رفتن به محتوای اصلی

آیا رؤیای بازگشت صلح و آرامش به افغانستان، تحقق یافتنی است؟
22.08.2010 - 12:09

رفتن جایز نیست ماندن*

این روزها در کنار بلایای طبیعی مانند سیل در پاکستان و سوختن جنگلها در روسیه و زمین روی در چین و …، دو خبر سیاسی نیز تبدیل به سرتیتر رسانه های بین المللی در ارتباط با اوضاع افغانستان گردیدند. یکی انتشار ۹۱۷۱۳ سند با درجات مختلف سریت، از فعالیتها و عملکرد ارتش آمریکا و نیروهای سازمان ناتو در افغانستان، و دیگری تصویر هولناک عایشه زن جوان افغانی با بینی بریده بر روی جلد مجله تایم.

شکی نیست که هم انتشار اسناد سری و هم روی جلد مجله تایم، نمایش بارز نظرات نمایندگان دو دیدگاه متفاوت در قبال افغانستان است. از یکسو تلاشی را شاهد هستیم که از جانب افشاکنندگان اسناد در نشان دادن بی ثمری و حتی نتیجه معکوس هر آنچه که تحت عنوان عملیات آزادسازی افغانستان از تروریسم الفاعده و طالبان صورت گرفته است؛ لذا تلفات بی شمار انسانها چه نظامی و چه غیرنظامی و نیز بر باد رفتن میلیاردها دلار که صرف این جنگ شده است و می شود را به دنبال داشته است. از سوی دیگر هشداری است که با انتشار عکس عایشه بر روی جلد تایم به جهانیان داده می شود: در صورت ترک افغانستان از جانب نیروهای نظامی و پیروزی طالبان، این سرنوشت محتوم بسیاری از شهروندان این کشور خواهد بود.

در هردو این تلاشها واقعیات انکار ناپذیری وجود دارند که افکار عمومی بین المللی را به دو اردوگاه موافق و مخالف ترک افغانستان تقسیم می نمایند.

وافعیت آن است که تا قبل از افشای این اسناد و نیز انتشار عکس عایشه نیز، بر بسیاری از ناظران و همچنین علافه مندان به اوضاع افغانستان، این امر پوشیده نبود که زنان در افغانستان در شرایط بسیار دشواری قرار دارند و این نخستین بار نیست که زنان مورد تعدی و آسیب بدنی و حتی قتل، آن هم نه تنها توسط طالبان، بلکه اغلب بدست اقوام و خویشاوندان نزدیک شان قرار می گیرند. این نیز بر هیچ ناظر نسبتاً مطلع و پیگیر اخبار و وقایع افغانستان پوشیده نبود که روند جنگ در این کشور به زیان برقراری صلح و آرامش، در حرکت است. بارزترین و گویاترین شاهد این ادعا همانا افزایش تعداد تلفات در میان نظامیان و غیرنظامیان در این جنگ است که موجب تنش و نارضایتی هم در داخل افغانستان و هم در میان مردم کشورهای شرکت کننده درعملیات نظامی در افغانستان گردیده است.

آیا می توان گفت که “سیاست نوین” ارائه شده از جانب باراک اوباما در قبال افغانستان و پاکستان، با شکست مواجه شده است؟ در پاسخ به این پرسش نیز همان صف بندیهایی را می توان مشاهده نمود که در برابر پرسش “ماندن و یا ترک کردن” قرار دارند. می توان با اطمینان گفت که این سیاست با دشواریهای بسیاری مواجه است. این دشواریها کدامند؟

نخست: حضور نیرومند حامیان تداوم جنگ، هم در پنتاگون و هم در بخشی از نیروهای ناتو حاضر در افغانستان. این نیروها به مثابه نمایندگان و یا شرکای کنسرنها و شرکتهای بزرگ و کوچک تولید و تجارت اسلحه هستند که تداوم تولید و افزایش سود حاصل از تجارت سلاح را فقط در ادامه جنگ می بینند و نه جز آن. آخر چگونه است که “گروه طالبان” مجهز به سلاحهایی است که به راحتی می توانند تانکهای واحدهای ارتش آلمان مستقر در منطقه کندوز را منهدم نمایند و سرنشینان این تانکها و یا نفربرهای زرهی حتی فرصت دفاع از خود را هم نیابند؟

دوم: “صافی” های تعبیه شده بر سر راه کمکهای مالی ارسالی به افغانستان هستند که در شکل انواع و اقسام شرکتهای خصوصی و امنیتی و ظاهراً با هدف ارائه انواع خدمات به نیروهای آمریکایی و نیز ناتو و ارتش ملی افغانستان و غیره، عمل نموده و “مسئولیت” بلعیدن بخش اعظم کمکهای مالی به افغانستان را بر عهده دارند. بنا بر گزارش وزارت دارایی افغانستان، در تمام ۹ سال اخیر فقط ۲۰ درصد از کمکهای مالی به افغانستان وارد صندوق دولت گردیده است. دقت کنیم که به هنگام صحبت از وجود فساد مالی در دولت افغانستان، منظور همین ۲۰ درصد باقی مانده است و ۸۰ درصد از قبل حیف و میل شده، مورد نظر نیست.

سوم: اسناد محرمانه “افشا شده” حکایت از عدم هماهنگی نیروهای ارتش آمریکا بویژه واحدهای عملیاتی مستقل سازمان سیا و پنتاگون با دیگر نیروهای حاضر در افغانستان دارند. این واحدها که اغلب هدف وارد آوردن ضربات مشخص و انهدام اهداف معین در میان طالبان را بر عهده دارند، بیشترین جو نارضایتی را، هم در میان مردم افغانستان به دلیل تلفات در میان مردم بومی منطقه، و هم در میان نظامیان دیگر کشورها به دلیل استفاده ابزاری از این نیروها بدون اعلام اهداف و نتایج عملیات قبل و پس از اجرای آنها، موجب گردیده اند.

چهارم: ادامه بحران مالی جهانی که کاهش بودجه نظامی اختصاص یافته به جنگ افغانستان از جانب کشورهای حاضر در جنگ را در پی داشت. این کاهش بودجه موجب کاهش تحرکات این نیروها گردیده است و این چیزی نیست که از چشم طالبان پنهان بماند.

پنجم: عدم وجود سیاست معین و مشترک در مواجه با موضوع امکان مذاکره با طالبان. در این رابطه حتا باید به وجود عنصر خیانت نیز اشاره نمود. برخی بر این باورهستند که افزایش یکباره و غیرمنتظره تعداد طالبان در مناطق شمالی افغانستان که تحرکات و عملیات علیه نیروهای ناتو و بویژه ارتش آلمان را در پی داشت، بی رابطه با پروازهای متعدد شبانه هلی کوپترهای نفربر در این مناطق نبوده اند. با آگاهی به این امر که طالبان “هنوز” مجهز به هلی کوپتر نشده اند، می توان حدس زد که در صورت واقعیت داشتن این ادعا، چه معامله ای در جهت تحقق این نقل و انتقالات، صورت گرفته است. در رابطه با پدیده خیانت، به موارد بسیاری از جمله ناپدید شدن سلاح و تجهیزات از انبار های نظامی و یا توافقهای موردی با طالبان در رابطه با عدم حمله متقابل در مقاطعی معین، نیز اشاره می شود. لازم به توضیح است که این مسئله فقط به نیروهای بومی و یا ارتش ملی افغانستان محدود نگشته، بلکه نظامیان کشورهای درگیر در جنگ را نیز شامل می شود.

و اما ششمین نکته که چه بسا باید از آن به عنوان نخستین و مهمترین نکته یاد نمود: فقر فراگیر و شدید مالی است که با فقر فرهنگی ناشی از قریب ۳۰ سال جنگ و تباهی در این کشور آمیحته گشته و مورد سوء استفاده از جانب همه طرفین درگیر قرار می گیرد. در این زمینه مطالب و گزارشهای بسیاری انتشار یافته اند که پرداختن به آنها موضوع این نوشته نیست.

کمتر از یکماه دیگر انتخابات پارلمانی در افغانستان برگزار خواهد شد. تحرکات و دیدارهای اخیر حمید کرزای با مقامات ایران و در ادامه انگلستان و نیز دیدار و مذاکرات او با باراک اوباما نشانگر تدارک حکومت افغانستان در جهت برگزاری این انتخابات با نتایجی مورد قبول جامعه جهانی است**. قطعا باید انتظار داشت که در مجلس آتی افغانستان تعداد قابل توجهی از کرسیها به “طالبان معقول” اختصاص یابند. آنچه که موجب نگرانی است، تداوم عقب نشینی دولت و مجلس افغانستان در قبال آزادیهای فردی و فشار بر ضعیفترین بخشهای جامعه، از جمله زنان و کودکان و نیز اقلیتهای ملی و مذهبی در این کشور است. تنها تضمین واقعی در جهت مقابله با این عقب نشینی در برابر جهل و نادانی، کمک به رشد این کشور در همه عرصه ها، از جمله در تلاش لایه های ترقیخواه مردم افغانستان برای غلبه بر فقراقتصادی و عقب ماندگی فرهنگی است. تنها تضمین این امر نیز حضور فعال و دلسوز جامعه جهانی است در همه عرصه های تولیدی و آموزشی این کشور. متاسفانه در مقطع کنونی تعداد بسیاری از این انسانهای دلسوز مورد تعدی و حمله جنایتکارانه نیروهای طالبان قرار می گیرند. برای دفاع از این انسانها و سازمانهای مطبوعشان، حضور نیروهایی که وظیفه شان نه جنگ و کشتار و ویرانی، بلکه حفاظت از این انسانهای دلسوز است، بسیار ضروری است.

روشن است که تغییر کیفیت عملکرد نیروهای ارتش آمریکا و همچنین سازمان ناتو و همه کشور هایی که به افغانستان نیرو اعزام کرده اند، از نیروهای شرکت کننده در جنگ، به نیروهای حافظ صلح و امنیت، فرآیندی نیست که یک شبه بوقوع بپیوندد، اما تحقق رویای برقراری صلح و آرامش در افغانستان، نیازمند به چنین تغییری است. لازم است که سازمان ملل متحد در رابطه با جنگ افغانستان از موضع فعالتری حرکت نماید. تغییر کیفیت عملکرد نیروهایی که « نه از برای صلح، بلکه از برای جنگ»، آمده اند، نیازمند ابزاری است، سوای آنچه که این نیروها هم اکنون درافغانستان بکار می گیرند. یک ضرب المثل افغانی می گوید: “میهمانی را که با اسلحه به دیدارت می آید را تو نیز با اسلحه استقبال کن”. برای بازگرداندن اعتماد مردم به “سیاست نوین” راهی جز به کنار گذاشتن سلاح وجود ندارد.

زیرنویس:

* تیتر این مطلب به عمد عاری از هرگونه قواعد نقطه گذاری است، زیرا که گذاشتن ویرگول در نقطه دلخواه، نشانگر موضعی است معین در قبال روند های جاری و آتی در افغانستان.

** در روزهایی که بازار “افشای” اسناد محرمانه نظامی آمریکا در افغانستان گرم بود، گزارشاتی نیز مبنی بر وجود اسنادی که دلالت بر ارسال کمک های مالی و نظامی به طالبان، از جانب جمهوری اسلامی ایران را داشتند، انتشار یافتند. از آن جایی که هنوز تحقیقات در مورد اصالت این اسناد ادامه دارد و اظهار نظر نهایی در قبال آنان صورت نگرفته است، لذا این نوشته نیز به خود این اجازه را نمی دهد که به عنوان سند از این گزارشات استفاده نماید. اما یک نکته روشن است. آنهم این که بسیار ساده انگارانه است که اگر این توهم وجود داشته باشد که ایران در قبال مسائلی که در جوار کشور بوقوع می پیوندد سکوت نموده و هیچ تحرکی از خود نشان ندهد. اما آنچه که باید مورد قضاوت قرار گیرد شیوه و نوع واکنش ایران در قبال مسئله افغانستان است. اگر گزارشات مربوط به ایران در این اسناد واقعیت داشته باشند، باید هزاران بار تاسف خورد از این بی کفا یتی که به جای شرکت در سیاست گذاری کلان در امور افغانستان، به مثابه وزنه ای مطرح در سیاست منطقه، کشور ما نه در قامت یاری رسان و تاثیر گذار در برقراری صلح و آرامش، بلکه شریک در تداوم جنگ و خونریزی در این کشور بلا زده، ابراز وجود نموده است

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
کار آنلاین

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.