رفتن به محتوای اصلی

چرا لنین حكم به سرنگونی سیریزا میداد
01.07.2015 - 21:25

میگویند جنگ نرم اقتصادی جانشینی برای جنگ گرم شده است. میگویند مناقشه اقتصادی غرب با یونان همتای ائتلاف غرب به رهبری آمریكا در حمله به عراق است. پس بین ائتلاف دول اروپائی از كانال بانك مركزی اروپا با دولت آمریكا ــ از كانال صندوق بین المللی پول ــ جنگی با دولت سرمایه داری یونان درجریان است. سوال اینست كه سیاست لنینی در مواجهه با اوضاع امروز یونان و خصوصا جنگ در جریان چه میتواند باشد؟

لنین موقعیت انقلابی را با سه مشخصه تعریف میكرد:١) برای طبقات حاكم حفظ شرایط جاری بدون تغییر غیر ممكن باشد. ٢) هم مصائب و هم خواستهای طبقات فرودست به درجات حادی رسیده باشند ٣) پیامد دو مورد بالا، باعث افزایش تحركات چشمگیری در میان مردم شده باشد.

دولت سیریزا چه در برنامه اش، چه در عمكلرد چند ماهه گذشته اش و چه حتی در اقدامات اعلام شدۀ آتی خود افقی بجز سرمایه داری را پیش روی مردم قرار نداده است. علاوه براین، سیریزا قدم به قدم از پلاتفرم رفرمیستی اولیه اش كه مخالفت با سیاست ریاضت اقتصادی بود، عقب نشینی كرده، دیوار "خط قرمز" هایش را كوتاه و كوتاه تر كرده است. دیگر حتی صبحتی از افزایش حقوق كارگران و ایجاد مشاغل در آینده ای نامعلوم نیست، خصوصی سازی ادامه دارد و در هم شكستن اولیگارشی مالی به خاطره ای دوردست تبدیل شده است. آخرین پیشنهاد سیریزا به ترویكا اجرای سیاستهای ریاضت اقتصادی قریب به ٨ میلیارد دلاری بود كه شامل حمله به آخرین خط قرمز مردم، كاهش حقوق بازنشستگی، میشد. رهبری سیریزا برای تصویب طرح خود به ترویكا مشغول آماده كردن خود برای اتحاد با جناح راست پارلمان یونان بود. امتناع ترویكا در پذیرش آن طرح، یك اقدام سیاسی علیه جناح چپ بورژوازی برای تسلیم كردن بی چك و چانه آن جناح بود. این تصمیم ترویكا سیریزا را به لبه پرتگاه هل داد. بعبارت دیگر دولت سیپراس كه در همپایگی با دولت كرنسكی در سال ١٩١٧ نقش خاكریزی برای سرمایه داری بازی میكند، موقعیتی حتی دون تر از كرنسكی دارد. دولت كرنسكی نه تنها جناح راست بورژوازی را ایزوله كرد كه سیاست "نه به دشمنی با چپ" اش بخدمت فعالیتهای علنی بلشویكها درآمد. این پدیده بیان دیگری از شكاف در طبقه حاكم بود. این شكاف امروز در طبقه حاكم در یونان بوجود آمده است و سیریزا خود یكی از دو جناح  شكاف خورده درون طبقه ایست. ناتوانی طبقه حاكمه در حفظ شرایط جاری بدون یك تغییر جدی در روابط درونی خود و در ارتباط با مردم یك حقیقت غیر قابل انكار است.

مجموعه مصائب تحمیلی به طبقه فرودست در یونان از جمله بیكاری ۵٠ درصدی در بین جوانان، خودكشی هزاران نفر در چند سال گذشته و گره خوردن حیات بیش از نیمی از جمعیت به حقوق بازنشستگی شاید گویا ترین ارقام در انعكاس آنها باشد. در عین حال، جامعه یونان مستاصل نیست. مزدبگیران با مجموعه ای از تحركات اعتراضی از جمله دهها اعتصاب سراسری و دهها هزار اعتراضات خیابانی نهایتا خواست ضدیت با سیاستهای ریاضت اقتصادی را به طبقه حاكم تحمیل و عامل بروز شكافی عظیم در دم و دستگاه حاكمه شدند. پس لنین یونان با یك شرایط انقلابی روبرو است. علاوه بر آن دولت محلی در یك موقعیت جنگی (جنگ نرم) با قدرتهای اصلی در جهان بسر میبرد و بهمین دلیل سیریزا آسیب پذیر است. سیاست ضد جنگی لنینی در چنین موقعیتی سرنگونی دولت آسیب پذیر خودی، در خدمت خاتمه جنگ است. جنگی كه هر دو طرف بر سر میزان فقر و فلاكت به مردم  وارد یك دور ماراتونی مذاكرات شده اند..

لنین بدون وجود نیروی مادی ای كه در شرایط انقلابی بتواند سیاست سرنگونی دولت آسیب پذیر خودی را باجرا درآورد نمیتوانست قدرت دولتی را بدست بگیرد. شعار "تمام قدرت بدست شوراها" در ژوئیه ١٩١٧ در این متن مطرح شد. به گفته پال میسون، شایع است كه سیپراس در سال ٢٠١١ از پنجره دفترش به یكی از میدانهای تجمعات شورایی مردم اشاره كرده و گفته است: این مردم ما را بقدرت میرسانند. سیریزا در ژانویه بقدرت رسید همانطور كه در فوریه ١٩١٧ حكومت تزاری ملغی و دولت موقت بسركار آمد. بقول پال سیمون مجامع محلی در میدانهای کوچک در سراسر شهرآتن و حومه اش، به مكانهائی تبدیل شده اند كه در آن مادران جوان، مهاجران و بازنشستگان خشمگین می توانند حرف خود را بیان كنند. سیمون در گزارش اخیر خود، "هرج و مرج در یونان: آیا آخرین قمار مستاصل سیریزا میتواند ببار بنشیند؟" غلیانی كه امروز در خیابان، میدان، مغازه و صف تماشای كنسرت موسیقی در جریان است را بتصویر میكشد. این تجمعات آن نیروی مادی است كه لنینِ یونان خواهان سپردن تمام قدرت بدست آنهاست. سیریزا با شركت در این تجمعات و با بر افراشتن پرچم "نه به سیاست ریاضت اقتصادی" توانست رای مردم را برای رسیدن به بقدرت بخرد. همین تجمعات شورائی نیروی بالقوه لنینِ یونان در براندازی سرمایه داری است. تفاوت در اینجاست كه شكست سیریزا در نمایندگی "نه" مردم، اثباتی به لزوم سرنگونی روابط سرمایه داری در باجرا درآوردن همان "نه" مردم به سیاستهای ریاضت اقتصادی است.

آیا چنین لنینی در یونان وجود دارد؟ تشابه تاریخی روسیه ١٩١٧ با یونان ٢٠١٥ صرفا بخاطر نمایش تمایز خطوط سیاسی در شرایط انقلابی بود. بجز آن، هیچ دو دوره تاریخی یكسان نیستند. در هر رو، بنظر من برافراشتن سیاست لنینی "تمام قدرت بدست شوراها" از طریق سرنگونی دولت خودی، لنین یونان امروز را در خدمت مزدبگیران (*) خواهد ساخت.

 

عباس گویا

اول ژوئیه ٢٠١٥

........................................................................

* به "رفراندوم یا انقلاب؟ راه حل یونان" مراجعه كنید.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.