از آقای ناصر شفیق ممنوم که این گفتگو را به شکلی جدی ادامه دادند. ایشان در کامنتشان اطلاعاتی دربارۀ تاریخ زرتشت ذکر کردند. در پاسخ باید بگویم که کسی چون ویزنهوفر هم دربارۀ وجود زرتشت/فرد/موبدی که میتوانسته احتمالاً مدعی تعالیمی شده باشد و به عنوان راهنمای مذهبی شاهان پارسی/ایرانی در آن مقطع عمل کند، نوشته است. نکتۀ اصلی حرف من در اینجا این است که مذهب پارسیان/ایرانیان هر چه بود و نبود، آشکارا زیر تأثیر آئین مردوک بابلی قرار گرفت. این فرّه ایزدی پارسیان/زرتشتیان و هیئت اهورامزدای (مرد بالدار نورانی) پرسپولیس برگرفته از خدای مردوک سامی-بابلی-آشوری است. تصاویری را هم برای مقایسه داشتم که در شهروند به دلیل کمبود جا چاپ نشد. آنها را میشود در سایت کانون نویسندگان ایران در تبعید دید. دیگر اینکه به ادعای بیپایهای اشاره داشتم که حیات تاریخی کسی چون زرتشت را تا "سپیده دم تاریخ" به عقب میبرد. از آن زمان هیچ نشان تاریخی (نوشتاری) از ایرانیان یافت نشده است. امّا قدمت متن گاتها و اوستا که داستان دیگری دارد و خود حتماً دنبال کردهاید. قدمتش از دورۀ ساسانی پیشتر نمیرود و منشأ آن را از شرق ایران دانستهاند که آن هم بیتردید ناخالصی "انیرانی" داشته است. از منشأ "انیرانی" فرهنگها و آئینهای "خالص ایرانی" پیش از این هم گزارش کرده بودم. این رشته سری دارد دراز. فقط به همین اشاره کنم که در زمان خشایارشا هم، برگرفته از ایشتار بابلی (الهۀ عشق، باروری و جنگ)، آناهیتای ایرانی پدیدار میشود. البته ایشتار هم خود برگرفته از اینانای سومری (الهۀ دانائی، عشق و دادگستری) بود. در اوستا، این الهۀ عشق مقامش بیش از پیش نزول مییابد و میشود باکرۀ چهارده سالۀ اهورا مزدا. آناهیتا به معنی ناآلوده است. وظیفۀ این دوشیزۀ اهورائی "ناآلوده" این است که تخمۀ "مردان آریائی" را به "زهدانهای پاک" هدایت کند و هنگام جنگ کنار آنان بایستد.
در مورد والتر هینتس: او یکی از مرّوجان ایرانشناسی راسیسیتی در دورۀ نازیها بود و پس از پایان جنگ برای سالها حق تدریس در دانشگاه را نداشت.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید