که قدرت را به محکمی دردست خود گرفت - چنین گروهی مسلط می شود ولی به صورت رهنمود دهنده نیز باقی می ماند.» (کلیّات، جلد سوم)

 

کارل باکس همین جنبه را به عبارتی دیگر روشنتر بیان می کند:

 « مبارزه دورانساز برای تفوق ایدئولوژیک و حصول رهنموددهندگی(هژمونی) باید پیش از حل و فصل مسآله دولت درجامعه مدنی بوقوع پیوندد.» ( مارکسیسم گرامشی، همان جا )

 

پری اندرسن نیز به اهمیّت این نکته در آراء و نظرات گرامشی تاکید دارد و حتی آن را "بدیعترین و پرمایه ترین تز گرامشی" می نامد:

« بدیعترین و پرمایه ترین تز گرامشی درست عبارتست از این اندیشه که در فرماسیون اجتماعی سرمایه داری، طبقه کارگر می تواند از نظر فرهنگی هژمونیک شود پیش از آن که از نظر سیاسی طبقه حاکم شود.» (پری اندرسن ، همان جا)

 

دو رکن هژمونی در اندیشه گرامشی  

دفترسیزده ( از "دفترهای زندان") حاوی یکی از اساسیترین متون گرامشی در باب هژمونی است. دراین جاست که وی پهنه های کسب هژمونی را در ترکیبی از هدفهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی بیان می کند که می باید توسط یک گروه اساسی و بخشهایی که با آن ائتلاف می کنند تحقق یابد. این «هژمونی» باید بتواند «خود را در همه جا گسترش دهد و نه تنها اهداف اقتصادی و سیاسی بلکه علاوه بر آنها اهداف فرهنگی و اخلاقی را نیز تعیین بخشد.» (کلیّات ، جلدسوم، ص 1514)

مطالب مفصل "دفترها" و به ویژه بخش فوق روشن می کند که اندیشه هژمونی گرامشین بر دو شالوده اصلی استوار است: یکی موضوعات مدنی و دیگری سیستم ائتلافات.

 

- ادامه دارد -                                                                 

*******

پیرامون مساله هژمونی (7)

(بحثی دردیسکورس جنبش چپ)

موضوعات مدنی

موضوعات مدنی دامنه بسیار گسترده و گسترش یابنده ای(نمونه درپهنه محیط زیست) دارند. ازنهادهای کلاسیک آموزشی  و کاری تا  انواع و اقسام شبکه های تازه پا و مدرن، سازمانهای گوناگون اجتماعی ، تعاونیها و همیاریهای ابتکاری درپهنه های نیاز عمومی  و مشخص جامعه. کوشش در مسیرترقی و تحوّل پهنه ها و موضوعات مدنی جامعه اساساً با درک ابزارگونه از تحصیل قدرت متفاوت است. دگرگونی در نهادها و عرصه های محیط زیستی ، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و آموزشی، هنری و. . . افق و دامنه ی گشوده دیگری از مبارزه برای زندگی  و زیست بهتر می گشاید که در جوهر با مسائل و الزامات تنگ تحصیل « سهم قدرت و اعمال سلطه» توسط سازمانهای سانترالیستی /و سرانجام مخروط دولت/ فرق می کنند. پیکاردرپهنه های مدنی ، باتآثیرات آگاهی بخش عمومی، احوال و کنشهای مملو از همبستگی، تقسیم بندیهای  کاری قابل تجربه و رفتارها و آثار مثبتِ  روان- اجتماعی، که جملگی شفاف ودر گستره مردمی پیش رو یند و پیش می روند . . . همه جوانب این پیکارها از جنس و جنم دیگری هستند و دگرگونه می بالند.

به عنوان مثال پیکار برای حفظ محیط سبزواکولوژی شهری - که نمونه «جنبش پارک گزی و میدان تقسیم » استانبول ( 2013 ) دراین باب شهرت و توجه جهانی یافت. و جالب است که جریانهای چپ ترکیه نقش مهمی در آغاز و ادامه این مبارزه درخشان داشته اند. درپاگیری و رشد این مبارزات، دیگر نه تبلیغ و پاسخ گیری «ایدئولژی» حالت  ناگزیر واضطراری دارد و نه "انتظاربحران" و فرارسیدن "لحظه ایکس انقلاب"و قیام  نقش تعیین کننده ای ایفاء می کند. وجود مداوم جنبش و جریان متنوع و پرابتکارپیکار/ جهت تحقق نقشه ها و هدفهای پرشمار و مترقی پیش رو/ به جنبش عمومی و مبارزه آزادیبخش سراسری سوخت می رساند و رویهم موجب تعالی  کل جامعه می شود. دراندیشه های گرامشی نیزاین «جریان» مبارزه بود که اهمیّت بیشتر می یافت، حتی برای رسیدن به تحوّل سوسیالیستی:

«برای گرامشی دگرگونی سوسیالیستی بیشتریک جریان است تا یک واقعه»

 (کارل باکس، مارکسیسم گرامشی، ترجمه منتشرنشده ازمتن انگلیسی ، ص 56)

 

درحالی که دردیدگاههای چپ سنتی «مسآله بحران» به نوعی مرکزثقل تحلیل به حساب می آید. مثلا درنظریه های لنین:

« به عنصربحران زیاد توجه می شود که درنتیجه پیچیدگی گسترده جامعه مدنی را دچار ابهام کرده و درباره مساله غامض هژمونی تنها راه حل سازمانی را تشویق می کند. گرامشی تآکید دارد که چنین برداشتی گرچه وسوسه انگیزست، صرفاً می تواند چهار چوبی تک بعدی فراهم کند که منجربه تقدّم نقش نخبگان برتوده ها، سازمان برایدئولوژی و قهر بر توافق شود که نتیجه اجتناب ناپذیر آن پیروزی وسائل براهداف خواهد بود. »

 (کارل باکس، همان جا،ص135 )

 

رشد هیولائی ساختارها و دستگاههای دولتی - بیش ازهمه پلیس و دیگردستگاههای امنیّتی- درکشورهای بلوک شرق( چه سابق و چه فعلی) معروف خاص و عام است.  همین طور تمرکز "پیامبرانه" پیام و فرمان دردستهای "رهبری" فردی ورشکسته  و غیرپاسخگو - که نمونه های کره ای و . . . آن پیش روی ماست. درحالی که بنا به اندیشه های مارکس - وحتی متن "دولت و انقلاب" لنین- قرار بود دولت وضعیّتی گذرا داشته، درسیربه سوی"اجتماعی آزاد وهمبسته از تولیدگران" صرفاً خدمتگزار و زوال یابنده باشد! اما استالینیسم به آن راه رفت  که توسل به وسائلی چون انحصارگرایی حزبی، قدرت مطلقه کمیته مرکزی و درنهایت رهبری، و حتی کاربست کیش شخصیّت و پیشواگرائی به  "جامعه سوسیالیستی" نائل شوند. در نتیجه آن بشارتها وارونه شدند ، وسیله ها براهداف  و آرمانها چیرگی یافتند و رهبر- دولت "گذرا و موقت " به بختک توتالیتر ساختارهای امنیّتی دولتی دگردیسی پیدا کردند.

 

سیستم ائتلافات  

رکن دیگر اندیشه گرامشی درباب هژمونی  همان پیگیری «سیستم ائتلافات» است:

«این که پرولتاریا بتواند به طبقه راهبر و هژمونیک تبدیل شود بستگی دارد به این که تا چه حدّ موفق به ایجاد سیستمی از ائتلافات شود.»

 ( نقل قول از گرامشی در صفحه 178 کتاب :

(Chautal Mouffe,Gramsci,a Marxist Theory/P.II Hegemony a.Ideology in Gramsci,)

این ائتلافات همیشه جنبه تاکتیکی و موقت ندارند. دراندیشه گرامشی روی آوردن به ائتلاف به معنای کوشش در جهت دستیابی به سنتزی متعالی از عناصرقابل اتصال و تکامل است:

 « گرامشی مفهوم هژمونی را ورای ائتلاف ساده طبقاتی می داند. هژمونی برای او به مثابه ایجاد یک همگرائی و وحدت متعالی است» (همان جا، ص 181 )

نیل به چنین سنتزی مستلزم پشت کردن به مواضع قشری و ترک انحصارطلبی است. این نوع رویکردها نفی می شوند.  اصل برتفاهم و مداراست و پیش شرط مربوطه دینامیسم و فضای دموکراتیک و قواعد دموکراسی و شفافیّت:

 « همه مسائلی که دراطراف آنها مبارزه صورت می گیرد می باید دریک سطح عمومی مطرح شوند و نه درمحدوده قشرگرایانه.»

 (کلیّات آثارگرامشی، جلد اول،ص 457/459 )

تجربه های بی شمار اثبات کرده اند که پافشاری بردیدگاهها و شیوه های تنگ تک حزبی وقشرگرایانه مانع تحقق «سیستم ائتلافات» می شود. وقتی بهبود سرنوشت ملی و ترقی و تعالی کلیّت جامعه مد نظر است، دراین صورت دیگر طبقه هژمونیک مجاز نیست  با انحصارطلبی اصل کسب هژمونی را به خطر اندازد. بنابراین باید به جدّ تآکید شود:

 «طبقه ای که می خواهد هژمونی را به دست آورد باید خود را ملی کند.»

 (کلیّات،جلد دوم،ص 1084)

اگر بخواهیم/ قرارباشد/ که فرآیند تحول و تعالی به سلسله ای ازتخریبهای طولانی و بی فایده بنیان کشورو جامعه منجر نشود(مثال عراق دهه گذشته و سوریه سالهای اخیر را ازدیده نگذاریم!) برعکس، ارکان اجتماعی- فرهنگی ومبانی اقتصادی وشالوده های اساسی جامعه مدنی محفوظ بماند و پا به پای تحوّلات مترقی قوام یابد وشکوفا شود، پس باید به منافع همه گروهها و طبقات مترقی توجه شود. ازاین روی:

 « هژمونی موفق آنست که یک اراده جمعی ملی- مردمی تآسیس نماید. برای حصول این امر طبقه هژمونیک می باید قابلیّت و ظرفیّت اتصال همه مؤلفه های ایدئولوژیک ملی - مردمی به اصل هژمونیک خویش را داشته باشد[سیستم ائتلافات] زیرا تنها دراین صورت است که به عنوان تبلور و نماینده عمومی (جامعه) درمی آید.»  (همان جا)

درواقع گرامشی پیام دهنده تحول انقلابی از طریق تآسیس الگوهای ژرف جبهه ای است. ائتلاف و همکاری نه تنها درچهارچوب تشکیلاتی بلکه درکلیه زمینه های هستی جامعه مفروض. برپایه همین اندیشه های گرامشی بود که حزب کمونیست ایتالیا، بعد ازشکست شدیدی که طی سالهای پیشروی و استیلای طولانی فاشیسم موسولینی متحمل شده بود، رفته رفته خود را بازسازی و احیاء نمود و با ایجاد پیوندهای گسترده اجتماعی، فرهنگی و مبارزاتی با دیگر نیروهای انقلابی و نیر با صفوف دموکرات و دموکرات- مسیحی - حتی با جناحی مترقی از کارگزاران کلیسای کاتولیک- زمینه را برای نجات ملی از چنگال فاشیسم و پی ریزی جمهوری جدید و دموکراسی سکولار، براساس پلورالیسم سیاسی و اجتماعی فراهم آورد.

طی سالهای بعد نیز بسیاری از احزاب چپ اروپا به پیشنهادها و روشهای گرامشین روی آوردند و نیز برخی سازمانهای چپ وجنبشهای آزادیبخش ممالک عقب نگهداشته شده (مثال : جبهه ساندینیستی نیکاراگوئه دردهه 70/80 میلادی، و بعدها نیز زاپاتیستهای مکزیک درانکشاف وامتداد طرحی تازه)ازآن طرحها / تجربه های گرامشین درسها گرفتند، ازشکستها آموختند، به پیروزیهای تازه رسیدند و افقهای نوین روشنی به روی جنبش و جامعه خویش گشودند.

درمورد نیکاراگوئه نگاه کنید به کتاب: "نیکاراگوئه، جنبش انقلابی، نوشته خاندرو بندانا، ترجمه سهراب بهداد، انتشارات خوارزمی.              درمورد مکزیک ازجمله نگاه کنید به کتاب آلمانی زیر:

Raina Zimmering,  Zapatismus,ein neues Paradigma emanzipatorischer Bewegungen, 2010

ایام نوروز94  کریم قصیم،

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.