رفتن به محتوای اصلی

در دفترِ تنهایی
20.05.2015 - 08:29

ای «من» تو چه می جویی؟ در آینه بر دیوار

دیوار چه می گوید؟ این آینه را بردار

آن دل که بُوَد از سنگ، آیینه نمی خواهد

خودخواهی وُ خودبینی، خوابت کُنَد این خمّار

وانگاه به افسارش، افسون شده خوش رقصی

با پایِ خودت آیی، در غلغلۀ بازار

کِی در تو نظر بندد؟ آن کس که دلی جویَد

کمتر ز پَشیز آیی، خواهانِ تو کو دیّار؟

جز خویش نمی خواهی؟ این خیش مبارک باد

از عالم وُ آدم دور، از عشق شدی بیزار؟

افتاده به تنهایی، این عاقبتی تلخ ست

روزت چو شبِ تیره، عُمرَت به چَهِ پندار

یک واژه نمی رویَد، در دفترِ تنهایی

جز دیدۀ افسرده، کو هم نبُوَد غمخوار

دزدانه تو را پایَد، جاسوسِ دلِ مُرده

پنهان زِ تو می خندد، آنگاه کُنَد انکار

گویی که مرا دریاب، ای مونسِ تنهایی

گوید که من اینجایم، در پیشِ تو وُ هُشیار

تا دیده چنین باشد، از دل چه سخن گویم

خود حاصلِ تنهایی ست، این کیسه بُرِ عیّار

امروزِ تو از دیروز، خالی تر وُ بیهوده

اکنونِ تو بر بادست، مانندِ خسی ناچار

اینگونه که می گِریی، اینگونه که می خندی

دیدی که گریزان شد، دیوانه هم از آزار

دیوارِ جدایی را، ای دل ز میان بردار

با شوقِ رهایی رُو، تا دست دهد دیدار

آخر قَدَمی بر دار، آمد به سراغت عشق

خوش باد رها گشتن، رفتن زِ پیِ دلدار

آیینه نخواهی تو، تا اوست چو آیینه

در آینه جز او نیست، این اوست ترا همیار

2015 / 5 / 20

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.