رفتن به محتوای اصلی

اعترافات تکان دهندهء علیرضا نوری زاده
01.09.2009 - 12:12

این روزها خبر اعترافات بخشی از اصلاح طلبان بازداشتی در بیدادگاه دسته جمعی جمهوری اسلامی بر سر زبانهاست. هر کسی و از هر سو سخن از اعترافات متهمین زیر فشار و شکنجه بازجویان رژیم است.

اما علیرضا نوری زاده نیز، با برخی از اظهار نظرهایش در این اواخر به جرگه اعتراف کنندگان پیوسته است. منتها اعترافات علیرضا نوری زاده، نه از روی فشار و یا شکنجه بازجویان، بلکه بر اساس اختیار و در شرایط آزاد و بر مبنای باورهایش صورت گرفته است. این اعترافات در کیهان چاپ لندن (شما ره 1270) زیر عنوان "یک هفته با خبر" توسط ایشان به قلم کشیده شده است.

اعترافات آقای نوری زاده اینبار دربارهء مسئله ملیتهای (بقول ایشان اقوام) ساکن ایران است. بخشی از اعترافات علیرضا نوری زاده دارای جنبه های مثبت و بخش دیگر باورهای ایشان، جدا از اشکالات ترمینولوژیک، با نرمهای شناخته شدهء ایی چون منشور جهانی حقوق بشر در تعارض کامل قرار میگیرد.

جنبه های مثبت اعترافات علی رضا نوری زاده را میتوان چنین برشمرد:

1-اولین اعتراف تکان دهنده علیرضا نوری زاده در نوشتار مذکور به نقش و تاثیر خلق آذربایجان در تحولات بنیادین سیاسی در ایران اشاره دارد. وی می نویسد؛ "بدون حضور آنها (آذربایجانیها) هیچ جنبشی به پیروزی نخواهد رسید. تاریخ ما در یکصدسال اخیر، این واقعیت را به دفعات ثبت کرده است. هم اکنون نیز جنبش سبز با دهها قربانی، صدها مجروح و زندانی چشم به آنها دوخته است."

بایستی آقای علیرضا نوری زاده را متوجه این موضوع کرد که، نباید تظاهرات ملیونی مردم در تهران را تنها به فارسها نسبت داد. آنچنانکه همگان میدانند اکثریت قریب به اتفاق مردم تهران را آذربایجانیها تشکیل میدهند و اعتراضات عظیم مردم علیه استبداد سیاسی و دینی حتی در تهران نیز بر دوش ترکان ایران سنگینی می کند. آنچنانکه همگان میدانند حتی سمبل اعتراضات اخیر علیه استبداد دینی (ندا آقاسلطان) نیز به ترکان ایران تعلق دارد. امیدوارم بعدها فرصتی دست دهد و سهم قربانیانی که خلق آذربایجان و ترکان ایران در این مبارزهء سترگ علیه استبداد سیاسی و دیکتاتوری نژادی هدیه داده اند، روشن گردد.

2- موضوع اعتراف بعدی آنچنانکه علیرضا نوری زاده می نویسند؛ " وحشیگری ماموران رژیم در برخورد با هموطنان آذری در جریان بزرگداشت بابک خرمدین و حضور مردم در پای قلعه بابک و نماد یادبود او و باز بی توجهی و عدم همدلی بقیه ایرانیان با هموطنان آذریشان بود. من دلایل آزردگی هموطنان آذریم را درک می کنم و از اینکه در آن زمان آنطور که باید در این مورد تلاش نکرده ام از آنها پوزش می خواهم و یادآور می شوم در برابر فداکاری ها و ایثار مردم آذربایجان که نخستین شهروندانی بودند که علیه رژیم ولایت ققیه به پا خاستند ... و شهدای زیادی تقدیم وطن کردند".

3-اعتراف سوم علیرضا نوری زاده مربوط است به اعتراضات وسیع مردم آذربایجان و ترکان ایران به چاپ کاریکاتوری که در آنجا ترکها به سوسک تشبیه شده بودند، و بی تفاوتی روشنفکران و روزنامه نگاران و فعالین سیاسی جامعه فارس ایران است. وی می نویسد؛ "موضوع اول مربوط به کاریکاتوری می شود که چند سال پیش در صفحه داستهای کودک همشهری به چاپ رسید. البته کاریکاتوریست در همان زمان توضیح داد که به هیچ روی قصد اسائه ادب به هموطنان ترک زبانش نداشته اما از آنجا که رژیم در برخورد با اعتراض مردم آذربایجان متوسل به خشونت شده و عده ای را به خاک و خون کشید، حداقل انتظار هموطنان آذری ما این بود که آوای همدلی و حمایت از دیگر هموطنانشان به ویژه در پایتخت و نیز از جامعه روشنفکری و روزنامه نگاران و آزاداندیشان ایران بشنوند اما دریغ از بانگ مهری، انگار خیلی ها با ساده اندیشی ابعاد خشم آذری ها را درک نکردند (از جمله خود من) و همین مساله گلایه ای را در دلها به جا نهد و به مرور به غضب و بعضا نفرت بدل شد."

(اصلاحیه: کاریکاتور در روزنامه ایران به چاپ رسیده بود و نه روزنامه همشهری)

باز بایستی علیرضا نوری زاده را روشن ساخت که، تمامی خلقهای غیرفارس ایران با مردم آذربایجان در آن اعتراضات همدل و هم زبان بودند و تنها روشنفکران و فعالین سیاسی متعلق به ملیت فارس ایران بود که بی تفاوت نظاره گر فجایع جمهوری اسلامی در آذربایجان بودند.

از سوی دیگر ترکان ایران انتظار ندارند که این همدلی جامعه سیاسی فارس ایران، تنها در روزهای سخت و یا اعتراضات عمومی خود را نشان دهد. بلکه این همدلی بایستی بصورت مداوم، همیشگی و بر مبنای درک انسانی و احترام متقابل نسبت به دیگر ملیتها از سوی فعالین ملیت فارس صورت گیرد. در این صورت است که روح همبستگی میان ملیتهای ایران تقویت شده و تمامی آنان یک دل و یک زبان برای ساختن آینده ایی بهتر برای زندگی در کنار همدیگر قرار میگیرند.

اما جنبه های منفی اعترافات علیرضا نوری زاده نیز قابل توجه است. چه این اعترافات گاه نرمهای دانش و حتی ضوابط اعلامیه جهانی حقوق بشری را نیز زیر پا می گذارد. لذا جنبه های منفی اعترافات وی در نوشته مذکور را میتوان چنین فرموله کرد؛

1-علیرضا نوری زاده در منبع مذکور می نویسد؛ "ما قوم فارس نداریم. فارس اسم یکی از استانهای ماست. ما زبان فارسی داریم و باید به آن افتخار کنیم"

این نوع اظهار نظر، علیرضا نوری زاده را از دنیای واقعی دور می کند و گاه حتی سخنان وی چنان بعدی می یابد که از زمین و زمان کنده شده و صورت اهورایی به خود میگیرد. اعترافات علی رضا نوری زاده در اینجا چنان از واقعیت دور می شود که باورهای رئال تر دیگر وی را نیز به هاله ایی از ابهام فرو می برد و آنان را تا سرحد بی اثر کردنشان پیش می برد.

"ما قوم فارس نداریم"، اما زبان فارسی و استانی به نام فارس داریم. دو جمله آخری در تعارض با جمله اولی است. چرا که زبان فارسی و مکان آن (استان فارس) حکایت از جمعیتی می کند به این زبان سخن می گویند. قوم و یا ملیت فارس، تاریخ مشترک، سرزمین مشترک، زبان مشترک و احساس مشترکی میان فارس زبانان را به توضیح می کشد. با کمی دقت می شود مقاصدی که در پست سر این بیان نوری زاده وجود دارد، روشن کرد.

تعریف ملیت در تاریخ مشترک، سرزمین مشترک، زبان و فرهنگ مشترک، احساس مشترک درمیان مردمانی که به آن زبان سخن می گویند نهفته است. زبان فارسی به ملیت فارس تعلق دارد. همچنان که زبان ترکی به ملیت ترک و زبان کردی به ملیت کرد و الآخر. اما علیرضا نوری زاده میخواهد غیرمستقیم در ذهن خواننده اش حقنه کند که فارسها سرچشمه و یا استمراری در تاریخ به عنوان یک قوم و یا ملیت نداشته اند. نوری زاده می خواهد به زبان بی زبانی بگوید که، زبان فارسی از آسمان نازل شده است! اما علی رغم تصوراتی که نوری زاده آن را در قالب مفاهیم خود ساخته بیان می کند، فارس زبانها نیز چون هر ملیت دیگر پروسه رشد و توسعه خود را طی کرده اند. فارسها سرزمین مشترک نداشته اند که دارند (مثلا استان فارس که نوری زاده خودش مثال آن را آورده است)، تاریخ مشترک ندارند که دارند(بلندگوی دولتی پهلوی ها با تاریخ 2500 ساله شان گوش فلک را کر می کرد)، زبان مشترک ندارند که دارند(فارسی)، دین مشترک ندارند که دارند(شیعه دوازده امامی) و در تاریخ جدید صاحب دولت نیز هستند. (دولت ایران). پس نوری زاده به چه مقصودی می گوید که "ما قوم فارس نداریم"؟ برای فریب مردمان غیرفارس؟ که مثلا بگویند زبان فارسی، زبان قوم خاصی نیست، و از آسمان نازل شده است تا جای خالی زبان مشترک ایرانیها را پر کند؟! این اظهار نظر نوری زاده، بجز یک فریب استعماری، چیز دیگری نیست و تنها برای آسیمیلاسیون خلقهای غیرفارس ایران تولید و بازتولید می شود. این سخن پاشیدن تخم کینه و جدایی میان ملیتهای مختلف در ایران و البته برای استمرار سلطه بر خلقهای غیرفارس ایران به زبان رانده می شود. نتیجه این اندیشه آقای نوری زاده برهم خوردن مناسبات انسانی و همبستگی میام ملیتهای ایران و در نتیجه استمرار استبداد و فلاکت در آن سرزمین است.

2-ما زبان فارسی داریم و باید به آن افتخار کنیم که امروز این زبان در تاجیکستان، بخشهای بزرگی از ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قیرقزستان، جمهوری آذربایجان کردستان عراق، افغانستان و... گویش اکثریت مردمان است"

اینکه علیرضا نوری زاده زبان فارسی، را گویش اکثریت و یا گویش اکثریت در بخشهایی از آن کشورها برشمرده از واقعیت ها کاملا بدور است. در کشور ایران 70 ملیونی، افغانستان 27 ملیونی و تاجیکستان 6 ملیونی، که دولتهای فارس بر آن حاکمیت دارند نیز فارس زبانان در آن کشورها اکثریت 51 در صدی را تشکیل نمی دهند، چه رسد به آذربایجان، قیرقزستان، ترکمنستان، قزاقستان و یا عراق. باز هم بلندپروازیهای ناسیونالیسم افراطی که پان فارسیسم را با نوشتارهایی از این دست فریاد می کشد.

3-علیرضا نوری زاده در جایی از نوشتهء مذکور به حضورش در یک یادروز شهیدان کرد اشاره می کند و می نویسد: "من در پی سخنی از سخنران جوانی که می گوید بله، بد نیست فارسی هم بلد باشیم که فردا اگر مستقل شدیم با همسایه ایران مان بتوانیم سخن بگوییم، با این اشاره که «نمی توانم پنجه کشیدن بر پیکر ایران مادرمان را تحمل کنم و لحاف چهل تکه وطنم را به اندازه جانم دوست دارم» از سالن خارج می شوم".

علی رضا نوری زاده اظهار عقیده یک سخنران جوان را، که به استقلال احتمالی کردستان اشاره دارد، به پنجه کشیدن یک حیوان درنده تشبیه می کند. این در حالیست که ماده 18 منشور جهانی حقوق بشر آمده است:"هر کس حق دارد که از آزادی فکر ، وجدان و مذهب بهره مند شود. و در ماده 19 همان منشور قید شده است که؛ "هر كس آزاد است هر عقيده اي را بپذيرد و آن را به زبان بياورد و اين حق شامل پذيرفتن هر گونه رأي بدون مداخله اشخاص مي باشد".

این اعترافات علیرضا نوری زاده واقعاً تکان دهنده است و تناقض آشکار افکار وی را با مفاد منشور جهانی حقوق بشر به روشنی نشان میدهد. منشور جهانی حقوق بشر در واقع کف مطالبات دمکراتیک مردم در تمامی جهان و به تبع آن در ایران است. اما این واقعیت تلخ نشان میدهد که دنیای ذهنی آقای علی رضا نوری زاده و دوستان هم فکرش بشدت آشفته است. آنان اگر چه در حرف از اعلامیه جهانی حقوق بشر سخن می گویند، اما در عمل با آن به ضدیت برمی خیزند. آیا پاسخ یک جوان کرد، که از سر یاس و ناامیدی برای احیاء حقوق ملی در ایران به احتمال استقلال کردستان اشاره می کند، درنده خو خواندن وی است یا یافتن پاسخی مستدل در عمل (و نه صرفا حرف) برای قانع کردن وی؟!

چه کسانی عقیده را با خشونت پاسخ می دهند؟ آیا این شیوهء عمل دیکتاتوری پهلوی ها و رفتار جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته نبوده است؟ آیا آقای نوری زاده و همفکران وی در فردای جمهوری اسلامی از همان روشهای کهنه در برخورد با عقیده مردم سود نخواهند جست؟

2009-08-31

Yunes.shameli@gmail.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.