رفتن به محتوای اصلی

نقد صمد بهرنگی
26.06.2015 - 22:24

گئجه دیر ، باخ، گئجه دیر
دملنمیش توپراق
رنگی اوزدن قاچمیش
یئل بولوتدان تؤره مه
داغدان 
یوگوروب اوستومی آلمیش    گئجه دیر،
شیش گتیره ن جان کیمی دورموش هاوا    چوخدا ایستی؛

ائله بوندان دی ایه سئچمیه     ییر ایتگین آدام اؤز یولونو.
ایستی جانلار ، سونسوز چؤل
اؤلودور دار گوردا،
اوره گیم دیر یانمیش
بویانان تب ایچره       یورقون بدنیم دیر.
گئجه دیر ، باخ،  گئجه دیر.

نیما- ترجمه :بهرنگی

 

صمد جوانی بود که قبل از سی سالگی زندگی را از دست داد و امکان آن نیافت که دوباره به نوشته های خود برگردد و نقادانه آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. از این رو اشکالات نظری و حتی هنری در کار های او هست و این طبیعی ست. 
صمد از نظر شخصیت اخلاقی و انسانی و تعهدات نویسندگی و روشنگری انسان کم نظیری بود. و نمونه در جامعه ی ما. 
برای بی عدالتی ها خشمگین بود ولی برای ستمدیدگان بسیار مهربان و پرمهر بود. 
در جامعه ی غربی «ویتگن اشتاین » و «میشل فوکو» ی فیلسوف با خصایل همجنس گرایی و برخی رفتارها ی دیگر مورد پذیرش اند اما در جامعه ی ما تنها  صمد ها با پاکی های مختص جامعه ی خودمان مورد توجه و پذیرش واقع میشوند. و صمد برای جامعه ی ما از جمله ی « عاشقان پاک انسان و انسانیت» بود. این است که جوانان-مردم-عاشیقها برایش شعرها و ترانه ها ساختند. راه فرهنگی او - زندگیش- شخصیتش نمونه بود. مثل زندگی دیگر دوستانش. 
به دوستش در نامه که نوشته بود «صمد آرزو میکنم انسان بزرگی باشی» جواب داده بود «یوسف مامانی، نمی خواهم بزرگ باشم. میخواهم اگر ممکن شود انسان باشم» نقل به مضمون. 
آری او انسان بود. پاک زیست. و شخصیت بزرگی هم هست. 
ما در هر دوره به او مراجعه خواهیم کرد و خودمان را با او خواهیم سنجید. او همیشه همراه ماست. 
تا استثمار و استثمار کننده هست- تا تبعیض و بی عدالتی هست صمد دوست و همراه ماست. 
صمد با اینکه نگرش طبقاتی داشت ولی دیداش ایده لوژیک نبود. او نویسنده ای با نگرش علمی و نقاد به پدیده های اجتماعی ست و هرگز دگماتیک نبود. افکارش را مرتب با نگاه از زوایای گوناگون به فنومنها تغییر میداد و دقیق میکرد . و این تلاش در قصه ها و مقالاتش دیده میشود. قصه های اولدوز اولین کارهای اوست. 

طبقات علی رغم میل ما در جامعه وجود دارند -حالا مهم نیست که اسمشان را طبقه بگذاریم یا گروه اجتماعی یا اقشار ولایه ی اجتماعی . 
جامعه ی سرمایه داری بر مدار «کار و سرمایه» میچرخد. و سیاست دولت آن هم سرنوشت مردم -از کودک و بزرگسال- را تعیین میکند. بر این اساس نیز جامعه به فقیر و غنی تقسیم میشود. اکثریت مردم تبدیل میشوند به بردگان قشر اقلیت اجتماعی بهره کش. نه تنها در ایران حتی در سطح جهان نیز چنین مسیری طی میشود. کودکان از آغاز در این جریان قرار دارند و در زندگی همه ی محرومیت ها را احساس و تجربه میکنند. لازم است ادبیات کودک کمک کند بچه محیط خود را علمی درک کند. و این به هنر نویسنده بستگی دارد که چگونه کودک را که در دنیای «خیال و واقعیت » سیر میکند متوجه پایه های علمی مسایل زندگیش کند.
نکته ی دیگر اینکه نقد علمی و جامع یی در مورد صمد و آثار او هنوز نوشته نشده است و جایش خالی ست:

این نقد میتواند این زمینه ها را موضوع خود سازد :
1- زندگی کوتاه صمد و زوایای شخصیت او- مقایسه این شخصیت با شخصیت افراد دیگر در جهان فکر و ادبیات.
2- اندیشه در آثار بهرنگی اعم از قصه و مقاله - به خصوص اندیشه ی تربیتی
3- هنر داستان و قصه نویسی 
4- مقایسه ی جایگاه او در ادبیات کودک قبل از خود و پس از خود


اینکه گویند صمد «مروج کینه و خشونت است» لازم است پرسیده شود کینه نسبت به چه چیز درست نیست؟ خشونت در چه شرایطی درست نیست؟ کینه و خشونت در کلیت خود در بشر هست. و بخودی خود نه خوب است و نه بد. چیز خنثی یی ست در بشر. وقتی بیرون میریزد مورد ارزیابی قرار میگیرد . هرکس هم نمی تواند آنرا برای همیشه در خود کنترول کند و به حالت خنثی نگاه دارد.
آنچه مورد «نفرت و کینه ی صمد است بی عدالتی ها ست و چیزهایی که انسان را تا حد خالی شدن از انسانیت پایین میاورد.» 
بله این چیزها مورد نفرت و کینه ی صمد واقع میشود و در عوص او عاشق انسان و خصایل عالی انسانی ست.
او از استثمار کردن نفرت دارد. و استثمار شدگان را خالی از کینه و خشونت و بدی نمیداند. گرچه استثمار شدگان را حمایت میکند.

صمد در رابطه با کودکان ثروتمندان میگوید : «البته بچه هاي بد و خودپسند هم مي توانند پس از درست كردن فكر و رفتارشان قصه هاي آقاي « بهرنگ» را بخوانند. بم قول داده.»
صمد در قصه اش کوشیده بچه ها را متوجه وجود دوگونه زندگی کند« زندگی در فقر- و ثروت». قصد او در طرح خواندن و نخواندن داستان تنها جلب توجه بچه ها به این موضوع ست. و فاقد «ترویج کینه».

نقد صمد بهرنگی: 

نکات منفی:
نقادان بعد از 57 نکات چندی در مورد آثار بهرنگی مطرح میکنند که مهمترین آنها عبارتند از :
1- صمد آرمانگرا بود. فکر میکرد از راه خشونت بار به مقصد میرسد.
2- این آزمانگرایی( فلسفه ی اجتماعی) را در کارهای خود ترویج و تبلیغ کرده است.
3- به نوعی به ادبیات کینه و خشونت باور داشت.ادبیات او ادبیات محبت نیست،ادبیات کینه و ستیز است. ادبیات کشتن و کشته شدن است. هر نوع راهی را برای رسیدن به آزادی مشروع میداند.( کشتن سگ در قصه).
4- نویسنده ای ست با فلسفه ی اجتماعی و فلسفه ادبی او نیز از فلسفه ی اجتماعی اش تبعیت میکند.
5- ادبیات کودک وسیله ای بود برای رسیدن نویسنده به جامعه ی آرمانی ( سوسیالیسم).
6- صمد در ادبیات کودک ترویج فلسفه اجتماعی خود را میکرد در حالیکه ادبیات کودک اروپا در دوره ی دوم «فانتزی نویسی» خود بود. او از ادبیات کودک جهان اطلاع نداشت.
7- نسل صمد از کشتن افراد سازمانی خود نیز ابا نکرد.( تصفیه های درون سازمانی در فداییان و مجاهدین).
8-دید قطبی «استبداد- مردم»، یا به عبارت دیگر سیاه و سفیدی داشت. 
---------
نکات مثبت:
در کنار این نکات منفی نکات مثبت نیز مطرح میکنند:
1- صمد بهرنگی راه نوی در ادبیات کودک گشود
2-کودکان و مردم را خوب می شناخت. در کنار آنها و دلسوزشان بود . از بهبود زندگیشان حمایت میکرد.جانبدار بود.
3-انسان واراسته - نویسنده ای متعهد -و زبان مردم بود.
4-زندگی و آثارش او را به افسانه تبدیل کرد.
5-شیفته ی هنر و مردم، و سعادت و آزادی آنها بود و در آثارش این خصوصیت را منعکس میکرد.
6- به زبان مادریش و فولکلور آذربایجان و ادبیاتش علاقه ی وافری داشت و در آثارش از آن بهره میگرفت.
7- ادبیات کودک برای او معنی «شناخت» داشت و میکوشید یاری کند کودک محیط خود را بشناسد.نه اینکه سرگرم شود.
و این شناخت را با حرکت پیوند میداد.
8-جنگیدن اختراع صمد نبود. این جنگ در جامعه بود و صمد میکوشید به آن شکل آگاهانه بدهد. 
9- قصه های صمد سرشار از عشق و محبت است. جنگیدنها همیشه با عشق و محبت آمیخته است. و چون جویباری
میخواهد به دریای انسانی بریزد.

منبع نکات یاد شده کتاب « یادمان صمدبهرنگی-علی اشرف درویشان» . 
برای شناخت درست صمد بهرنگی و آثارش کتاب درویشیان را توصیه میکنم . 

مسایل مثبت و منفی یاد شده کم و بیش در آثار بهرنگی وجود دارد. و چیزی ست تاریخی . و حاصل دوره ی او. هم مثبتهایش و هم منفی هایش. چکار میتوان کرد، آیا باید مطالعه ی آنها را کنار گذاشت؟ از نظر من میتوان نوشته های بهرنگی را باز هم مطالعه کرد ولی با دیدی نقادانه. مثل هر اثر دیگر. حتی نوجوانان هم لازم است با دید نقادانه این آثار را مطالعه کنند. ضروریست دید نقاد را در نوجوانان تقویت کرد که بتوانند قصه را خود ارزیابی کنند. 

Missing media item.

چگونگی برخورد به آثار بهرنگی:
معمولا چهارنوع برخورد به این نوشته ها وجود دارد:
1- برخورد «حذفی» که از «چپ ستیزی» سرچشمه میگیرد و جامعه را بدون چپ میخواهد. به دلیل اینکه خیال میکند چپ باعث شده حکومت شاه سرنگون شود و حکومت اسلامی روی کاربیاید. سیستم شوروی متلاشی شده و سوسیالیسم جز دیکتاتوریها و کشتارهای بزرگ حاصلی نداشته است.
بر این پایه هرچه چپ هست و بوی سوسیالیسم میدهد باید حذف شود. این دید از سوی اسلامی ها و سلطنتی ها پیش برده میشود.
علت اصلی این برخورد چیزهایی نیست که مطرح میکنند بل « وحشت از قدرت گیری چپ» در ایران است. ار حکومت و مالکیت و سرمایه و آقایی شان می ترسند. و بدین جهت در پی حذف چپ اند.

2- برخورد دوم از موضع حل مسایل سیاسی-اجتماعی ایران از راه «مسالمت» است. کسانی که این دید را دارند راه
«فلسفه ی اجتماعی کلاسیک چپ را که بر پایه ی مبارزه ی طبقاتی استوار است» نفی میکنند. که میخواهد مسئله استثمار را در جامعه در یک روند حل کند . اینان مخالف روشهای کلاسیک «انقلاب-جنگ توده ای-چریکی» برای تغییر مناسبات «استثماری» درجامعه اند. نوشته های بهرنگی را در این مسیر ارزیابی میکنند.
3- برخورد چپ کلاسیک است که بر مبارزه ی طبقاتی تأکید میکند و همه ی شیوه های کلاسیک را درصورت نیاز درست میداند. اینان نگاه مثبت پیش از 57 را همچنان برنوشته های صمد دارند.

4- در برخورد چهارم مطالعه نقادانه نوشته ها مد نظر است با توجه به اصول هنری آثار ادبی در ادبیات کودک . و ارزشهای انسانی. و راههای انسانی برای رسیدن به هدف. و برخورد دموکراتیک به آدمها. و حل مسالمت آمیز و سیاسی مسایل اجتماعی. با توجه به شیوه های نوین تربیت . این دید با دید دوم اشتراکاتی دارد ولی با آن یکی نیست.

آنچه من می توانم بگویم اینکه:
- طرح عقاید صمد را در قصه ها که «کم و بیش» شعار گونه است درست نمیدانم. هنر حکم میکند عقاید غیر مستقیم و هنری مطرح شود. مثل طرح نظرات چخوف-داستایوسکی-بالزاک(که حتی واقعیتها ی توصیفی خلاف نظرات خود او بود)- و یا حد اقل مثل خود ساعدی صورت میگرفت. که صمد ارتباط نزدیکی با او داشت.

- متأسفانه صمد از آغاز نتوانست قصه هایش را با روش هنری نویسندگان نام برده شروع کند. ولی در آخرین کارهایش به این روش نزدیک شد و ماهی سیاه کوچولو نمونه ی این نزدیکی ست. او لازم بود از متد ماکسیم گورگی فاصله میگرفت. 
کار"هانس کریستین اندرسن"، آنتوان دو سنت اگزوپری، و دیگرنویسندگان حداقل به زبان انگلیسی می توانست منابع متد یاد شده باشد.

-صمد درچنگ فلسفه اجتماعی خود بود و در شیوه ی فلسفه هنریش نیزهمینطور.نتوانست فراتر ازآنها به محیط و پدیده ها بنگرد.
فلسفه ی اجتماعی هنری نویسنده میتواند بخشی از واقعیت را توضیح داده و منعکس کند اما کارهنری فراتر از این ابعاد است. که در شرایطی-رئالیتت و خیال- میتواند  فراتر از فلسفه ی اجتماعی نویسنده نیز جریان یابد. و همه ی ابعاد محیط را دربرگیرد.

صمد با تمام نکات مثبت و منفی آثارش جزء تاریخ ادبیات کودک است و نویسنده ایست که هرگز تکرار نشد. و یگانه ماند و خواهد ماند. 
کسانی که در ادبیات کودک میکوشند می توانند خیلی چیزها از او بیاموزند. 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.