رفتن به محتوای اصلی

نقد زبان شناسانه ، یا جعل و توهین و پرونده سازی ؟
نیم نگاهی به مقاله «سابقۀ تاریخی زبان ترکی در ایران»
02.09.2015 - 22:47

نیم نگاهی به مقاله «سابقۀ تاریخی زبان ترکی در ایران» نوشته ف. آگاه

 

به باور بسیاری از اهالی فکر و فلسفه ،«نقد» ، روح و جوهره ی مدنیت نوین غرب است.یعنی ،آنچه که ما به عنوان دستاورد های تمدن غرب می‌شناسیم، پیامد «نقد» و به پرسش کشیدن «انسان » و «هستی» است.اما ، در میان برخی از ما ایرانیان، نقد ، یا آیین دوست‌یابی و یا ابزار تسویه حساب با دیگران است.در واقع ،آنچه که در نَقدْ ،محلی از اِعراب ندارد، سنجشگری، به قصد جدا کرده سره از ناسره است. نقدهایی از این دست را ، در بگو و مگوهای ظاهراً ادبی ِ دهه ی چهل شمسی، به فراوانی می‌توان یافت.

 نوشته‌های آقای فرهاد قابوسی هم، نمونه ی دیگری از اینگونه نقد ها، به منظور دامن زدن به عصبیت قبیله‌ای و جنگ و گریزهای ِ فرقه ای است.

آنچه که آقای قابوسی به نام «تحقیق» و «کار علمی و منطقی» ، به خورد خواننده می‌دهد ، چیزی جز جعل،عوام فریبی و توهین به شعور خواننده و تحقیر طرف مورد نقد نیست.آقای فرهاد قابوسی از این هم پروا ندارد که به صراحت، طرف مورد نقد خود را عامل [ CIA ] سی آی اِی بنامد و در توجیه اش ، به بندبازی نوشتاری متوسل شود.[۱]

 با این همه، بررسی نوشته ی آقای قابوسی کار ساده‌ای نیست. از آن رو که هتّاک است، پریشان می‌نویسد. آسمان و زمین را به هم می‌بافد ، از این شاخه به آن شاخه می‌پرد، به جای ارائه سندی روشن و سر راست ، خواننده را به فلان کتاب آلمانی یا انگلیسی حواله می‌دهد( بدون آنکه دست کم فصل ، یا فصل های مورد نظر کتاب را برای خواننده مشخص کند ) و بالاخر، پرگوی و بیهوده نویس است .[ ۲]

و...

وقت تنگ ِ راقم این سطور اجازه نمی دهد که به همه ی پرگویی های آقای قابوسی در نوشته ی مذکور بپردازد. فایده‌ای هم بر این کار مترتب نیست.چرا که ( به باور من ) غرض ورزی و وارونه نویسی ایشان آگاهانه است .از این رو ، تنها به سراغ دو – سه مورد از نوشته ی ایشان می روم.

 این را هم گفته باشم که نوشته ی پیش رو ، تنها یک قلم انداز است.

-------------------------------------------

آقای فرهاد قابوسی مدعی است که مرحوم کسروی ، در ترجمه ی متنمربوط به سفرنامه ابن حوقلدست به جعل زده ، آگاهانه آن متن را غلط ترجمه کرده و عبارت ِتجمعهم (تجمعه)]را از آن حذف نموده است.

 در ادامه ی این نوشته نشان خواهم داد که مرحوم کسروی ( بر خلاف ادعای آقای فرهاد قابوسی) نه متن را غلط ترجمه کرده و نه عبارتی را از آن حذف کرده است.

 به منظور روشن شدن مطلب، متن ِ مورد ِ استفاده ی کسروی را با ترجمه‌ ی فارسی آن بازنویسی می‌کنم:

 «فاما لسان اهل اذربایجان و اکثر اهل ارمینیه فالفارسیه و العربیه و قلّ من یتکلّم بهاء ، فمنیتکلّم بالفارسیه لایفهم بالعربیه و یفصح بها من التجار و ارباب الضیاع ...» [المسالک والممالک،چاپ لیدن ، 1872 ، ص۲۵۰ ]

 ترجمهکسروی:

 «زبان مردم آذربايجان و زبان بيشتري از مردم ارمنستان فارسي و عربي است لیکن کمتر کسی به عربی سخن گوید و آنانكه بفارسي سخن گويند بعربي نفهمند ، تنها بازرگانان و زمينداران (ارباب الضياع) اندكه گفتگو با اين زبان نيك توانند...»

 همانگونه که می‌بینیم : ۱- ترجمه به دقت انجام شده است. ۲ – در این منبع ، عبارت [ تجمعهم (تجمعه)] وجود ندارد تا ( به ادعای آقای قابوسی ) کسروی آن را حذف کرده باشد.

 حال ببینیم،حکایت ِ هیاهویی را که آقای قابوسی راه انداخته و به بهانه اش کسروی را لجن مال کرده است ، از چه قرار است.

 کتاب سفرنامه ابن حوقل ، با دو نام ۱- «المسالک و الممالک»و ۲-« صورة العرض»منتشر شده است. این دو کتاب ، گرچه هر دو ، سفرنامه ابن حوقل اند، اما، در متن ( گاه) کمی تفاوت‌ دارند. (شبیه اختلافی که در نُسخه بَدَل های دیوان حافظ وجود دارد.)

 آقای احسان یار شاطرهم ، در مقاله‌ای تحقیقی ، به نام « آذری: زبان فارسی در آذربایجان» ، از سفرنامه ابن حوقلو همین بخش از سفرنامه بهره بُرد .با این تفاوت که منبع تحقیق اش ، نسخه ی دیگر ِ سفرنامه ابن حوقل ( به نام «[صورةالارض ]، چاپ دوم ، لیدن ، ۳۴۸ )است.

 عبارت مورد استفاده و ترجمه ی دکتر احسان یار شاطر را ، بازنویسی می‌کنم :

 «  و اما لسان اهل آذربایجان و اکثر اهل ارمینیه فالفارسیه تجمعهم والعربیه بینهم مستعمله و قلّمن بها ممن یتکلم بالفارسیه لا یفهم بالعربیه و یفصح بها من التجار و ارباب الضیاع ....»

 ترجمه ی دکتر احسان یار شاطر :

 « زبان مردم آذربایجان و بیشترِ مردم ارمنستان ایرانی ( الفارسیه ) است کهآن‌ها را به هم پیوند می‌دهدو عربی [ نیز] میان آن‌ها مستعملاست ، و از آن‌ها که به فارسی سخن می‌گویند کمتر کسی است که عربی نفهمد و برخی از بازرگانان و زمین داران در آن فصیح اند... » ([صورت العرض]، چاپ دوم، لیدن،۳۴۸)

 آقای احسان یار شاطر ، در ادامه ی متن بالا ، با پایبندی به اخلاق ِ پژوهشی(که از یک پژوهشگر صادق و جدّی چون او انتظار می رود) می‌نویسد :

 «... هر چند در آن [ روایت ِ ابن حوقل] مبالغه ای در باره ی رواج عربی در آذربایجان و یا گسترش زبان‌های ایرانی در ارمنستان به نظر می‌آید، [ با این همه ]گواه روشنی بر ایرانی بودن زبان آذربایجان در قرن چهارم هجری است . »

 آقای قابوسی ( با توجه به آنچه که در مقاله ی « ملاحظاتی در زبان قدیم آذربایجان» نوشته است ) می‌داند که ،کتاب« صورت الارض»،دربعضی نُسَخِ چاپ شده درخارج،" المسالک والممالک"نامیده شده است.

 وبازهم می‌داندکهمرحوم کسروی( برای شاهدی که می‌آورد)ازکتاب«المسالک الممالک»بهره برده است ، و نه کتاب« صورةالارض».

 اما،یانمی‌داندکه متن نوشتاری کتابِ «المسالکالممالک» ( بعضاً) باکتاب« صورت الارض»،تفاوت‌هایی دارد ویامی‌داندوبه منظورکوبیدن مرحوم کسروی،تجاهل العارفینمی‌کند.ازاینرو،فریاد « یافتم ، یافتم » سر می دهد که ایها الناسکسروی، هم جعل و تحریف کرده است و هم متن عربی سفرنامه ابن حوقل را نادرست ترجمه کرده است. در حالی که یکی از ممیزه های شخصیت علمی کسروی ، تخصص در حوزه زبان ، به ویژه زبان عربی است.

 از آقای قابوسی می‌پرسم ، پژوهشگری همچون احمدکسروی که ترجمه‌ها وکتاب هایی به زبان عربی داردوبرای این زبان، دوجلددستورزبان(‌ الدرةالثمینةوالنجمةالدریةتألیف کرده است،ازپس ِترجمه عبارتی متعارف وساده برنمیآید؟!

 حکایت، تنها به اینجا ختم نمی‌شود. آقای قابوسی ، پس از تغییر ِ ادبیات ِنوشتاری ِ ترجمه ی دکتر احسان یار شاطر ، آن را به نام خود ثبت می‌کند و سپس تلویحاًمدعی می‌شود که این تنها ترجمه صحیح از متن سفرنامه ی ابن حوقل است .

 نوشته ی ایشان را عیناً بازنویسی می کنم ، تا خواننده ببیند ، با چه شخص خود شیفته ای طرف است .

 فرهاد قابوسیاین است « ترجمه صحیح آن متن که بتایید زبانشناسان عربی و عرب زبانان نیز رسیده است و از ترجمه های تاکنون موجود آن در نوشته های "محققینایرانی متفاوت است ...» .

 یعنی ، خواننده باید بداند که اولاً - « زبانشناسان عربی و عربی زبانان» ![که معلوم نیست چه کسانی هستند !] ترجمه ی ایشان را رؤیت فرمودند! و از سر اعجاب، تأیید اش کردند! ( انگار ما با یک متن فلسفی- ادبی پیچیده طرفیم، که « بتأیید زبانشناسان عربی و عرب زبانان » نیازمند باشد در حالی که تنها با یک روایت ِ آسان فهم ِسفرنامه ایرو به رو هستیم. )

 ثانیاً -ترجمه ی ایشان ، تنها ترجمه صحیح ِموجود است . از این رو ، در میان ترجمه ی «محققین ایرانی »، ترجمه ای است «متفاوت» و یکه !!

کاش آقای قابوسی ، ترجمه ی « "محققینایرانی » را نیز باز نویسی می کرد ، تا خواننده این « تفاوت» ! را ببیند و با نبوغ ایشان در فن ترجمه نیز آشنا شود !

به هر حال، متن آقای قابوسی را با هم بخوانیم ،که مدعی است خودش ترجمه کرده است :

« " و اما لسان اهل آذربایجان و اکثر اهل ارمنیه فالفارسیه تجمعهم (تجمعه)والعربیه بینهم مستعمله و قلمن بها ممن یتکلم بالفارسیه لا یفهم بالعربیه و یفصح بها من التجار و ارباب الضیاع ...".

-  "و اما زبان تجمع (ارتباط) اهالی آذربایجان و اکثر اهالی ارمنیه فارسی است و عربی نیز  (در اینمورد (ارتباط)) بینشان مستعملاست و در این میان کم اند که فارسی سخن بگویند ولی عربی  نفهمند ، (لکن) (بعضی) از تجار و زمینداران در عربی فصیح اند".

باید دانست که معنی"تجمعهم (تجمعه)"  در متن بالا «جمع آمدن آنها باهم»است و یعنی آذربایجانیها و ارمنیهائی که به هم میرسیدند چون زبان مادری همدیگر را نمی فهمیدند با هم به فارسی ویا عربی صحبت میکردند...»‌.پایان نقل قول

آقای قابوسی ! گمان می‌کنید که با عوام کالانعام طرفید؟ کاربرانی که در ایرانگلوبال، خطاهای املایی شما را تصحیح می‌کنند ، آنقدر عربی سرشان می‌شود که معنی« تجمعهم» (گرد آمدن ) را بدانند. به علاوه ، مگر دکتر احسان یار شاطر حرف دیگری، جز این زده است ؟

ترجمه ی آقای احسان یار شاطر را بازنویسی می‌کنم ، تا خواننده ،خود قضاوت کند:

«« زبان مردم آذربایجان و بیشتر مردم ارمنستان ایرانی ( الفارسیه ) است کهآن‌ها را به هم پیوند می‌دهدو عربی [ نیز] میان آن‌ها مستعملاست ، و از آن‌ها که به فارسی سخن می‌گویند کمتر کسی است که عربی نفهمد و برخی از بازرگانان و زمین داران در آن فصیح اند... »

خلاصه کنم :

۱- تا آنجا که من می‌دانم ، از سفرنامه ی« المسالک و الممالک » ، نسخه های متفاوت در دست است . راقم این سطور( به جز نسخه ی آقای احسان یار شاطر) به دو نسخه ی دیگر نیز دست یافته است. یعنی، دست کم ، سه نسخه ی مختلفاز این سفرنامه وجود دارد .عبارت مورد گفت و گو، در این نُسخه بَدَل ها ،اندکی متفاوت است :

۱ –«المسالک والممالک،ابن حوقل ، چاپ لیدن ، 1872 » ( نسخه ی مورد استفاده کسروی )

۲-صورة الارض،ابن حوقل، چاپ دوم لیدن ( نسخه ی مورد استفاده آقای احسان یار شاطر)

۳-صورة الارض، ابی القاسم بن حَوقَل النّصیبی، ۱۹۹۲،بیروت ، لبنان

خلاصه کنم :

مرحوم کسروی ، برای اثبات آنکه زبان مردم آذربایجان در قرن چهارم فارسی بوده است، شاهدی از سفرنامه ابن حوقل ( کتاب ِ «المسالک و الممالک») می آورد.

 آقای دکتر احسان یار شاطر، در مقاله « آذری ، زبان ایرانی آذربایجان، پیش از زبان ترکی» (که در « دانشنامه ایران و اسلام ، جزء اول ، ۱۳۵۴طهران ،» درج شده است) از نسخه ی«صورة الارض، چاپ دوم لیدن » استفاده می کند.

 متن ِارجاعی دکتر احسان یار شاطر ( به استثنای یکی – دو افزوده ) همان متن مورد استفاده مرحوم کسروی است .

 دو متن مورد استفاده کسروی و یار شاطر را ( برای مقایسه) بازنویسی می کنم:

 متن کسروی:

 «فامّا لسان اهل اذربایجان و اکثر اهل ارمینیه فالفارسیه و العربیه و قلّ من یتکلّم بهاء ، فمنیتکلّم بالفارسیه لایفهم بالعربیه و یفصح بها من التجار و ارباب الضیاع ...» [ المسالک والممالک ،چاپ لیدن ، 1872 ، ص۲۵۰ ]

متن احسان یار شاطر :

 «  و اما لسان اهل آذربایجان و اکثر اهل ارمنیه فالفارسیه تجمعهم والعربیه بینهم مستعمله و قلمن بها ممن یتکلم بالفارسیه لا یفهم بالعربیه و یفصح بها من التجار و ارباب الضیاع ...

 همانطور که می‌بینیم ( بر خلاف ادعای آقای قابوسی ) اولاً - در متن مورد استفاده کسروی ، عبارت [تجمعهم (تجمعه)] وجود ندارد تا کسروی آن را حذف کرده باشدثانیاً چون متن مورد استفاده کسروی، با متن دیگر یکسان نیست، منطقی است که ترجمه‌ هم اندکی متفاوت باشد.

 در‌واقع ، آقای قابوسی برای کوبیدن کسروی آگاهانه به جعل و تحریف دست می زند و خواننده را گمراه می کند.

 گناه کسروی و علت مغضوب شدن او هم ، کاملاً مشخص است چون مرحوم کسروی ، برخلاف معاندینش ، به وحدت سیاسی و یکپارچگی ایران معتقد است.

ـــــــــــــ

مورد حیرت آور ِ دیگری که در نوشته ی های آقای قابوسی دیده می شود ، ارجاعات ایشان است. آقای قابوسی ، مدعیاتی را به محققینی همچون مارکوارت وهنینگ نسبت می‌دهد،اما آنگاه که به شاهدآوردن نیازهست (به جای نقلِ ترجمه عبارت موردنظراز آن محقق ویاحتی آوردن عبارتِ انگلیسی وآلمانی آن) خواننده رابه کتاب ِآن محقق ارجاع می دهد. در‌ واقع،خواننده ی بیچاره،نه تنها بایدبه زبان‌های انگلیسی وآلمانی مسلط باشد،بلکه( برای بررسی صحت ادعاهای آقای قابوسی)بایدهمه ی آن کتاب رابخواند!   [ ازکجامعلوم،که ادعاهای آقای قابوسی درست باشدوچنین سندی درآن کتاب وجودداشته باشد.]

 در‌واقع،آقای قابوسی بااین شگرد،اولاً- چه بسا،ادعاهای نادرست خودرابه نام حقیقت جامیزند.برای خواننده هم،عملاًراهی برای محک زدن ادعایای شان باقی نمیماند. ثانیاً- به فرضآنکه برای آن ادعا سندی هم دراختیارداشته باشد،ترجمه ی عبارت انگلیسی یا آلمانیآن سند رانمی نویسد. مباداخواننده ی زبان دان،مچ اش رابگیرد.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

 نکته سوم : آقای قابوسی ، در مقاله ی مورد گفت و گو ، آقای جوادی را ( با صراحتی باور‌نکردنی ) بهسازمان« سیا » وصل می کند و سپس ( به کمک ِ بند بازی نوشتاری) به توجیه آن دست می‌ یازد . البته ، خیالش هم از بابت بی‌تفاوتی و سکوت مسئولین ایرانگلوبال راحت است . زیرا ، ریش و قیچی، جملگی در دست هم قبیله های ایشان است ! (۱)

 به قول شاملوروزگارغریبی است!

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارجاعات:

 ۱-فرهادقابوسی : «یاد آوری می کنم که اشارۀ من به سابقۀ کار آقای جوادی در «رادیوی اروپای آزاد» در مقالۀ قبلی من اولأ بدون هیچ اشاره ای به «رادیو فردا» (!) و ثانیأ با جملۀ ای مشروط و ثالثأ بصورت سئوالی و رابعأ با قید زمان گذشته "بود" (!)، به این شکل زیر آمده است:

 "چون اگر به نظر نویسنده (آقای جوادی)، ارتباط سیاسی و ایدئولوژیک آقای زهتابی با «فرقه» و "رفتن با دعوت صدام حسین به بغداد" چنان مورد ایراد است، که اورا وادار به تذکر آن در نقد کتاب مذکور کرده است. چگونه ارتباط سیاسی خود نویسنده با «سیا»و آژیتاسیون ایدئولوژیکی وی در «رادیوی آزاد اروپا» که تشکیلاتی کاملأ سیاسی بود (!)، قابل ایراد نیست؟ کمااینکه انصاف منطقی از بدیهیات یک نقد علمی است!".

لذا اگر کسی مشروط بودن، سئوالی بودن و دستور زبان فعل گذشتۀ "بود" را در آن جمله نمی فهمد، و یا نمی خواهد بفهمد (!)، تقصیر شخص اوست.» پایان نقل قول

 ۲- نگاهی به ارجاعات آقای قابوسی بیندازید.خواننده باید برود همه ی کتاب هنینگ ، یا مارکوارت را بخواند تا به ادعای ایشان برسد ! ایشان حتی نمی‌گوید کدام بخش کتاب در ربط با موضوع است. دلیلش ، البته 

 روشن است. در زبان محاوره ، به این کار می گویند « دنبال نخود سیاه فرستادن».

 

-J. Marquart: » Erans(h)ahr «,  (Abhandlungen der Akademie der Wissenschaften  in Goetingen), Philologisch-Historische Klasse, Neue Folge, Band 3, 1899-1901, Printed in Germany, (Berlin 1901).

- W. B. Henning: » The Ancient language of Azerbaijan « in: Transaction of the philological society, (London 1954 / 1955 W. B. Henning: » The Ancient language of Azerbaijan « in: Transaction of the philological society, (London 1954 / 1955  ).

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
ویژه ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.