رفتن به محتوای اصلی

آزربایجان روایتگر رهایی است و تهران روایتگر سرکوب
24.10.2015 - 15:35

مبانی ننگ، مبانی نیرنگ. نویسندگانی که عاشق پوپولیسم سیاسی اند و برای به دست آوردن دل اکثریت، اقلیت را می کوبند و نفی می کنند. ادبیات کلک و کینه و نفرت. ادبیات پر از تهی. ادبیاتی که رستم و رخش و خودی دارد. اتل متل توتوله و نمکی و نخودی دارد.

قلمهایی که اقلیم های دیگران را خط خطی می کنند تا خطوط مخلوطی از انحراف بیافرینند.
مثل طرز تلقی حداد عادل ها که چسبیده به فاشیسم سیاسی و فرهنگی در پستوهای نیمه روشنگر سعی دارند مبانی توجیه را در رد هویت های منطقه و جهان بازسازی کنند.
افکار مبتنی بر نفی هویت خواهی در ایران باید بدانند که هویت خواهی پیشنهادی برای امروز جهان و خاورمیانه نیست بلکه پیشینۀ آن می باشد. و فکر نمی کنم این افراد خیلی مدرن باشند و مرجع را قبول نداشته باشند و با تبارشناسی مشکل پیدا کنند، چون طبل دار و تبار و قبیله هنوز هم در دستهایشان می رقصد.
تبر به دست یکی اهرمن بیفتاده است
که از درخت فقط دار می تواند ساخت
افکار مبتنی بر انکار بهتر است بدانند که ما در اندرونی و بیرونی فرهنگ عامۀ پست مدرن بی مرز و خارج از تاریخ و زبان و فرا روایت های آنها زندگی می کنیم. جهان، افول و سقوط فراروایت های بیشماری را تجربه کرده است. شکنندگی مرزها و اقتدارها و فراروایت های مطلق و دترمینیستی در لابلای جا به جایی ها و ادعاهای مشروط تر و حقیقی تر به وضوح قابل لمس و مشاهده است. اوضاع منطقی و منطقه ای ما کاملاً آشفته می باشد. وضعیت کلامی ما به سمت و سوی " مرگ بر..." سوق داده می شود. اگر انسانهای جامعه در " وضعیت کلامی مطلوب" هابرماسی به سر نمی برند و مدام به مرگ و طرد و نفی یکدیگر روی می آورند نشان از گسست مفاهمه و جریان گفتمانی دارد. " ما"یِ غالب و سلطه جوی فاشیسم زیر چتر فراروایت ها، من ِ سرگردان در اجتماعات متکثر و لبریز از رنگانگی هویت و هویت های رنگارنگ را تحت بازجویی قرار داده است. وضعیت گفتمانی در ایران تا حد گفتگوی بازجو با متهم سقوط کرده است. در حقیقت، فروپاشی مفاهمه و تفاهم در قالب بازیهای زبانی شکل جدی تری به خود گرفته است. 

نویسندگان زبان غالب، بستر و محتوای استدلال را با آرایش های غلیظ نژادپرستی آلوده ساخته اند. این آلودگی فرهنگی لزوم حضور استدلال بهتر را در متون نویسندگان فارسی زیر سئوال برده است. نیروی استدلال بهتر، در کالبد نسل جدید ی خارج از دایرۀ تسلط ریشه دوانده است. ترک ها و عرب ها و...
دو دیکلمۀ متفاوت از متن افتراق شکل گرفته است.
1- هویت به مثابه سرکوب ( آریایی سازی با استفاده از زبان و قدرت حاکم )
2- هویت به مثابه رهایی ( جنبش های مدنی ترک ها و عرب های ایران ).
در این گیر و دار، آزربایجان روایتگر رهایی است و تهران روایتگر سرکوب.
انگار انگارۀ هویت آهویی است که دو نفر در آن سهیم اند. یکی می خواهد سرش را ببرد و دیگری می خواهد آزادش سازد.
در این منازعه نویسندگان پارسی به سبک روش شناختی کنترل نشده ای از این شاخه به آن شاخه می پرند، از نگرشی به نگرشی دیگر سُر می خورند و به جای نگریستن در آیینه های روبرو ، آنها را می شکنند. آنها از دیدن گروتسک درونشان وحشت دارند. ما آیینه ای را در دستهایمان داریم که زشتی و تحریف شدگی و مضحکی افکار نژادپرستانۀ درونشان را به آنها نشان می دهد. و آنها مطابق معمول فقط می شکنند، توان نگریستن انگاره هایمان را ندارند.
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آئینه شکستن خطاست

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.