رفتن به محتوای اصلی

از تی پارتی و فران ناسیونال تا خانه کارگر!
04.05.2015 - 10:48

الف - نئولیبرالیسم وطنی با وجود ژست دموکراسی خواهی در زمینه سیاست و پز حمایتی در زمینه اقتصاد به نحو شگفت ناکی به ورژن اصلی آن مانسته است! نماد و نماینده این ورژن ها را می توان در سیمای آدمکشان مشهور به سیاستمدار نشان داد! از پینوشه و ریگان و تاچر گرفته تا یلتسین! چندان بیهوده نیست که این آخری محبوبترین و مهمترین دیپلمات اصلاح طلب در میان روزنامه نگاران نئولیبرال جهانی و وطنی، از فاکس نیوز تا شهروند امروز نیز هست! دولت های متبوعه نیز با وجود یک سری تفاوت های صوری به نحو عجیبی از یک جنسند! به ترکیب کابینه بوش ها نگاه کنید و آن را با ترکیب و ماهیت و اهداف اقتصادی - سیاسی کابینه آقای روحانی مقایسه کنید تا به عرضم برسید! اینان دولت های مطلوب عصر سرکوب معتدل خیزش های اجتماعی و کنترل جنبش های کارگری هستند! اینان چنان که خود نیز روز روشن اعتراف می کنند آمده اند تا رسوبات اندیشه سوسیالیستی را جمع کنند!

اندیشه سوسیالیستی را می شود به طرق مختلف جمع کرد! این اندیشه تا زمانی که در دانشگاه خود را منسجم می کند با یک یورش پلیسی و قلع و قمع چند محفل دانشجویی لت و پار می شود! حتی اگر دو، سه سال هم کرکره دانشگاه پائین کشیده شود آب از آب تکان نخواهد خورد! چنان که نخورد در ماجرای انقلاب فرهنگی آقایان سروش و زیباکلام! اما نه مگر کارخانه و تولید حکایت دیگری دارد؟ حضور یک دوجین مقام محترم امنیتی در دولت امید چندان اتفاقی نیست و چندان اتفاقی نیست که سرآمد این وزرا آقایان ظریف و ربیعی هستند! این دومی در پاسخ به اعتراض یک نماینده محافظه کار مجلس شورای اسلامی که او را پلیس با سابقه امنیتی و ناصالح برای تصدیگری وزارت کار (نقل به مضمون) می خواند در جلسه کسب رأی اعتماد به سابقه امنیتی خود فخر می ورزد و موفقترین دیپلمات های جهان را مقام های امنیتی سابق می خواند! بیهوده نیست که یکی از فعالان حلقه نیویورک متصدی وزارت خارجه می شود!

ب - می گویند پیام آشتی ملی دولت امید را نشنیده اید! دروغ می گویند، دروغ! اینان که احمدی نژاد را به دروغگوئی متهم می کردند حالا خود در این عرصه از او پیشی گرفته اند! ترمیم دستمزد دو سال گذشته را با سه وعده انتخاباتی روحانی مقایسه کنید! ماجرای ادعای فقدان زندانی سیاسیِ احمدی نژاد و ظریف را مقایسه کنید! نه آقایان! گوش ما حساستر از این است که پیام شما را نشنود! آخرین پیامتان را هم شنیدیم، روز کارگر ۱۳۹٤ و از زبان خانه کارگرتان! نمی دانستیم که شما راسیست هم تشریف دارید! این را هم دانستیم، البته سکوت و حمایت تلویحی در ماجرای آتش زدن خانه کارگران افغانی در یزد و قزوین را شنیده و دیده بودیم اما راسیسمی تا این درجه وقیحانه به راستی نوبر است! حالا اما راسیسم هم به کارنامه سیاه شما افزوده شده است، از تهران صدای پای فاشیسم شنیده شد!

پ - هویت طلبی از هر گونه اش، از جنسیتی فمینیستی تا ناسیونالیستی، در شمار عوارض جهانی شدن های نئولیبرالی است، جائی که آونگ توازن قوا میان دولت رفاه و بازار مقدس آزاد به سود انحصاری ترین شکل تقدس به هم می خورد هویت وارد میدان می شود که اشکال ایدئولوژیک رقابت را بازسازی کند! ظاهر قضیه این است که هویت همانی است که کالهون از آن به عنوان عنصر متمایز کننده سرزمین ها و مردم مختلف و ضرورت شناسائی بسترهای گذشته و حال و جهت گیری های آینده و حافظ ارزش های اخلاقی سنت های پویا نام برده بود. Calhoun. Craig, 1994:161

ظاهر قضیه این است که هویت همانی است که کاستلز در قالب رویکرد کنشگران اجتماعی از فرایند معنی سازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه ای به هم پیوسته از ویژگی های فرهنگی که بر منابع معنائی دیگر اولویت داده می شود تعریف کرده بود. (مانوئل کاستلز، تکنولوژی اطلاعات، جلد دو، صفحه ۲۳) شکل دیگر ظاهر قضیه از این قرار به واقعیت نزدیکتر است که هویت توسط نهادهای غالب جامعه ایجاد می شود تا سلطه آنها را بر فعالان اجتماعی گسترش دهد و عقلانی کند، این موضوع هسته اصلی نظریه اقتدار و سلطه سنت است اما با نظریه های گوناگون ناسیونالیستی همخوانی دارد! Sennet.T. 1980:114

اما مسأله فراتر از آنی است که فوکو و سنت و قبل از ایشان مارکوزه و هورکهایمر از مشروعیت های درونی شده یک هویت تحمیلی به عنوان ابزار سلطه یک هویت تحمیلی نامتمایز یاد کرده اند! مسأله حتی فراتر از آنی است که امثال گلنر به شکل اجتماعات تصویری و مصنوعات خودسرانه تاریخی در شکل معتدل نظریه ضد ناسیونالیستی فرموله کرده اند: تمامی انواع ناسیونالیسم چیزی جز قبیله پرستی یا هر نوع دیگری از گروه پرستی نیست که به مدد بخت و اقبال یا با اتکا به تلاش و تکاپو یا مساعدت اوضاع و احوال موفق می شود بدل به نیروی مؤثری در شرایط مدرن امروزی گردد! Gelner. E. 1983:56

مسأله اینها نیست، چنان که بخش عمده این نظریه ها اگر بر عینیت و واقعیت عروج تی پارتی آمریکا و فران ناسیونال فرانسه یا حتی همین ناسیونالیسم پوسیده وطنی خودمان معطوف شود از بیخ و بن فروخواهد ریخت! ممکن است درجه ای از شکل فرهنگی این بحران هویت و تقابل با جهانی سازی های نئولیبرالی را بتوان در قیام بنیادگرایان مذهبی علیه تحقیر شدگی هویتی سراغ گرفت و مصداق آن را در کشتار شارلی هبدو نشان داد اما شکل ساختاری این هویت خواهی همانی است که در گفتگوی ساده یک مادر چچنی با فرزندش شنیده می شود، آنجا بچه سراغ پدر را می گیرد و مادر می گوید: "به داعش ملحق شده است تا پول بیاورد و ما بتوانیم خانه بخریم!" در نتیجه شکل ساختاری این هویت خواهی ها را نباید در قالب فرمال مطالبات مردم کاتلونیا سراغ گرفت.

چرا راه دور بروم؟ همین کردستان عراق خودمان و این همه حزب و سیاستمدار چپ و راست طرفدار هویت کورد و اولین کشور مستقل کورد! در واقع آنچه که پانارین در نقد تفاوت های ساختاری خودمختاری مردم و خودمختاری ملت ها تذکر می دهد چیزی بیش از نقد فضولی های تاریخی ناسیونالیسم است: "کژفهمی قرن ما این بود که خودمختاری مردم با خودمختاری ملت یکسان دانسته شد! انتقال مکانیکی برخی از اصول اروپای غربی به خاک فرهنگ های غیر اروپائی اغلب به رشد هیولاها انجامید! یکی از این هیولاها مفهوم حاکمیت ملی بود، التقاط گرائی موجود در مفهوم ملت در قاموس سیاسی اروپا، اروپائیان را از فهم تمایزهای بسیار مهم میان حاکمیت مردم و حاکمیت ملی و حقوق یک قوم بازداشت!" Panarin. 1994:37

مفهوم سرراست این حاکمیت ملی را در پروژه منافع ملی نیز می توان نشان داد، جائی که پرچم منافع طبقاتی و به طور مشخص انسانی ترین آموزه تمدن معاصر یعنی انترناسیونالیسم کارگری از سوی ملت برتر پائین کشیده می شود! ملت برتر را شبکه های قدرت و ثروت و احزاب فاشیستی به وجود می آورند، این ملت برتر خود را با مفاهیمی همچون خدا، شاه، میهن، مکان، مذهب، قومیت، جنسیت یا خانواده بازسازی می کند، این ملت برتر که ایرانی را بر شانه افغانی می نشاند مفاهیم و واقعیاتی بسیار گل و گشادتر از نمادهای پیش گفته را نمایندگی می کند، تجلی مستقیم این ملت برتر را باید در بازار آزاد پیدا کرد اما در قفای آن چه؟

بانک های بزرگ صنعتی و تجاری، انواع و اقسام بانک های قرض الحسنه و خیریه، شرکت های سهامی غیر انتفاعی مانند مدارس و دانشگاه های آزاد و اسلامی، سندیکاهای قانونی قماربازان حرفه ای بازار بورس و طلا و دلار و زمین و ویلا و خودوهای میلیاردی و شرکت های عام المنفعه که هدف خیرشان فقط و فقط برج سازی در زعفرانیه و تورنتو است، شرکت های بیمه، صندوق های سرمایه گزار نفت و گاز و مدیران دور زدن تحریم و فروش تراکم شهرداری، صندوق های بازنشستگی و انواع و اقسام شرکت های زیر مجموعه تأمین اجتماعی و شستا و مشابه! حالا دیگر در کشور ما مرز حق و تکلیف از میان رفته است و همه باهم حق دارند در روز جهانی کارگر همزبان با بورژوازی نجیب و نخبگان نانجیب خانه کارگر فریاد بکشند: "زنده باد ملت!" از تهران صدای پای فاشیسم شنیده می شود!

ت - خانم سارا پیلین سیاستمدار زیرک و زیبائی است، او به همراه عینک مشهور و جان مک کین و فرمانداری آلاسکا با یک پدیده دیگر نیز تداعی می شود: تی پارتی! جنبش تی پارتی نه فقط طرفدار قانون اساسی آمریکاست بلکه نیمی از سنا و مجلس نمایندگان را نیز قبضه کرده است! این سیاستمداران شیک که زبان انگلیسی را بهتر از دکتر ظریف قهرمان بلدند و ادعای مصدق بودن و لینکلن شدن هم ندارند بخش وسیعی از آرای خود را از میان فرودستان و کارگرانی کسب می کنند که رونق تولید و شکوفائی بازار کار را در تعرض به کارگران مکزیکی یافته اند! همان کارگرانی که با کار ارزان خود آپارتمان های بوستون و نیویورک را به خراشیدن آسمان فرستادند! برای آن که بحث طولانی نشود و برای آنان که با تی پارتی آشنا نیستند همین قدر عرض کنم که برادران و خواهران هم مسلک تی پارتی در خیابان های یک مه ۱۳۹٤ تهران دیده شدند با شعار: "کارفرما حیا کن، افغانی را رها کن!" شعاری که تجسم همان شعار: "زنده باد ملت" بورژوازی است با یک تأخیر دویست، سیصد ساله!

اینجا اما ایران است، مرزی پرگهر! اینجا فرانسه مارین لوپن و فران ناسیونال نیست! با این حال تهران اول مه ۱۳۹٤ چقدر به جبهه ملی و ایل دو فرانس و آنن بومون مانسته است! نمایندگانی از نورد پا دوکله و تهران با آرای جمع قابل توجهی از کارگران به مجلس رفته اند تا حافظ منافع ملی باشند و برای کارگران خودی شغل ایجاد کنند، علیرغم تفاوت های صوری همه رویکردهای طبقاتی یکسان هستند، کارگر مکزیکی را در خیابان های بوستون با چاقو بزنید و برای سلامتی خانم پیلین چای بنوشید، کارگر الجزایری و رومانیائی را در شهر زیبای پاریس با پنجه بوکس لت و پار کنید و برای پیروزی خانم لوپن عربده بکشید و دخل کارگر افغانی را در تهران و یزد و قزوین بیاورید و برای سلامتی خانه کارگر دعا بخوانید!

اینجا دیگر بحث از رفرمیسم و سندیکای زرد و بنفش در کار نیست، اینجا خانه سیاه است و صدای پای فاشیسم به گوش می رسد! جنبش سوسیالیستی کارگری با تمام اختلاف رویکردها در یک پدیده مشترک است: انترناسیونالیسم کارگری! بدون احساس مسئولیت همه سویه نسبت به انترناسیونالیسم کارگری هیچ درجه ای از مبارزه با سرمایه داری امکان پیشروی ندارد! شعارها و برنامه ها و سیاست های ضد کارگری خانه کارگر در جای خود باید افشا شود که شده است اما مقابله با این ترفند جدید: "کارگر افغان ستیزی" یک اولویت است!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تبریزی
http://www.lajvar.se/1394/02/13/33650

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.