رفتن به محتوای اصلی

چگونه می توان از مرحله کنونی بحران سیاسی موفق عبور کرد؟
19.08.2009 - 15:12

با وجود اینکه تحولات و دگرگونیهای سیاسی در کلیت آن برای آگاهان سیاسی قابل پیش بینی است، اما زمان بروز بحران سیاسی و تعمیق آن از قبل قابل پیش بینی نیست. گاه حاصلضرب حوادث و رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چنان در هم می آمیزند که پیش بینی بروز یک سنتز، قبل از وقوع آن غیرممکن می گردد.

البته پیش از این، بعضی از رهبران فکری و سیاسی، در گوشه و کنار جهان، تلاش کرده اند، سنتز فعل و انفعالات اجتماعی را قبل از وقوع آن، پیش بینی کنند. اما گردش روزگار نادرستی چنین پیش بینی هایی را به روشنی نشان داده است.

تجربه بشری، نشان میدهد که بین، فعالیتهای فکری، سیاسی و تشکیلاتی در جامعه و بروز بحران های سیاسی در آن رابطه متقابلی وجود دارد. اینک حاصلضرب حوادث تاریخی در 30 سال گذشته، خود را در سنتزی یافته است که کسی حدسش را نمی زد. اعلام نتایج انتخابات دهمین دور ریاست جمهوری در ایران، با جنگ قدرت در هرم رهبری سیاسی از یکسو و نارضایتی مردم از حاکمیت از سوی دیگر، فاکتورهایی بودند که در هم آمیختند و به شکل گیری یک بحران سیاسی قابل توجهی راه بردند. بحرانی که اگر شرایط لازم را برای تعمیق خود بیابد میتواند به تغییرات جدی در حاکمیت سیاسی منجر شود. روشن استکه دگرگونی در هر کشوری به شرایط خاص و امکانات موجود در آن بستگی تام دارد. برای نمونه بحران های سیاسی که یوگسلاوی و برکناری دیکتاتوری میلشویچ منجر شد و یا ساکاشفیلی را در گرجستان به قدرت رساند و یا تغییرات سیاسی در اوکراین را سبب گردید، هر کدام از شرایط و امکانات موجود سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و مذهبی بهره برداری کرده اند، تا بتوانند تغییر را به مثابه یک هدف سیاسی در آن کشورها به کرسی بنشانند.

ایران نیز جزو آن دسته از کشورهایی است که تمایل به ایجاد تغییر و دگرگونی، بعد از مرگ خمینی و بویژه بعد از خاتمهء جنگ به طرق مختلف خود نمایی کرده است. جنبش دانشجویی که در دوره ریاست جمهور خاتمی چنان گسترش یافت که خود خاتمی را به چالش کشید. کاریکاتور اهانت آمیز علیه ترکان در روزنامه رسمی ایران، به اعتراضات وسیعی در تمامی مناطق ترک نشین انجامید. تظاهرات بیش از نیم ملیون در تبریز، سیصد هزار نفر در ارومیه، رژیم ایران را به واکنشهای سبعانه ایی کشید. احزاب سیاسی مرکزگرا در ایران، قیام خلق آذربایجان را آنچنانکه باید به دقت مورد توجه قرار ندادند. وگرنه، واکنشهای رژیم جمهوری اسلامی در هفته های اخیر تشابه زیادی به برخوردهای رژیم در مقابله با اعتراضات وسیع و تظاهرات مردم در شهرهای آذربایجان دارد. شوربختانه، رژیم از تجربه برخوردش در مقابله به قیام خلق آذربایجان در سرکوب اعتراضات کنونی در تهران استفاده می کند، به نظر میرسد که بخشی از فعالین سیاسی از برخورد بغایت خشن رژیم در تحقیر مردم و سرکوب خیابانی و درنده خویی در بازداشتگاهها با استفاده از نهایت خشونت، بهت زده شده اند.

بدین ترتیب، گذار از سه مرحله برای شکل گیری تغییرات سیاسی در هر کشوری الزامی است.

1. مرحله تکوین و یا آغاز بحران سیاسی، که با حاصلضرب حاکمیت ظالمانه در 30 سال گذشته، جنگ قدرت در هرم رهبری جمهوری اسلامی و اعلام نتایج انتخابات دهمین دور ریاست جمهوری که با تقلبهای کلانی همراه بود، شکل گرفت و سنتز آغاز بحران سیاسی به میدان سیاست در ایران وارد شد. ویژگی این مرحله غیر قابل پیش بینی بودن آنست و بیش از هر چیز ریشه در حوادث و فعل و انفعالات گذشته دارد. در این مرحله پتانسیل اعتراضی مردم اعلام نتایج دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری و صف آرایی در هرم رهبری برای تقسیم قدرت سیاسی را روزنه ایی برای اعتراضان خود یافت و میر حسین موسوی، بدون اینکه خودش حدسی در این زمینه زده باشد، و یا طالب چنین شرایطی باشد، به موقعیت هژمونیک یک حرکت اعتراضی وسیع تغییر موقع داد و از همان روز اول با سرسختی علیه تقلب در انتخابات و سپس برای اعاده ظلمی که بر مردم رفته پافشاری کرد.

2. مرحله تعمیق بحران سیاسی دو لبه دارد، "استمرار بحران" و "گسترش بحران". "استمرار بحران سیاسی" حیات جنبش اعتراضی مردم را تضمین می کند. بدون استمرار بحران سیاسی، امکان "گسترش بحران" غیر ممکن است. چرا که بحران سیاسی یکشبه و یا در یک هفته به نتیجه نمی رسد. شاید کودوتاهای نظامی بتوانند تمامی مراحل بحران، از آغاز تا انجام را در عرض یک هفته از سربگذرانند. شرایط سیاسی در ایران چنان نیست که یک شبه حرکتهای اعتراضی مردم به نتیجه برسد.

مرحله "تعمیق بحران سیاسی" به فعل و انفعالات سیاسی و گسترش وسیع اعتراضات ارتباط مستقیم دارد و در واقع سخت ترین مرحله گذار از دیوار بلند استبداد سیاسی است. مرحله "غلبه بحران سیاسی"، در واقع نتیجهء منطقی استمرار بحران و گسترش هرچه وسیعتر اعتراضات در میان مردم و در سراسر کشور است.

3. "غلبه بحران سیاسی" مرحله بعدی بحران سیاسی در جامعه است. در این مرحله مردم اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده اند. حضور میدانی مردم در تمامی شهرهای بزرگ بسیار وسیع شده است. ترس مردم برای شرکت در تظاهرات فرو ریخته است. حضور ملیونی مردم در شهرها عرصه را بر نیروهای انتظامی و امنیتی تنگ کرده است و رژیم آشکارا به عقب نشینی دست می زند. در واقع آغاز عقب نشینی رژیم از روی ضعف و نه از روی حیله و نیرنگ، آغاز مرحله "غلبه بحران سیاسی" است. در عین حال پایان مرحله "غلبهء بحران سیاسی" تکوین دولت موقت جدیدی است که از شکم اعتراضات عمومی مردم بیرون می آید.

در مرحله "غلبه بحران سیاسی" تشکیل اتحاد عمل ها و یا جبهه های سیاسی، فعالیتهای احزاب برای تاثیرگذاری در جهتگیریهای هژمونی اعتراضات، گسترش تشکلهای سیاسی و صنفی. تبارز مستقل جنبش زنان، به میدان آمدن جنبشهای ملی دمکراتیک متعلق ملیتهای غیرفارس به مثابه مولفه های قدرت و ... ضرورت تام دارد. این ابداً به معنی نفی هژمونی حرکات اعتراضی نیست. بلکه تبارز حضور رئال نیروها و برنامه های سیاسی و فراهم آوردن امکانات تاثیرگذارنده بر هژمونی حرکتهای اعتراضی است.

در این مرحله (غلبه بحران سیاسی) است که تشکلهای مختلف سیاسی، احزاب وابسته به جنبشهای ملی دمکراتیک متعلق به ملیتهای غیرفارس، تشکلهای جنبش زنان و تشکلهای صفنی متعلق به جنبشهای کارگری و ... برای ایفای نقش خود در ساختار دولت جدید به صورت مستقل و یا در شکل اتحادیه ها و یا جبهه های سیاسی مختلف به میدان می آیند. صف بندیهای سیاسی این مرحله و قدرت و توانایی این صف بندیهای نقش و تاثیر آنان را در تکوین دولت حقوقی جدید روشن می کند.

ضرورتهای گذار موفق از مرحله کنونی

مرحله کنونی حرکتهای اعتراضی، "تعمیق بحران سیاسی" است. در مرحله تعمیق بحران سیاسی، دوبال "استمرار و یا تداوم بحران سیاسی"، و "گسترش بحران سیاسی" در ادامه حرکات اعتراضی از اهمیت حیاتی برخوردارند. تاکتیکهای "استمرار بحران سیاسی"، ندای "الله اکبر" ی استکه از پشت بامها برمی خیزد و یا از هر فرصت بدست آمده (تشیع جنازه، تجمع در نماز جمعه، چهلم قربانیان اعتراضات و...) برای براه انداختن تظاهرات، حس و هیجان مردم را برای استمرار جنبش اعتراضی شعله ور نگه میدارد. این حرکات ابدا نباید خاموش گردد. اما این تمامی آن کاری نیست که باید انجام شود. اگر "استمرار بحران" نتواند مردم بیشتری را به اعتراضات وارد کند، اگر مرحله استمرار بحران نتواند به شهرها مختلف و مناطق ملی متعلق به ملیتهای غیرفارس که انگیزهای بیشتری برای مبارزه و مقابله با رژیم حاکم را دارند کشیده نشود، اگر رهبری حرکتهای اعتراضی نتوانند معترضین بیشتری را با پاسخ به نیازها و ضرورتهای لازم سیاسی و اجتماعی به میدان بکشانند و برای نمونه تصویر روشنی از حقوق زنان، برنامه روشنی برای دمکراسی سیاسی و یا فکر روشنی برای احیاء برابر حقوق ملی فرهنگی ملیتهای موجود در کشور و یا اعاده عدالت اجتماعی برای بهبود وضع زندگی زحمتکشان را ارائه دهد، نمیتواند صفوف معترضین را بیش از پیش گسترش دهد. بنابراین مسئولیت هژمونی در این مرحله برای گسترش بحران بشدت بالا و حساس است.

در مرحله "تعمیق بحران سیاسی" که اینک جنبش اعتراضی در آن مرحله قرار دارد، تنها اتحاد عمل وسیع تحت لوای هژمونی مرحله کنونی است که میتواند پتانسیل لازم را برای عقب راندن قوای ارتجاع از ارکان قدرت فراهم سازد. تعمیق تضاد با هژمونی مرحله کنونی سبب تشتت در صفوف مردم شده و روحیه مردم را در مبارزه ایی که در پیش دارند متزلزل می کند و می تواند شرایط را به نفع استبداد دینی حاکم ورق بزند.

در پنج هفتهء گذشته برخورد با هژمونی حرکتهای اعتراضی در ایران، آنچنان بوده، که می بایستی باشد. اما در خارج از کشور پریشان حالی مفرطی برنمایشات سیاسی حاکم بوده است. تذریق و یا تغییر هژمونی و حتی تلاش برای تغییر نمادهای جنبش اعتراضی (مثلا از رنگ سبز به رنگین کمان)، برافراشتن پرچمهای حزبی، نه برای نمایش حضور، بلکه برای تزریق مفاهیم فکری ایدئولوژیک احزاب به حرکتهای اعتراضی از جمله حرکتهایی هستند که ضرورتهای مرحله کنونی ارتباطی ندارند. این حرکات متعلق به مرحله "غلبه بحران" است که فوقا به اشاره از آن گذشتم.

تعمیق نظری جنبش در این مرحله و بال و پر دادن به دیدگاهها فکری در مباحثات نظری و ارتقاء آگاهی مردم از نقطه نظر فکری اهمیت بسزائی دارد و نارسائی های جنبش اعتراضی را در عرصه نظری تقویت می کند. این ابداً به معنی تشتت در صفوف مبارزه نیست. بلکه اتحاد عمل در مبارزه میدانی و تظاهرات و یا حرکتهای اعتراضی و کنکاش در خصوص بنیادهای نظری حرکتهای اعتراضی مردم، مناسبترین شیوه برخورد با کلیت حرکتهای اعتراضی در ایران است.

از سوی دیگر حضور شخصیتهای مترقی و سکولار سیاسی، فرهنگی، هنری و ادبی از میان تمامی ملیتهای ایران می تواند وزن تاثیرگذاری در جنبش کنونی را بالا ببرد. و دقیقاً از همین جاست که باحضور در صفوف مبارزه می توان و بایستی عمق بیشتری از نظر فکری و نظری به جنبش داد و به طبع آن هژمونی حرکتهای اعتراضی را در عمل وادار به تغییر نمود.

اجتناب از تزریق هژمونی به حرکتهای اعتراضی، ضرورت دیگر مرحله کنونی است. چه هر گونه جدایی سری از هژمونی حرکات اعتراضی، در واقع شکاف انداختن در مبارزه میدانی اعتراضات و موجب استفاه استبداد سیاسی از این چنین شکافهایی خواهد بود. این سخن بدان معنی نیست که میر حسین موسوی رهبر ایدآل یک جنبش مترقی سیاسی است، بلکه توجه به حساسیت و ظرفیتهای مرحله کنونی حرکتهای اعتراضی است که عملاً موسوی را در جایگاه هژمونیک، در مرحله کنونی، نشانده است. شعار دادن علیه موسوی که اینجا و آنجا در میان بعضی از گروههای سیاسی رادیکال عنوان می شود، در واقع آب ریختن به آسیاب ولایت فقیه در مرحله کنونی است.

در "مرحله تعمیق بحران سیاسی"، تعمیق در بحثهای نظری امری ضروری و حیاتی است. ولی تعمیق بحثهای مستدل نظری و گشودن بالهای نظری و تئوریک حرکتهای اعتراضی، به معنی انشقاق و یا تفرقه در صفوف اعتراضات میدانی (اعتراضات علنی و تظاهرات) نیست. چه در این مرحله اتحاد عمل میدانی علیه رژیم (و اینک سید علی خامنه ایی سمبل درنده خویی آن)، عمده ترین ویژگی حرکتهای اعتراضی است. بنابراین شرکت در تجمعات با پلاکاردها و نمادهای مختلف که نشانگر حیات، جوشش و چندگانگی فکری (پلورالیسم) در جنبش سیاسی است، مباینتی با رنگ سبز به مثابه سمبل حرکتهای اعتراضی در ایران ندارد. بنابراین نباید درکی ایدئولوژیک از رنگ سبز را، که نمادی است مربوط به استراتژی مرحله کنونی مبارزات مردم در ایران، بر ذهنیت مردم تحمیل کرد. تصور عدم استفاده از پلاکاردها و نمادهای دیگر غیر از رنگ سبز، غیر از سوزاندن بال و پرهای حرکتهای اعتراضی، به این حرکت محتوایی ایدئولوژیک خواهد داد. محتوایی که نتیجهء محتوم آن برپایی دوباره یک دولت ایدئولوژیک خواهد بود. بنابراین در عین حفظ وحدت عملی در مبارزات میدانی (تظاهرات خیابانی و غیره) بایستی بالهای نظری این جنبش را که سکولاریسم و دمکراتیسم از عمده ترین ویژگیهای آن است گشود و افکار عمومی را متوجه مسائل مبرم جامعه (مسئله برابر حقوقی زنان با مردان، حقوق برابر ملیتها در ایران و بهبود زندگی کارگران و زحمتکشان را) نمود. این راه اجتناب ناپذیریست که مردم ایران برای تحقق دمکراسی و عدالت اجتماعی گریزی از آن ندارند.

در جنبه عملی، تاکنون جنبش اعتراضی در مبارزات میدانی (تظاهرات و...) عمداً در تهران جریان یافته است. این اعتراضات در واقع تداوم و استمرار حرکات اعتراضی را به نمایش گذاشته است. اما محدود شدن حرکتهای اعتراضی در تهران خالی از خطر نیست. چرا که رژیم میتواند، با محاصره این حرکت در تهران آن را بهر نحو مهار کند. بنابراین گسترش حرکتهای اعتراضی به دیگر شهرها و مناطق کشور، از جمله آذربایجان و ... از ضروریات مرحله کنونی اعتراضات عمومی است که میتواند امید رژیم را برای بازگرداندن نظم ددمنشانهء اش برباد دهد.

yunes.shameli@gmail.com

2009-08-16

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.