در پی کمينی که از سوی اعضا و دوستداران دو حزب دمکرات کردستان (ايران) جهت وحدت دوبارهی اين دو پارهی حزب دمکرات آغاز شده است و با استقبال گرم مردم و کنشگران جنبش ملی ـ دمکراتيک کردستان ايران روبرو گرديد، نخست حزب دمکرات کردستان و سپس حزب دمکرات کردستان ايران به آن پاسخ دادند که هر دو جای تأمل دارند. از نظر من موضع حزب دمکرات کردستان در اين پاسخ بسيار مسؤولانه، دمکراتيک، فروتنانه و وحدتطلبانه بود. اما از نظر من عکسالعمل رفقای رهبری حزب دمکرات کردستان ايران را همه چيز میتوان ناميد جز مثبت و وحدتطلبانه. ترجمان سادهی اين موضع محيرالعقول چنين میباشد:
1. اعضای حدکا اشتباه کردهاند، ندای وحدتطلبانهی خود را به بيرون درز دادهاند!
2. ندای وحدت حزبی توطئهای بيش نيست که از سوی دشمنان حزب برای ضربهزدن به حزب مطرح میشود و اعضا و دوستداران حزب هم به اين دام افتادهاند!
3. آنهايی که صفوف حزب را ترک کردهاند، اخراج نشدهاند، لذا همانطور که رفتهاند میتوانند بازگردند (!) و به آنها کار داده میشود!
4. حاضرند با آن "جمع" (!) ديالوگ و احياناً همکاری کنند، چنانکه نام خود را عوض کنند!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حقيقت امر اين است که من، آنگاه که ديدم که اعضای حزب دمکرات کردستان ايران، خارج از خط غالب رهبری خود چنين مسؤولانه و صادقانه و هوشيارانه موضع میگيرند، بسيار به سرنوشت اين حزب اميدوارتر شدم و به خود گفتم که اين حکايت از سرزندهبودن فضای درون آنها، پويايی و درک ژرف آنها میکند. تاکنون رسم بر اين بوده که تنها زمانی صدايی از بخشی از يک سازمان سياسی بلند شده که در آستانهی انشعاب و انشقاق بوده است. اعضای حزب دمکرات کردستان ايران اثبات نمودند که میتوان در فضا و بستری آرام و وحدتطلبانه نيز چنين نمود. عمل آنها بسيار بجا و بهروز و تحسينآميز، و اما موضع "رهبری" حزب متبوع آنها به همان اندازه تعجبانگيز و تأسفآور بود. پيداست که "رهبران" جاودانی حزب درک تمرکزگرايانه (سانتراليستی) و غيردمکراتيک لنينی و استالينی از حزب و زندگی و ساختار حزبی را هنوز کنار نگذاشتهاند و بدتر از آن درنيافتهاند که امروز جهان با رسانههای همگانی و تکنولوژی ارتباطات پيشرفتهاش با جهان دوران جنگ سرد و مرزهای غيرقابلعبورش بسيار متفاوت است. همين پيشرفتها نيز تأثيری بسزا بر شيوهی کار و فعاليت حزبی و سياسی گذاشته است. زمان اعلاميه تو منازل مردم انداختن و راديوی موج کوتاه بسر آمده و در دوران تلويزيون ماهوارهای، انترنت و فيسبوک هستيم. در چنين زمانی هيچ حزبی محق نيست، اعضای خود را به اين سرزنش کند که از اين ابزارها برای رساندن صدای خود ـ آنهم برای وحدت و اتحاد ـ به سمع مردم برسانند. اين موضع رهبری حدکا ناخودآگاه مرا ياد عملکردهای جمهوری اسلامی ايران در همين ارتباط آورد: آن رژيم ضددمکراتيک نيز آنانی را که با رسانههای همگانی غيرحکومتی ارتباط میگيرند و مطالبشان را در آنها منتشر میسازند، مورد تقبيح و مجازات قرار میدهد و میگويد، اگر گلايهای هم داريد در نهان به خود من بگوئيد و نه به رسانههای "ضدانقلاب" و "بيگانه" و "استکباری". اين رژيم خود برای ايرانيان خارج از کشور با صرف هزينههای سرسامآور چندين سايت انترنتی و راديو و تلويزيون ماهوارهای داير میکند، اما مردم "خودی" را منع میکند که ماهواره داشته باشند!
2. اينکه جمهوری اسلامی بيکار نمینشيند و از هر فرصتی برای ضربهواردآوردن بر احزاب اپوزيسيون و به ويژه حزب دمکرات و تخريب آنها بهره میگيرد، اظهرمنالشمس است. يکی از اين موارد نيز طبيعتاً همين دودستگی و تشتت احزاب کردی است. مأموران اين رژيم حتی اگر لازم باشد، در لوا و پوشش مثلاً زيرسوالبردن تشتت احزاب کردی به ميدان میآيند و آش خود را میپزند. دورهای نيز از دروازهی "استقلالطلبی" و "کردايهتی" و ضديت با فدراليسم وارد میشوند. زمانی هم از سر "دلسوزی" با "اردوگاهنشينی" ستيز میکنند. اين رژيم به همهی اين ترفندها و ابزارها نياز دارد تا جا پای مرئی و نامرئی خود را در ميان فعالان کرد باز کند. رژيم برای اينکه بتواند به جنبش کردی آسيب برساند، اگر ضروری تشخيص داد، گاهگاهی نيز در لباس کردايهتی ظاهر میشود. همچنين گمان ندارم که رژيم سايتهای رنگارنگی را نيز با همين هدف برای مشغول کردن اپوزيسيون ـ از جملهی آنها احزاب کردی ـ با خود داير نموده است. اما همهی اينها نبايد موجب اين شود که به زمين و زمان مشکوک شد، هر ندای وحدتطلبانه و تشتتزدايانه، انتقاد از مقولاتی چون فدراليسم، اردوگاهنشينی و غيره را ـ صرف نظر از درستی و نادرستی ايرادات و انتقادات ـ دسيسهی دشمنان حزب و جنبش معرفی کرد. به هر حال، اگر رهبری حدکا معتقد است که پراکندگی صفوف مبارزين کردی در خدمت جنبش کردستان نيست، بايد با تواضع و بدون عذر و بهانه در راستای رفع اين نقيصه گام بردارد و از هر ندايی که وحدت را مطالبه کند، حال با هر نيت و قصد و هدفی هم که مطرح شده باشد، استقبال نمايد. در ضمن بسيار تأسفانگيز است که چند نفر از "رهبری" اين حزب جدی جدی بر اين باورند و آن را با صراحت اعلام نيز میدارند که صدها تن از اعضای ديرين و با تجربهی اين حزب (که در ميانشان اعضای رهبری سابق خود حدکا نيز ديده میشود) و همچنين خانوادههای شهيدان حزب و تلاشگران و دلسوزان غيرحزبی جنبش کردستان اين قدر شم و درک ندارند تشخيص دهند که اين يک توطئه است که از سوی يک سايت براه انداخته شده است!؟ آيا اين را نمیتوان نوعی بیحرمتی نيز قلمداد نمود؟ پنداری فرهنگ جمهوری اسلامی که هر آنکه را که لب به اعتراض گشود، "جمعی فريبخورده" معرفی نمايد، دستبردارمان نيست!
3. اينکه رفقای رهبری حدکا خطاب به طرف مقابل خود میفرمايند، "چگونه رفتهايد، اينگونه هم برگرديد" بسيار تحقيرآميز و نشان از وجود نوعی تکبر توخالی در ميان آنها میدانم. به تصور من آنقدر از آنها خواسته شده که وحدت کنيد، آنقدر نازشان کشيده شده که به خود تلقين نمودهاند که اصل و اساس و مرکز ثقل آنها هستند و اين ديگران هستند که بايد خود را طبق قواعد بازی آنها با آنها تنظيم کنند! هنوز هم اين واقعيت تلخ را درک نکردهاند که عملاً دو حزب دمکرات کردستان در کنار هم فعاليت دارند و هيچکدام فرع آن ديگری نيستند. اين عزيزان محتملاً چنين میپندارند که چون تلويزيون "تيشک" را دارند و از وضعيت مالی مناسبتری به نسبت رفقای حزب دمکرات کردستان برخوردار هستند، محقتر نيز هستند!! چند صباحی کوشيدند که جانباختان فرزانهی حزب و کردستان، دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی، را "مصادره" کنند که موفق نشدند. زمانی موضوع و اصل "تبعيت اقليت از اکثريت" را به ميان کشيدند که از نظر من به ويژه با توجه به اينکه چنين حکمی را بين خود و طرفهای ديگر ايرانی حتی در چهارچوب يک نظام دمکراتيک اکثريتگرا نمیتوانند بپذيرند، عذر بدتر از گناه میباشد، تازه اگر بطور واقع اکثريت باشند که بنده به عنوان کسی که تعلق تشکيلاتی به هيچ حزبی ندارم، در آن شک جدی دارم، چرا که اکثريت بزرگ مجربترين کادرهای حزبی با حزب دمکرات کردستان هستند و نه با آنها. اين حزب همين استدلال را ديرزمانی در مقابل کومله نيز بکار میگرفت که نافرجامیاش را ديديم. لذا انشعاب چند سال اخير بيشتر به مفهوم شعبه شعبهشدن اين تشکيلات بوده است و نه به اين مفهوم که عدهای از آنها قهر و با عشق خود ترک خانهی "پدری" کردهاند. اين نوع الفاظ مربوط به دوران فئوداليسم و البته فرهنگ شناخته شدهی نادمپرور حکومت اسلامی است. لذا از اين دوستان درخواست میشود، از کاربرد چنين کلامی پرهيز جويند.
4. من جای رفقای حزب دمکرات کردستان میبودم، از همان ابتدا نام خود را قدری تغيير میدادم. اما اينکه طرفی برای ديالوگ و اتحاد و وحدت چنين شرط و شروطی داشته باشد را نيز نابخردانه میدانم. خوب، اگر قرار باشد که آن دو تنهی يک پيکر باز يکی شوند، ديگر چه فرقی میکند که چه نامی داشته باشند؟ لذا اين شرط تنها بدين دليل طرح میگردد که اتحاد و نزديکی صورت نگيرد. پرسيدنی است که چرا اين رفقای عزيز در رهبری حزب دمکرات کردستان ايران هيچ مشکلی نمیبينند که با افراد و گروههای عجيب و غريب که دهههاست نامی از آنها شنيده نشده وحتی نامشان نفی وجود ملت کرد است، نشست و برخواست داشته باشند و نامههای آن چنانی ردوبدل کنند، اما از نشستن بر ميز گفتگو با نزديکترين همفکر و همسنگر ديرين خود ابا داشته باشند! و درد و مشکل من اين است که تا زمانی که اين مانع فکری و فرهنگی برطرف نشود، عملاً اثتلافی بين احزاب کردستانی صورت نخواهد گرفت. به عبارتی ديگر تشکيل هر اتحادی از کانال نزديکی دو حزب دمکرات به همديگر و سه يا چهار کومله به همديگر میگذرد. کوتاه سخن: از دوستان و رفقای حزب دمکرات کردستان ايران و حزب کوملهی کردستان ايران قابل پذيرش نيست که شرط نزديکی آنها به رفقای خود در حزب دمکرات کردستان و کوملهی زحمتکشان کردستان و ديگر پارههای کومله چيزی جز احترام متقابل باشد. همه میدانيم و بارها تکرار نمودهايم که عدم وجود يک اثتلاف و جبهه و پلاتفرم کردستانی آسيبهای جدی به جنبش کردستان وارد آورده، زمينهساز يأس و نوميدی شده و نيروهای بالقوهای را در درون کردستان راکد نموده و از آزادشدن و پويايی آنها ممانعت بعمل آورده است، چيزی که تنها به سود استمرار حکومت جور و ستم در ايران تمام شده است. طبيعت سياسيون ما در چند سال اخير چنين بوده که در مقابل نيروهای برونی بسيار فروتن و خاضع و متساهل، اما در مقابل همفکران و رفقای خودی بسيار نامدارا و دگم و منگرا بودهاند، طوريکه طرفی حاضر نيست از منيت خود قدری پايين بيايد و اين برای استقرار دمکراسی و دستيابی به مصالح ملی کردستان مضر است.
در پايان ابراز اميدواری میکنم که اين اطلاعيهی غيرقابل فهم رفقای رهبری حزب دمکرات کردستان ايران باعث نگردد که تلاشگران کمپين وحدت مأيوس گردند و فاتحهی وحدت دو حزب دمکرات کردستان (ايران) را بخوانند. ما، با تمام دشواريهايی که چنين کارزارهايی دارند، راهی جز ادامهی آن نداريم، چرا که دست آخر تنها از اين راه است که به يک اثتلاف بزرگ کردستانی حول خواستههای عاجل و استراتژيک کردستان دست خواهيم يافت. از دوستان و رفقای رهبری حزب دمکرات کردستان ايران نيز انتظار میرود، اينقدر خاک به چشم پر اميد و وحدتخواهانهی دوستداران و اعضای خود نپاشند.
14 مارس 2010
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید