رفتن به محتوای اصلی

درباره جلال الدین محمد مولوی و اشعار ترکی او
21.08.2015 - 01:54

اشاره : هدف از تحرير اين نوشته٫ بررسى وابستگى تبارى مولانا و كوشش بيهوده و غير ممكن درجهت گنجانيدن وى درچهار چوب تنگ تعلقات ملى- قومى نيست، بلكه نگاهى است به برخى از اشعار تركى مولانا كه در چاپهاى ايرانى آثار وى و بررسيهاى محققين فارس مسكوت گذارده مى شوند.

دراین پست پس از نگاهی به آثار مولانا بخش اول اشعار ترکی مولانا را همراه ترجمه فارسی از کتاب "سيرى در اشعار تركى مكتب مولويه" بقلم استاد دکتر حسن محمد زاده صدیق (دوزگون) و در نهایت برگردان شعر فارسی "بشنو از نی..." توسط استاد باریشماز را می آوریم امید که مورد توجه قرار گیرد:

نام: جلال الدین محمد بلخی رومی 
نام پدر: بهاء الدین الولد سلطان العلماء 
تاریخ و محل تولد: ۶ ربیع الاول ۶۰۴-- بلخ 

مهمترین وقایع زندگی مولانا: 
۵سالگی خانواده اش بلخ را به قصد بغداد ترک کردند. ۸سالگی از بغداد به سوی مکه و از آنجا به دمشق و نهایتاْ به منطقه ای در جنوب رود فرات در ترکیه نقل مکان کردند. ۱۹ سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد و دوباره به قونیه (محلی در ترکیه امروزی) رفت. 
۳۷ سالگی در روز شنبه ۲۶ جمادی آلخر ۶۴۲ ه.ق با شمس ملاقات کرد. ۳۹ سالگی در ۲۱ شوال ۶۴۳ شمس قونیه رو ترک کرد. 

معروفترین کتابهای مولانا: 
دیوان شمس- مثنوی معنوی- فیه ما فیه – اشعار ترکی- دیوان کبیرترکی - تعبیرات و کلمات و ترکیبات ترکی. ملماتی بزبانهای ترکی عربی یونانی.

تاریخ و محل فوت: 
در غروب روز ۵جمادی الاخر ۶۷۲ه.ق در سن ۶۸ سالگی در قونیه فوت کرد و در همین شهر به خاک سپرده شد و آرامگاهش در قونیه (ترکیه امروزی) محل زیارت عاشقان و شیفتگان این شاعر برزگ گردید .

مولانا جلال الدين محمد بن بهاء‌الدين محمد بن حسيني الخطيبي بکري معروف به مولوي بلخي يا ملاي روم، از نوابغ جهان اسلام٫ بزرگترين شاعر عرفاني مشرق زمين، برجسته ترين سخن پرداز وحدت وجودي تمام اعصار، يکي از انسانهاى عالي مقام جهان، در شمار اولياء و داراى بلندترين مقامات در ارشاد فرزند آدمي دانسته شده است. اين عارف بزرگ يکي ازبرگزيدگان نامي دنياي بشريت در وسعت نظر، بلندي انديشه، بيان ساده و دقت درخصال انساني بشمار رفته است پديده نادره اى چون "مولانا جلال الدين محمد بلخى رومى" كه منحصرا انسان و انسانيت را ترنم نموده بی شك فراتر از قيدهاى نژادى٫ ملى٫ زبانى٫ اعتقادى و زمانى است. مولانا از آن همه انسانهاست و آثارش جزء گرانبهاترين ميراث مشترك بشريت بشمار مى آيد. 

جلال الدين محمد در افغانستان به دنيا آمد، در تركيه رشد يافته فقيهي عالي مقام شد و درحلقه آذربايجانيان پيرامونش مبدل به مولاى رومى گشت. وي آفتاب درخشان فرهنگ عرفاني و معنوي جهان تركى و اسلام، كشورهاى تركيه و افغانستان، فخر آذربايجان و خراسان، از بزرگترين شاعران درجه اول زبان و ادبيات فارسى- تاجيكى و از پيشگامان تركى سرائى در غرب آسيا است. 

خلق هاى فارس و تاجيك به حق مى بايست برخود ببالند كه چنين ابر انسانى٫ با آنكه خود فارس- تاجيك نبود، ديوان كبير و قران ناطق را به زبان ايشان سروده است. هم چنانكه خلق ترك درتركيه به سبب روى آورد مولانا به سرزمين جنت نشان آناتولي و با آغوش باز پذيرفتن وى و همچنين قرارداشتن كعبه عاشقان دراين دياربرخود مى بالد و خلق ترك آذربایجان نيز به سيماهايى چون شمس تبريزى كه زاينده مولوى عارف و حسام الدين چلبى اورموى ملقب به ابن اخى ترك كه سبب بلا واسطه آفرينش مثنوى اند، به حق مباهات مى نمايد (١). 

زبان مولانا :
فارسى زمانى زبان ادبى آسياى جنوب غربى در منطقه اسلامى بوده است. مولانا نيز ترجيح مى داده به زبانى كه جهان اسلام آن را بهتر مى فهمد بنويسد. ايندو، سبب اصلى فارسى نويسى وى بوده است. مولانا از شعراى درجه اول شعر فارسى و از اعاظم ادب آن بشمار مى رودּطريقت مولويه نيز كه بعدا توسط جانشينش حسام الدين چلبى اورموى و فرزندش سلطان ولد بنيادگزارده شد، تا دير زماني به عنوان ممثل و نماينده زبان و ادب فارسى در آسياى صغير عمل نموده است. با اينهمه در كنار آثار مولانا (و سلطان ولد) به فارسى٫ آثارى از ايشان به زبان هاى عربى ادبى (فيه مافيه) و نيز اشعارى به ترتيب مقدار به زبان هاى عربى عامى٫ تركى و يونانى محاوره اى آناتولى قرون وسطي در دست است كه برخى از آنها تدقیق و چاپ شده اند .

آثار يوناني مولانا :
روابط مولانا با يونانيان آناتولي بسيار خوب بوده، بارها همران خانواده خود در صومعه يونانى " اگيوخاريتونا " حاضر گرديده و ضمن گفتگو با راهبه هاى اين صومعه به عبادت پرداخته است. حتى ادعا شده كه مولانا مطالعاتى در زمينه زبان يونان باستان داشته و به شكلى عالى بر زبان يونانى مسلط بوده است. به همه حال آنچه قطعى است اينكه رومى و فرزندش سلطان ولد علاوه بر زبان تركى، هر دو زبان هاى فارسى و عربى و يونانى نيز مى دانسته و اشعارى به اين زبان ها سروده اند. زبان يونانى اى كه مولانا در اشعار خود بكار برده٫ نه يوناني ادبى، بلكه زبان يونانى مردمي و محاوره اى قرن سيزده رايج در قونيه بوده است. احتمالاً بعضي از آوازهاي محلي و بومي يونانى وي را برانگيخته كه قطعاتي به اين زبان بسرايد. ابيات يونانى مولانا با جملات عربى و فارسى و كلمات تركى در هم آميخته و به الفباى عربى- تركي نگاشته شده اند. (ابيات يونانى سلطان ولد افزون تر است. در رباب نامه: ٧٧٤٥بيت فارسى٫ ١٥٧ بيت تركى٫ ٣٥ بيت عربى و ٢٢ بيت يونانى موجود است). در مورد آثار يونانى مولانا و تاثير پذيرى وى از فلسفه و فرهنگ يونانى تاكنون آثار متعددى ازجمله از طرف خانم ليانا ميستا كيدو مترجم مثنوى به يونانى چاپ شده است.

يادگارهاى تركي مولانا :
مولانا زبان مادريش تركى را نيز در آثار خويش بكار گرفته است. رومى و فرزندش گرچه اساسا نوشته ها و سروده هايشان را به سنت ادبى عصر خود، به فارسى بر قلم آورده اند- به نهضت تركى نويسى در آناتولى پيوسته و از خود اشعار پند آميز و راهنماى سروده شده به تركى در خطاب مستقيم به توده هاى مردم و نيز ملمعاتى به زبانهاى عربى٫ تركى و يونانى بيادگار گذارده اند. ابيات تركي و يونانى سلطان ولد افزون تر از مولانا است.

اشعار تركي مولانا:

آنچه ازاشعار مولوي به زبان تركي در ميان آثار وى و به طور پراكنده تا به امروز حفظ شده و بدستمان رسيده است، بسيار كمتر از آن چيزي است كه در بعضى از تذكره‌ها و ديوان هاى شعراي پيشين به آنها اشاره شده است. به عنوان نمونه ديوان كبير كه اثرى به فارسى است علاوه بر اشعارى به عربى و يونانى، داراى حدود ٢٠٠ بيت تركى (غزل٫ قطعه٫ تك بيتى٫ و ملمع) نيز مى باشد. اشعار تركى اى كه در پايان ديوان كبير آمده اند٫ تاكنون در دیوان هاى چاپ ايران وارد نشده اند.

ملمعات تركي مولانا:

مولانا برخى از اشعار ليريك و غزليات خويش را به شكل ملمعاتى با مهارت آميخته شده از عربى و فارسى و تركى و ارمنى بوجود آورده است. اين ملمعات كه در نظر اول٫ آشفته و غيرقابل درك به نظر مى آيند٫ كوشش وى براى بيان چند لايه اى و درك تجربه حقيقى اند. صاحب نظران، بخشهاى تركي ملمعات مولانا را نشانگر حاكميت آشكار و احاطه بدون مباحثه مولانا بر دقايق و ظرايف زبان ترکی می دانند

تركيبات تركي مولانا:

در آثار مولانا به تعبيرات فراوان تركى شامل واژگان محاوره اى٫ نقل قول هاى تركى و خطاب هايى به تركان نيز برخورد مى شودּ

كلمات تركي مولانا:

بخشي ازكلمات تركى آثار مولانا، كلمات تركي خودى شده موجود در زبان فارسى هستند كه بويژه در زبان اغلب مولفين فارس كه در تماس با تركان بوده اند يافت مى شوند (شمار اين گونه واژگان تركي موجود در زبان فارسي و لهجه هاي گوناگون آن تا بيست هزار تخمين زده مي شود)ּ(٢)ּگستره اين كلمات همه لايه هاى گوناگون ذخيره لغوى زبان تركى، از واژگان تركى ادبى، باستانى، لهجه اى و محاوره اى را در بر مي گيرندּ مولانا در ميان كلمات و ابيات تركى خود، واژه هايى مربوط به لهجه تركي اى كه زبان مادرى اش بوده و در تركى آسياى صغير مرسوم نبوده اند. مانند بايراشماق٫ بوْلماق٫ گميشمك٫ قيغيرماق٫ اؤكوش٫ گؤيچه ك٫ دئييش و غيره را نيز بكار برده است. برخى از اين واژه ها مانند واژه چيكگنه به معنى كوچولو، امروز نيز عينا در زبان تركى در لهجه هاى آذربايجانى و خراسانى رايج اند(٣).

تعبيرات تركي مولانا:

ادعا شده است كه مولانا در اشعار فارسي خود، بياني تركي داشته، تركي انديشيده و فارسي سروده است و در اين ميان بسياري از اصطلاحات تركي را به فارسي برگردانده استּحتى محمد خولوصى در كتاب يئددى اؤيوت (ترجمه تركي مجالس سبعه) مى گويد كه اصل مجالس سبعه، خطابه و وعظ هاى هاى مولانا به مردم قونيه به زبان تركي است كه از سوى كاتب به زبان فارسي ترجمه شده است. او اين ادعاى خود را بر كيفيت ادبي بسيار پائين و آشفتگى عبارات و اسلوب موجود در اين اثر، كه به هيچ وجه با فصاحت و كتابت مولانا قابل جمع نيستند مستند مى سازدּ

ديوان كبير تركي مولانا: 
در برخي منابع از ديواني بزرگ به زبان تركي و همچنين اشعار تركى منتسب به مولانا سخن مى رود. سامى نيهات بانارلي در كتاب "رسيملي تورك ادبياتي تاريخي" از مولوي به شكل نخستين كسي در آناطولي كه ديوان بزرگي به تركي ترتيب داده است ياد مى كند. دكتر ح. محمدزاده صديق"دوزگون" در كتاب سيري در اشعار تركي مكتب مولويه به اين نكته اشاره كرده و مى گويد اين ديوان حاوي اشعار پر طنين و پر شوري - بخشي از آن سروده شده در وصف ائمه اطهار - بوده و صوفيان و دراويش ابيات آن را به صورت ترجيع‌بند تضمين و در محافل مجالس خود اجرا مى نموده اند. وى با اشاره به تاثيرپذيرى شعراي آذربايجان و ترك زبان از مولانا اضافه مى كند كه پس از مولانا، بسيارى مانند باقى از شعراى بزرگ دربار عثمانى بر اشعار تركي مولانا نظيره ها گفته آنها را تضمين و استقبال كرده اند. او، پيدايش مكتب مولويه در ميان دراويش را نيز گواهى بر وجود ديوان كبير تركي شمرده است. البته همه اين ادعاها و ملاحظات، محل مباحثه جدى بوده و بى شك محتاج به اثبات علمى و ادله محكم اند.(٤) بنا به همين مولف، "غريبي" شاعر و ناثر آذربايجاني عهد شاه تهماسب صفوى در كتاب "تذكره مجالس شعراي روم" خود كه به زبان تركي و در تبريز تأليف نموده است، ذكر و توضيحات مفصلي از مولانا و هم مطلبي در باره اشعار تركي وي دارد: 

"اعلم المحققين و افضل العارفين؛ فريد المله و الدين مولانا جلال الدين قدس سره" دورور كى عجم ويلايت لرينده "ملاي روم"و روم ايقليمينده "موولانا خونكار"دئوم (؟) ايله مشهور و معروفدور.

اولدورور سردفتر-ى اهل-ى كيتاب

سيرر-ى گوفتاريندا عاجيزدير فوهوم 

قارامان ويلايتينده و قونييه شهه رينده واقيع اولموشدور و مرقد-ي پورنورلارى همان آندادير. مؤولويلر خانقاهي و مواليلر زييارتگاهيدير ...... بو موختصر اول طوطي-يى شكريستان-ى حقيقت(ين) ايسم-ى شريفي ايله قيليندي..... و توركي اشعاريندان بو مطلع و حوسن-ى مطلع، دوازده ايمام عּ(ين) اووصافين (دا) يازديغي بندلرندير: (از اشعار تركى مولوي، مطلع زير از ابياتي است كه در اوصاف دوازده امام سروده است): 

اولار كيم بنده-يى خاص-ى خودا دير٫ 

موحيبب-ى خاندان-ى موصطفا دير. 

حقيقت كعبه سينين قيبله گاهى٫ 

ايمام و پيشواميز مورتضا دير.

و بو بئيت داخي درويشلر پندي ايچون اول بولبول-ى گولوستان-ى ايره م(ين) نوطق-ى جانبخشيندن واردير كه اهل-ى گوفتار، اشعارلارينا بو بيئت ايله رؤونق وئريب، ترجيع بند قيلميشلاردير: (و اين بيت مخصوصاً از جهت پند درويشان از بلبل گلستان ارم و نطق جانبخش او آمده است كه اهل گفتار، اشعار خود را با اين بيت رونق داده و ترجيع بندهايي باآن ساخته اند). 

دينمه٫ گؤزه ت٫ باخما٫ چاپار قوشما هئچ! 

ريند-ى جاهان اول٫ يورو، توخونما٫ گئچ!

 

بررسيهايى در باره اشعار تركى مولانا: 
در باره آثار توركى مولانا٫ تركولوگ ها و زبانشناساني مانند پرفسور دورفر، سالئمان٫ يالت كايا، منصوراوغلو و كؤپرولو٫ تحقيقاتى و از ترك هاى ايران پرفسور ح. م. صديق٫ پروفسور ج. هئيت و از تركمن ها نيز نوشته هائى دارند. با اين همه متاسفانه تاكنون نه تمام اشعار و ابيات و نه تمام كلمات و تعبيرات تركى مولانا يكجا گردآورى و به لحاظ ادبي و زباني تدقيق نشده اندּ

نمونه ايى از اشعار تركى مولانا:

اینک بخش اول اشعار ترکی مولانا را همراه ترجمه فارسی از کتاب "سيرى در اشعار تركى مكتب مولويه " بقلم استاد دکتر حسن محمد زاده صدیق (دوزگون) را می آوریم امید که مورد توجه قرار گیرد:

اوسون وارسا ای غافل،

آلدانماغیل زنهار مالا.

شول نسنه‌یه‌که سن قویوب،

گئده‌رسن اول گئرو قالا.

برگردان فارسی: ای غافل اگر خرد ورزی پیشه کرده‌ای، فریب مال دنیا را مخور، چیزی که خواهی گذاشت و خواهی گذشت.

سن زحمتینی گؤره‌سن،

دوره‌سن دونیا مالینی.

آنلار قالیرلار خرج ائدوپ،

آنمیالار زهی بلا.

برگردان فارسی: تو، رنج بر خود هموار سازی، دارای این جهانی گردآوری، آنان خرج کنند و ( تو را) یاد نیارند، وامصیبتا!

سنی اونودور دوستلارین،

اوغلون، قیزین، عورتلرین.

اول مالینی أوله شلر،

حساب ائدوپ قیلدان قیلا.

برگردان فارسی: تو را یارانت، فرزندان و اهل عیالت فراموش کنند. مرده ریگ بازمانده از تو را مو به مو شمار کنند و میان خود بخش کنند.

قیلمایالار سنه وفا،

بونلار بای اولا، سن گدا.

سنین ایچون وئر‌میه‌لر،

بیر پارا ائتمک یوقسولا.

برگردان فارسی: وفا بر تو نکنند، اینان بی‌نیازی کنند و تو مستی کنی، از برای تو قرص نانی نیز به بی‌چیزان ندهند.

بیر دملیغا آغلاشالار،

آندان واروپ باغلاشالار.

سنی چوقورا گؤموشوب،

تئز دؤنه‌لر گوله – گوله.

برگردان فارسی: اندك زماني بر تو گریند، سپس انفاق کنند و تو را در گور نهند و تند و تیز از تو روی برگردانند.

اولکیم گئده اوزاق یولا،

گرک آزیق آلا بیله.

آلمازوسا، یولدا قالا،

ارمیه هرگز منزله.

برگردان فارسی: آن کس را که راهی دور در پیش دارد، توشه باید. اگر توشه برندارد، هیچ‌گاه به منزل نرسد.

وئردی سنه مالی چلب،

تا خیره قیلاسان سبب،

خیر ائیله‌ده قیل حق طلب،

وئرمه‌دن اول مالین یئله.

برگردان فارسی: خداوند بر تو مال داد تا در راه نیک صرف کنی، پیش از آنکه مالت بر باد رود، کار نیک کن و حق بطلب.

بو گون سئوینیرسن منیم،

آلتونوم آقچام چوق دئیو.

آنمازموسان اول سونوکیم

محتاج اولاسان بیر پولا.

برگردان فارسی: امروز شادمانی که دارایی فزون دارم، اما اندیشه نمی‌کنی که به پشیزی نیاز خواهی داشت.

اس أتمیه مالین سنین،

خوش اولمیا حالین سنین.

نسنه أرمیه ألین سنین،

گر سونمادونسا أل – اله.

برگردان فارسی: مالت کارگر نمی‌افتد، حالت خوش نمی‌شود، دستت نیز به چیزی نمی‌رسد که دست به سوی دستی نبرده‌ای.

اول مال دئدین، مار اولا،

حقا که گورون دار اولا.

هرگز مدد بولمایاسون،

چئوره باقوب ساغا – سولا.

برگردان فارسی: آن مال که گرد آوری، اژدهایی شود و گور تو نیز تنگ باشد. به راست و چپ خود بنگری و یار و یاوری نیابی.

آلتون‌ایسه آندا چوراق،

اولا سنه اول خوش طوراق.

نئیلر طایم قیلدین یاراق،

آنلارسنه قارشو گله.

برگردان فارسی: آن گاه طلا، تله و ]گورت[ مسکن و مأوایت می‌شود. آن سکه‌ها چون سنگ‌هایی که به مثابه سلاح جمع کرده باشی به سوی تو برمی‌گردند و در مقابل تو می‌ایستند.

مال سرمایه قیلغیل آزیق،

حققه اینانیرسان باییق،

یاپ آخرت، دونیانی ییق،

تا ایره‌سون سون منزله.

برگردان فارسی: توشه‌ی آخرت را سرمایه‌ات کن که به حق ایمانی روشن می‌آوری، دست از این جهان بشوی و آن جهانت را آباد کن تا به منزل رسی.

چون اولا الونده درم،

گوج ‌یئتدوکجه قیلغیل کرم.

اؤگود بودور که من دئرم

دولت آنین اؤگود اولا.

برگردان فارسی: چون درم به دست آری، تا توانی کرم پیشه کن، این پند مرا بنیوش. اقبال از آن کسی است که پند بگیرد.

ائتمه مالین الا تلف،

حق بیرمینه وئرور خلف.

قیلغیل سلف، قیلما علف،

ورنه قامو ضايع اولا.

برگردان فارسی: مال خود را تلف مکن، حق، یک در هزار عوض می‌دهد. کار خیر کن. کار نازل مکن. و گرنه همه را ضایع کنی.

دیلر ایسه‌ن عیش ابد،

توتغیل نه دئدیسه احد.

آندان دیله هر دم مدد،

تا ایري‌شه سون حاصله.

برگردان فارسی: اگر عیش ابد خواهی، آنچه را خدای یکتا گفته است عمل کن و از مردم مدد خواه تا به حاصل برسی.

بؤیله بویوردو لم‌یزل،

بیلین بونو، قیلین عمل:

ترک ائیله‌نوز طول أمل،

اویمانیز هر بیر باطله.

برگردان فارسی: به امر خدای لم یزل عمل کنید که فرمود ترک طول امل گوئید و شیفته‌ی هر باطلی نشوید.

یوخسول ایسه‌ن صبر ائیله‌غیل،

گر بای ایسه‌ن ذکر ائیله‌غیل.

هر بیر حالا شکر ائیله‌غیل،

حق دؤندورور حالدان حاله.

برگردان فارسی: اگر مستمندی، شکیبا باش، اگر دارا هستی، به یاد خدا باش، سپاس بگزار، که حق حال تو را بگرداند.

دونیا اونون آخرت اونون،

نعمت اونون، محنت اونون،

تامو اونون، جنت اونون،

دولت اونون قانی بولا؟

برگردان فارسی: دنیا از او، آخرت از او، نعمت از او، محنت از او، دوزخ از او، جنت از او و دولت از اوست، همه‌ی اینها از اوست.

حققا منه نه مال گرک،

نه قیل گرک، نه قال گرک،

دیله‌گوم ائیو حال گرک،

کندوزونو بیلن قولا.

برگردان فارسی: به راستی که مرا نه مال باید، نه قیل و قال. خواست من حال نیکوست برای بنده‌ای که خود را بشناسد.[ اشاره به حديث:«مَن عَرَف نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ».]

من بیر بیجان ای الاه،

یاولاق چوخ ائیله‌دوم گناه.

یازوقلارومدان آه، آه،

نه شرح ائدوم، گلمز دیله.

برگردان فارسی: ای خدا من بی‌روح شده‌ام.، گناه زیادی مرتکب شده‌ام، از گناهانم آه از نهادم برمی‌آید، بر زبانم جاری نمی‌شود.

ای شمس دیله حاقدان حقی،

بیز فانی ییز، اولدور باقی.

قامولار اونو مشتاقی،

تا خود کو کیمین اولا؟

برگردان فارسی: ای شمس حق را از حق بخواه، ما فانی هستیم و او جاودانی است. همه مشتاق اویند، او خود کدامین کس را برگزیند.

 

نمونه اشعار فارسی مولانا و برگردان ترکی آن:

گل ائشيت نئي دن:

چئوره ن : استاد باریشماز

بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند

(گل ائشيت نئي دن شيكايت ائيله يير
آيريليقلاردان حيكايت ائيله يير)

کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند

(تا قميشليقدان اوزولدو اولفتيم
آغلاديب دونياني سونسوز مئحنتيم)

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

(هيجردن يانميش اوره كدير ايسته ييم
ايشتيياقين آغريسين تا سؤيله ييم)

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش

(اؤز كؤكوندن كيمسه كيم دوشدو اوزاق
آختارار بيرلشمه يه داييم ياراق)

من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم

(جمعلرده آه و نالم سالدي ايز
موتلو هم موتسوزلا اولدوم ديز به ديز)

هر کسی از ظن خود شد یار من
از دورن من نجست اسرار من

(يار اولور هر كس منه بير ظن ايله
يوخ ايشي سينمده اودلو سيررينن)

سر من از ناله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

(ليك نالمدن دئييل سيرريم اوزاق
گؤرمه مزليك گؤزلره اولموش دوزاق)

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

(تن رواندان جان دا تندن آيري يوخ
گؤرمه يه جاني بو جيسمين ايزني يوخ)

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

(نئي ده كي ناله، دئييل يئل، اوددور اود
بو اودا اودلانمايان جندك دي خود)

آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد

(نئي ده كي اود، مئي ده كي قايناقدير عشق
عشق دورغونلوق دئييل اويناقدير عشق)

نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

(نئي دي ياردان آيريلانلار همدمي
نئي دي ييرتان ناله سي ايلن پرده ني)

همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

(نئي كيمي دردي، دواني كيم گؤروب
نئي ده كي سيزقين نواني كيم گؤروب)

نی حدیث راه پرخون می کند
قصه های عشق مجنون می کند

(قانلي يوللاردان آچير سؤز اودلو نئي
اودلانانلاردان آچير سؤز اودلو نئي)

محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

(بوردا هوش تاپماق باييلماقدير گؤزه ل
مستليك ايچره آييلماقدير گؤزه ل)

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

(غوصه ميزدن قرنلر قالدي ملر
سوزونان بيرلشدي آيلار هفته لر)

روزها گر رفت گو: رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

(گونلريم گئچدي قوي اؤتسون عيبي يوخ
قال گينان سن، ائي كي سندن غيري يوخ)

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد

(گون قارالتدي، عشق دن پايسيز، يقين
يانقي سي سوندو باليقدان غئيرينين)

درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام

(پيشميشين حالين گؤزه ل خام آنلاماز
قيسسا گل خامي يئتيشميش دانلاماز)

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

(اولما پولدان اؤترو بير پوللوق، اوغول
قئيديني سينديرگينان سوندان دوغول)

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

(پاي وئرر دريا سنه بير كوزه ليك
كوزه دن آرتيق يئتيشمز گونده ليك)

کوزه چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر د’ر نشد

(دار گؤزه اولدو قوخوق دونيا هدف
دورره دولماز اولماسا قانع صدف)

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد

(عشق دن هر كيم كي ييرتدي جامه سين
معشوقوندان آلدي پاك ليق نامه سين)

شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما

(اي ديريلدن پايلي عشقيم سن ياشا
سنله ويررام آغرينين باشين داشا)

ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما

(چؤكدورنمز سنله مغرورلوق ديزه
سن سن افلاطونلا جالينوس بيزه)

جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد

(عشق دن تورپاق فلك دن آلدي باج
داغ گليبدير اويناغا قيزديردي ساج)

عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خر موسی صاعقا

(عشق دن طور اولدو سرخوش تاپدي جان
دوشدو موسي رؤعبدن اوينار مكان)

با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی

(نئي تكين يارلا دوداقلانسام اگر
اودلو سؤزدن عالمه ساللام شرر)

هر که او از هم زبانی شد جدا

بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

(ديل قاناندان آيري دوشسه ديل قانان
مين نوا ايله اونو اولماز قانان)

چونکه گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

(اونداكي گول گئتدي سولدو گؤلسيتان
كيمسه وئرمز بيرده بولبولدن نيشان)

جمله معشوقست و عاشق پرده ای
زنده معشوقست و عاشق مرده ای

(ديلبرين اوغروندا عاشيق پرده دير
يوخدو جان عاشيقده، ديلبر زينده دير)

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی پروای او

(واي اگر گؤزدن سالا عشق، عاشيقي
بير قانادسيز قوش اولار عشق عاشيقي)

من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس

(هوش نئجه اولسون هم اؤن، هم آرخادا
چون دگيل يار شووقه سي، اؤن آرخادا)

عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود

(عشق ايستر بحثدن چيخسين تووا
گوز گويه باخسان، نئجه وئرمز لووا)

آینت دانی چرا غماز نیست
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

(هان نه دير عيلت، دگيل گوزگون چوغول
چونكي زاغلانميش دگيل گوزگون اوغول)

ايندي دوستلار دينله يين بير داستان
ائيله يير او بيزلرين حالين بيان

بيزدن اؤنجه واريميش بير مرد راه
دينه هم دونيايه اولموش پادشاه

آتلانيب اؤزغو نلري ايله اوولاغا 
اوولاييب اوو، سالدي سس داغدان داغا

بير قاراواش گؤردو يولدا پادشاه
اوولانيب دوشدو تورا هئی چکدی آه 

سينه سينده جان قوشو تاپميز قرار
پول تؤكوب ائتدي كنيزي ايختيار

وصل جامين اوندان آلديقدان سورا
خسته لندي دوشدو قيز توردان تورا

واريدي بير گون پالانسيز ائششگي 
تا پالان تاپدي يئدي قورد ائششگي

سو دئييردي، الده بومبوش كوزه سي 
تا سويا ال تاپدي سيندي كوزه سي

سؤيله دي شه سيز حكيم لرسيز خيدير
هر ايكي جان سيزلره يالوارچي دير

من نه يم كي، جانيمين جاني اودور
خسته لنديم ديبده درمانيم اودور

كيمسه كي قورتاردي غم دن جانيمي
يييه لندي دورروله مرجانيمي 

دئديلر جان ايسته سن جان دا نه وار
قازاريق علم ايله بيز درده مزار

علمده بيزلر مسيحادن باشيق
مرهميك درده يورولماز قارداشيق

چون ياراندي غيفلت آللاهدان ساری
گؤرسديب بوشلوقلارين اؤندن تاري

داش اوره كليكدير حقه سؤكن مه مك
او دگيل قوندارما بير سؤز سؤيله مك

گلمه ييب چوخ يئرده ايستيثنا ديله
ليك اولوب اوندان بويوندا سيلسيله

 

منابع و برخى ازآثارى كه به سروده هاى تركى مولانا پرداخته و يا به آن اشاراتى كرده اند به قرار زيراند:

۱- Şerefettin Yaltkaya, Mevlana da Turkce kelimeler ve ş‏iirler, Turkiyat Mecmuasi, 1934, cilt IV, s 111-167 

۲- Mecdut Mansuroğlu, Mevlana Celaleddin Rumide Turkue Beyit ve İbareler. Turk Dili Araş‏tı‎rmaları‎‎ Y‎IL 1954. 
۳- ural-Altaische Jahrbucher: mawlawi Turkische Verse: von mecdut mansuroglu (istanbul). Wiesbaden 1960. 
۴- Salemann, Noch einmal die Selschukischen Verse, Melanges, Asiatiques, X, ilave 222-237 
۵- Abdulbaki Gulp‎ınarlı‎. Mevlun Celuleddin. İnkilup Kitabevi 
۶- Rafael Blaga, Handbook of the Iranian Peoples. 
۷- P. Burguiure, R. Mantran: Qulques vers grecs du XIII e siucle en caractures Arabs; Bruxelles, 1952. Byzantion. 
۸- Ragim Sultanov, Solva tiurkskogo proiskhozhd‍niia, Vstrecha - iu shsciesia V Mesnevi Dzhaladdina Rumi. V kn.: Voprosy iranskoi filologii, Baku, 1966, S 75-87. - Na azerb. iaz. 
۹- Fuat Bozkurt, Turklerin Dili 
۱۰ M. Fuat Kuِprulu, Yeni Furiside Turk Unsurlar‎, T.M. 1942, VII-VIII, cuz 1, 1-16.
۱۱- İslam Ansiklopedisi, Mevlana Maddesi 
1۲- برخى از آذربايجانيان پيرامون مولانا - حميد دباغى 
۱۳- اشعار تركي مولانا - بشنو از ياد خوش حضرت مولانا-ملاعاشور قاضي٫ بي‌بي مريم شرعي 
۱۴- تاريخ زبان و لهجه هاى تركى٫ دكتر جواد هئيت 
۱۵- سيرى در اشعار تركى مكتب مولويه- دكتر حسين محمدزاده صديق.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
شناختنامه ی مولوی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.