رفتن به محتوای اصلی

مأموران امنیتی با نام مأمور برق، در پی بازداشت کنشگران مدنی
27.07.2015 - 19:27
 
 
 
 
 
گماشتگان امنیتی رژیم جمهوری اسلامی با  عنوان های دروغین به پیگرد کنشگران سیاسی و مدنی می پردازند.
 
زرتشت احمدی راغب، کنشگر سیاسی ـ مدنی، گزارش داده است که مأموران امنیتی امروز برای بازداشت وی با عنوان دروغین مأمور برق و سپس مأمور گاز به در خانه ی او آمده اند.
زرتشت احمدی راغب از این تله گریخته و سپس در تحصن محمد ملکی  در برابر شرکت لاستیک دنا حضور یافته است.
 
محمد ملکی هر دوشنبه جلوی شرکت لاستیک دنا در تهران، در اعتراض به نقض حقوق بشر در ایران تحصن می کند. امروز دومین نوبت تحصن محمد ملکی و یارانش بود.
 
متن گزارش زرتشت احمدی راغب از پیگرد و گریز امروز وی با مأموران امنیتی رژیم چنین است:
 
امروز 5 امرداد ماه 94 ، ساعت 8 آماده بودم که از خانه بسوی تهران میدان ونک در برابر لاستیک دنا به دوستان برای تحصن اعتراضی دکتر ملکی بپیوندم که زنگ در خانه بصدا درآمد پشت سرهم می زدند و سپس صدایی گفت آقای زرتشت احمدی ! همسرم پاسخ داد نیستند و مرد ادامه داد از اداره برق آمدیم برای چک کردن کنتور ، همسرم گفت بروید پایین از همان دری که وارد شدید همانجاست ! مامور پایین رفت و من از پشت پنجره دیدم که تنها نیست ، کمی بعد اشتباهی زنگ همسایه ما را که در یک ساختمانیم به اشتباه زدند و فکر کردند زنگ ماست ، خانم همسایه پاسخ داد . مامور گفت خانم احمدی به همسرتان بگویید بیاید پایین ، زن همسایه گفت زنگ ما را اشتباه زدید ، مامور دستپاچه شد و گفت از اداره گاز نه ببخشید چیز ! و فهمیدم که توهم نیست و مامور بازداشت هستند .
بازهم آمد پشت خانه ما و زنگ زد و همسرم پاسخ داد بله ، مامور گفت به آقای احمدی بگویید بیرون بیاید و همسرم گفت نیست ، مامور پرسید کجاست ؟ همسرم گفت رفته بیرون ، مامور گفت کجا رفته ؟ و پاسخ شنید که نمی دانم ، مرد گفت کی میاد ؟ پاسخ شنید فردا و مامور با عصبانیت گفت ما که هر روز نمی توانیم بیاییم و همسرم گفت نیایید . بیرون رفت و به رفقایش پیوست و از پنجره دیدم که سوار پژو شدند و رفتند .
به اداره برق زنگ زدم و موضوع را به مدیریت گفتم و ایشان پاسخ داد ماموران ما نیستند و من با خنده گفتم که نهادهای امنیتی از نام اداره شما برای دستگیری و بازداشت بهره می برند . ساعتی صبر کردم و به آرامی از مهلکه گریختم و ساعت 11 همراه دکتر ملکی ، نوریزاد ، بانو گوهر عشقی ، مادر و پدر سعید زینالی ، مادر امید ، داود نعمتی و دوستی جوان همگی با عکس و تصویر ستار بهشتی ، امید ، سعید زینالی ، دکتر ملکی در برابر ساختمان دنا ایستاده بودیم و نیروهای انتظامی و امنیتی بسیاری گرد آمده و مردم را متفرق می کردند و از ما عکس و فیلم می گرفتند . حال دکتر ملکی خوب نبود و بانو نقابی نیز کمر درد گرفت . تحصن اعتراضی پایان گرفت و من مامور رساندن گوهر بانو به رباط کریم شدم که عکسش را در برابر کوچه خودش گرفتم . اینجا ایران ، شهریار، و اگر مرا بردند شما صدای آزادی همه زندانیان سیاسی و مردم ایران باشید ...
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.