رفتن به محتوای اصلی

نقد ادعای ناصر پورپیرار درباره افسانه "پوریم"
تأملی بر بنیان تاریخ نوشته های ناصر پورپیرار
24.09.2015 - 01:15

 

ناصر پورپیرار، به اصطلاح تاریخنگار حقیقت پژوه ، به خیال خام خویش کمر به تخریب هویت تاریخی ایرانیان چه آنچه از دوران باستان و چه آنچه از دوران اسلامی به یادگار مانده بسته است .

از جمله دعاوی بی پایه ی وی وقوع رخدادی مصیبت بار به درخواست یهودیان و به اجرای هخامنشیان تحت عنوان پوریم است . در حقیقت ، به نظر او به روزگار هخامنشیان ، یهودیان با توطئه چینی بر علیه مردمان ممتاز شرق میانه و با استفاده از بازوی نظامی توانمند خود یعنی هخامنشیان کشتار و تاراج گسترده ای را به راه انداختند .

بر اساس باور او وسعت این قتل عام و ویرانگری چندان بود که به مدت ۱۲۰۰سال یعنی تا زمان ظهور اسلام این مناطق به تقریب خالی از سکنه بود و دیگر هیچگونه تمدنی در شرق میانه و از جمله ایران زمین رخ ننمود . اما انچه روشن است دلایلی در دست می باشد که مانع پذیرفتن دعاوی او از سوی حقیقت جویان می گردد . بایسته است یاد گردد تنها مدرک یا شبه مدرک تاریخی که او از ان در جهت سندیت بخشیدن به نظریه خویش بهره بر می گیرد کتاب مقدس یهودیان ؛ تورات ؛ می باشد .

برابر با بخشی از تورات یعنی کتاب استر به هنگام فرمانروایی خشایارشاه در سیزدهم ماه ادرار ؛ یهودیان در سراسر قلمروی هخامنشی ۷۵۰۰۰ نفر از دشمنان خود را با پشتیبانی شاهنشاه هخامنشی به قتل رساندند و از ان پس یهودیان همه ساله روزهای چهاردهم و پانزدهم ماه آدار را به سبب نجاتشان از دست دشمنان جشن می گیرند و شادی می نمایند . (کتاب مقدس ؛ کتاب استر؛ باب ۹ )به هر حال در رد نظریه پورپیرار در مورد پوریم می توان دلایل زیر را بیان نمود :

۱ حتی اگر بتوان متون مقدس یهودیان را تا بدان درجه اعتبار بخشید که محتوی واقعیتهای تاریخ پنداشت حداکثر ۷۵۰۰۰ نفر در سراسر قلمروی هخامنشی کشته شده اند و نه بیشتر . این در حالی است که بر پایه ی اعتقاد پورپیرار این قتل عام ها موجب خالی گشتن شرق میانه از سکنه گردید . ایا کل جمعیت ساکن در قلمروی هخامنشی همین ۷۵۰۰۰ نفر بودند ؟

۲ بنا به نوشته ی کتاب استر این رخداد در زمان فرمانروایی خشایار شاه فرزند داریوش بزرگ رخ داده است . این در حالی است که پورپیرار مدعی ان می باشد که پوریم در روزگار داریوش بزرگ رخ داده است در حالیکه دلایل و سند دیگری غیر از گفته ی تورات در دست ندارد ؛ پس ناگزیر باید بپذیرد که پوریم به روزگار خشایار رخ داده است .

۳ پورپیرار در به اصطلاح تاریخ نوشته های خود به کرات یهودیان را به جعل ، دروغگویی ، فریبکاری و تاریخ سازی متهم می نماید اما هرگز بیان نمی دارد چرا کتاب مقدس انان را برای اثبات نظریات خود و از جمله نظریه ی پوریم سندی معتبر به شمار می اورد . ایا نمی توان چنین پنداشت که این جاعلان بزرگ داستان پوریم را نیز به دروغ ساخته و پرداخته باشند ؟

۴ اگر به راستی پوریم رخ داده باشد و ان هم با ان شدت و وسعت که پورپیرار یاد می کند تا بدان حد که تا به روزگار اسلام این صفحات خالی از جمعیت ماند ؛ اسکندر که پورپیرار او را چونان قدیسان می ستاید و ذوالقرنین یاد شده در قران کریم می پندارد برای چه و چگونه به سرزمینی چنین وارد شد و ان کلنی های یونانی نشینی که او در کتاب اشکانیان خود از انها به کرات یاد می کند چگونه پا گرفتند ؟

۵ اگر به واقع پوریم رخ داده باشد چرا به غیر از تورات در هیچ یک از منابع اصلی تاریخ کهن و اثار نویسندگان ان روزگار چون هرودوت ، توسیدید ، کتزیاس ، دی نن ، مان تن ، پولی بیوس ، دیودور سیسیلی و ... حتی اشاره ای نیز بدان نشده است؟

انچه روشن است تا زمانی که پورپیرار پاسخی مستدل و مستند به این پرسشهای پنجگانه ندهد نمی توان نظر او در مورد پوریم را درست پنداشت . حال بماند که پورپیرار از سرنوشت یهودیان پیروزمند از جریان پوریم مورد ادعای او و همچنین هخامنشیان هیچگونه خبری نمی دهد .

دلایلی دیگر نیز در دست است که به روشنی عدم صداقت پورپیرار در ابداع این نظریه را روشن می دارد . چنانکه گفته شد پورپیرار گفته ی تورات مبنی بر کشته شدن ۷۵۰۰۰ نفر ( که البته ان را هم نمی توان پذیرفت ) را به کشتن تمام نفوس ساکن در قلمروی هخامنشی و از جمله سرزمینهای بزرگی چون ایران ؛ میان رودان ؛ فرارودان ؛ مصر و ... تعمیم می دهد . اما کشتار وحشتناک مردمان همان سرزمینها به توسط مغولان و همچنین تیمور لنگ را با وجود یادکرد افزون منابع متعدد از ان به هیچ می انگارد و حتی در پاسخ به یکی از خوانندگان تارنگارش انان را فراری دهندگان یهود به شمال افریقا و اروپا معرفی می نماید . این در حالی است که برابر با متون تاریخی ان عهد یهودیان حتی به وزارت حاکمان مغول نیز برگزیده می شدند و گهگاه چنان قدرت می یافتند که دستور قتل بزرگان و اندیشمندان مسلمان را صادر می کردند و همچنین اندیشه تبدیل کعبه به بتخانه را به سر می پروراندند . ( تاریخ وصاف ؛ ص۲۴۲) به هر ترتیب برای روشنگری بیشتر نمونه هایی از جنایات و همچنین ارقام کشته شدگان فجایع حمله ی مغول و تیمور از منابع تاریخی ان عهد بازگو می گردد :

۱ بر اساس گزارش عطاملک جوینی که خود در دربار مغولان صاحب منزلت و مقام بود و سرانجام نیز به دست یکی از انان ؛ ارغون ؛ به قتل رسید مغولان در شهر مرو « زیادت از صد هزار را شهید کردند » و « در جمله ی شهر چهار کس بیش نماند » ( جهانگشای جوینی ؛ ج۱ ؛ ص۱۳۱) میرخواند نیز در این باره گفته است که « به روایتی در شهر مرو بیش از دوازده تن و به روایت دیگر بیش از چهار تن نماند .» (روضه الصفا ؛ ج۲ ؛ ص۸۵۳)

۲ در نیشابور نیز وضع اسفناک بود و مغولان این شهر را چنان خراب ساختند که قابل زراعت و کشت گردد . بایسته است یاد گردد میرخواند بلخی شمار کشتگان این شهر را یک میلیون و چهل و هفت هزار نفر نام برده است و شمار زنده ماندگان را تنها چهارصد نفر بیان داشته است که البته کار همه ی انان به بردگی انجامیده بود . ( همان ؛ ص ۸۵۴) جوینی نیز بر زنده ماندن تنها چهارصد نفر از مردم این شهر صحه نهاده است و اورده است که مغولان سگ و گربه را نیز زنده نگذاشتند .(جهانگشای جوینی ؛ ج۱ ؛ ص۱۴۰ )

۳ بنا به نوشته ی حمدالله مستوفی در هنگام یورش هلاکوخان مغول به بغداد « هشتصد هزار ادمی کشته شد .» (تاریخ گزیده ؛ ص۵۸۹) نگارنده ی تاریخ وصاف نیز گفتاری مشابه گفتار فوق بیان داشته و اورده است که « افراط در قتل بغایتی انجامید که از خون کشتگان نهری بر صفت نیل ... روان شد .» ( تاریخ وصاف ؛ ص۳۸)

۴ به هنگام حمله ی امیر تیمور به اصفهان نیز بر اساس گزارش ابن عربشاه ؛ نگارنده ی کتاب زندگی شگفت اور تیمور ؛ و هاتفی ؛ سراینده ی تمرنامه ؛ به دستور این پادشاه ترک تبار کشتار عظیم برپا گردید (زندگی شگفت اور تیمور ؛ ص۴۹ و تمرنامه ) به گونه ای که « حداقل هفتاد هزار نفر بکشتند و از سرهای کشته ها در مواضع متعدد مناره ها ساختند . » ( روضه الصفا ؛ ج۲ ؛ ص۱۰۴۹) بقای بلخی نیز روایتی مشابه بیان داشته است اما رقم کشتگان را چهل هزار تن یاد کرده است . ( تذکره مقیم خانی )

۵ امیر تیمور در مازندران نیز چنین کشتار عظیمی برپا کرد و « ساری و امل را غارت و تالان فرمود و قتل عام نمود و چنان ساخت که در تمامی ممالک مازندران خروسی و ماکیانی نماند که بانگ کند و بیضه نهد . » ( تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ؛ ص۲۳۷) مشابه این روایت را میرخواند نیز در کتاب خویش اورده است . ( روضه الصفا ؛ ج۲ ؛ ص۱۰۶۱)

به هر ترتیب در این باره بسیار افزونتر از این می توان نوشت فقط این نکته یاد اور می گردد که هجوم مغول و همچنین تیمور چندان و حشتناک بود که تاریخنگاری چون ابن اثیر عرب تبار که خود شاهد فجایع مغولان بوده در مورد ان چنین نوشته است :

« چند سال از ذکر این حادثه خودداری کردم و به مناسبت عظمت ان ؛ از نوشتن ان کراهت داشتم . کیست که بر او نوشتن جز مرگ اسلام و مسلمین اسان اید و این کار را سهل و ساده پندارد . کاش از مادر نزاده بودم و قبل از این واقعه مرده و در اعداد فراموش شدگان معدوم شده بودم .» ( الکامل فی التاریخ ؛ ج۲۶ ؛ ص۱۲۵)

اما نکته این است که ایا ناصر پورپیرار ، این به اصطلاح تاریخنگار نواندیش ، می تواند پاسخ گوید چرا گفته ی یک شبه سند تاریخی مبنی بر کشته شدن ۷۵۰۰۰ نفر را به قتل عام کلیه ی مردمان شرق میانه به توسط یهودیان و هخامنشیان تعمیم می دهد اما کشته شدن میلیونی مردمان همین سرزمین به توسط مغولان و ترکان تیموری که گزارش ان در اسناد متعدد و پرشمار امده است را به هیچ می انگارد و حتی برپادارندگان ان فجایع را بانیان خیر بر می شمارد ؟*

 

 * امیر نعمتی لیمائی  (سورنا گیلانی)، دکتر تاریخ ، نویسنده و پژوهشگرایرانی در حوزه ی تاریخ ایران است.

 

کتاب نامه :

۱ ـ ابن اثیر ؛ عزالدین علی ؛ الکامل فی التاریخ ؛ ترجمه ی ابوالقاسم حالت ؛ جلد بیست و ششم ؛ تهران : بی نا ؛ ۱۳۵۵

۲ ـ ابن عربشاه ؛ زندگی شگفت اور تیمور ؛ ترجمه ی محمد علی نجاتی ؛ چاپ سوم ؛ تهران : انتشارات علمی و فرهنگی ؛ ۱۳۶۵

۳ ـ بقای بلخی ؛ محمد یوسف منشی بن خواجه بقای ؛ مجموعه ی تذکره ی مقیم خانی ؛ نسخه ی خطی کتابخانه ی دانشگاه تهران ؛ شماره ی ۷۹۱۲/۲

۴ ـ پورپیرار ؛ ناصر ؛ دوازده قرن سکوت ؛ اشکانیان ؛ تهران : کارنگ ، ۱۳۸۱

۵ ـ جوینی ؛ عطاملک بن محمد ؛ تاریخ جهانگشای ؛ به سعی و اهتمام محمد بن عبدالوهاب قزوینی ؛ چاپ سوم ؛ جلد اول ؛ تهران : دنیای کتاب ؛ ۱۳۸۲

۶ ـ شیرازی ؛ فضل الله بن عبدالله ؛ تاریخ وصاف الحضره در احوال سلطین مغول ؛ تهران : کتابخانه ی ابن سینا و کتابخانه ی جعفری تبریزی ؛ ۱۳۳۸

۷ ـ مرعشی ؛ میرسید ظهیرالدین بن سید نصرالدین ؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ؛ با مقدمه ی محمد جواد مشکور و و به کوشش محمد حسین تسبیحی ؛ بی جا : موسسه ی مطبوعاتی شرق ؛ ۱۳۴۵

۸ ـ مستوفی ؛ حمدالله بن ابی بکر ؛ تاریخ گزیده ؛ به اهتمام عبدالحسین نوایی ؛ چاپ چهارم ؛ تهران : امیرکبیر ؛ ۱۳۸۱

۹ ـ میرخواند بلخی ؛ محمد بن خاوند شاه ؛ روضه الصفا ؛ تهذیب و تلخیص عباس زریاب ؛ چاپ دوم ؛ جلد دوم (شش جلد در دو مجلد ) ؛ تهران : انتشارات علمی ؛ ۱۳۷۵

۱۰ ـ هاتفی ؛ عبدالله بن محمد ؛ تمرنامه ؛ نسخه ی خطی کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران ؛ شماره ی ۳۷۹۸

۱۱- .......... ؛ کتاب مقدس ؛ بی جا : بی نا ؛ بی تا

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا
برگرفته از:
وبلاگ سرزمین جاویدان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.