رفتن به محتوای اصلی

گریز از زبان نفرت
17.09.2015 - 15:48

چطور شد که مروت و مدارای حافظانۀ دینی که آسایش اجتماعی و سیاسی را سبب می شد به یک دفعه به طرد و دفع اجتماعی و سیاسی تبدیل شد؟

( آسایش دو گیتی تقسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا )
چطور شد که مطبوعات و رسانه ها این روزها هم در خصوص یکدیگر و هم در خصوص ملت های دیگر تبدیل به رسانه های نفرت گشته اند. شبکه های اجتماعی مملو از حجم عظیم جوک ها و فحاشی ها گردیده اند. زبان نفرت باعث رشد خشونت در اجتماع به خصوص در بین جوانان می شود. زبان نفرت، ادبیات و فرهنگ را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.
فاشیسم در بطن سطور و سیطرۀ نفرت لانه می کند و زبان انتقاد و اعتراض به حق مردم را با نفرت تمام می برد.
نفرت از نظام های قبلی، نفرت از توسعۀ دموکراسی، نفرت از زبان و فرهنگ تحت اشغال، نفرت از مبانی فلسفی و فرهنگی غیریت، همه و همه نشان از انحطاط اخلاقی دارد.
سئوال این است که چه بر سر تاریخ این نقشۀ سیاسی آمده است که زبان گفتمانی آن کپی زبان نفرت موجود در شاهنامه می باشد؟
برای نمونه شعرهای هالو و اسماعیل خویی در مورد عرب ها را در ذهنتان مرور کنید. و یا ادبیات زاکانی ها و ورجاوندها را ورق بزنید.
زبان نفرت سرپوش بر مسائل مهم و ملی اجتماعی نهاده و دنبال بزرگ سازی مسائلی می رود که از آن خویشتنش می داند. برای مثال یک نمونه از این بزرگ نمایی را یادآوری می کنم:
در جام جهانی اخیر بر سر حک یوزپلنگ ایرانی بر روی پیراهن تیم ملی آن چنان غوغاسالاری رسانه ای صورت گرفت و آنچنان این موضوع را داغش کردند که موضوع مهم خشک شدن دریاچه ارومیه به فراموشی سپرده شد. در حقیقت زبان حکومت و زبان رسانه اگر زبان حقیقت بود می بایست اولویت به دریاچۀ ارومیه داده می شد. آیا نجات دریاچۀ ارومیه یک مسئلۀ مهم ( از منظر محیط زیست ) نبود؟ آیا دریاچۀ ارومیه اولویت داشت یا یوز ایرانی؟
زبان نفرت، سانسور و سرکوب و بی اعتنایی را رواج می دهد و حتی ریشه ها و آموزه های منقبض قومی خویش را بر مبانی منبسط و دموکرات فرهنگ های دیگر ترجیح می دهد.
هستند روشنفکران چندی که سعی می کنند جامعه را از سیطرۀ زبان نفرت برهانند اما آنها نیز تنها خواهند ماند زیرا اگر حتی چشم بر رسانه ها ببندیم حداقل در هر هفته یک بار مردم از منابر نماز جمعه تحت تاثیر زبان نفرت به دیگری ستیزی و دشمن تراشی روی می آورند.
زبان نفرت جمله ای از خویش ندارد و دنبال توجیهات می رود. برای نمونه در خصوص حل مسئلۀ ملی، ما آزربایجانی ها جملۀ مشخصی داریم: " تحصیل و تدریس به زبان مادری"
هنوز هم در قبال این خواستۀ ما هر دو سوی مخالفان جمله ای منطقی و خاص ارائه نداده اند و به جای ارائۀ جمله به هجوم و حمله روی آورده اند.
در سرزمین هایی که اطرافیان خداوند حاکم بی چون و چرای آنند انسان یک مخلوق سطح پایین بی کیفیت است. انسان موجودی است مطیع و سلطه پذیر. آنان که به بهانۀ خداوند حکم می رانند از شکنندگی انسان در برابر خداوندی که از آسمان به زمین کشیده شده و تقریبا اهلی و رام گشته مطلع اند. برای همین، انسان حقیر ( بندۀ حقیر ) از چهره های زمینی خداوند باید اطاعت کند. این حقارت انگاری به مرور در قالب دیگر مبانی فکری نیز رسوخ کرد. تحقیر به مرور نفرت را آفرید و زبان نفرت رفته رفته حاکم بر ارادۀ انسان گشت. شک نکنید اکثر آوارگان سوری اگر امروز سعی دارند به اروپای آزاد پناهنده شوند از زبان نفرت و از احاطۀ آن زبان گریخته اند. از داعشی که با اشکال هالیوودی و سینمایی دارد سر می برد و نفرت می پراکند گریخته اند. از زبانی گریخته اند که زبان انسان نیست.
سئوال این است چه بر سر خاورمیانه آمده است که زبان نفرت در آن بیداد می کند؟
و البته هشدار این است که مواظب نفرتی شدن زبان خود باشید.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.