رفتن به محتوای اصلی

اینان جنبش عدم خشونت آذربایجان را به لجن کشیده اند
02.12.2015 - 11:01

آیا جناب « تهرانلی » ، میداند معنی این جمله ایکه نوشته چیست: « مردم آزربایجان در وقت خوب پاسخ مقتضی بمحضرش [ منظور اسماعیل آلبایراق] تقدیم خواهد کرد.»
- نه، نمیداند . اگر میدانست نمی نوشت.
معنی این جمله « تهدید نویسنده ی مقاله آلبایراق است»!
«مقاله: شعارهای دمکراتیک و شعارهای پانتورکیستی در جنبش ملی و رهایی بخش آذربایجان جنوبی-اسماعیل آلبایراق»
ایشان نویسنده را تهدید کرده ، این را میداند، و به این دلیل هم مرتکب « جرم » شده ؛ این را هم میداند. اما نمیداند که تهدید نویسنده « تهدید مبارزه ی مسالمت آمیز ، دموکراسی خواهانه و حق طلبانه ی تبعیض دیدگان آذربایجان است».
نمیداند تیشه به ریشه ی تلاشها میزند و زحمات را نابود میکند. چرا متوجه ماهیت عمل خود نیست؟
- چه وقت ملت آذربایجان ایشان را «نماینده » ی خود انتخاب کرد که از طرف آن حرف بزند؟ چه کسی به ایشان حق تهدید نویسنده را داد؟
مگر ایشان نماینده و دیکتاتور خود خوانده اند که این عمل مجرمانه را انجام میدهند؟

شما که منطق دوکلمه سخن خود را ندارید از طرف مردم آذربایجان حرف میزنید؟
اگر این ملت نماینده اش شما باشید همان بهتر که برای همیشه در اسارت بماند و دچار « خشونت و دیکتاتوری و بی منطقی» شما و مانند شماها نشود. شما به جای آرایش ابرو چشم در میاورید!
در روز روشن، در میان هزاران خواننده ی سایت « اعمال خشونت و دیکتاتوری و تهدید » میکنید. خود که قلم ندارید ، هیچ، آبروی قلم نویسندگان زحمتکش آذربایجان را می برید؟

بیچاره نویسنده روزها زحمت کشیده تا نشان دهد « این فحشها را که به عنوان شعار حق طلبانه به خورد مردم و جهانیان میدهند ، شعار نیست ، بل بدتر از فحشهای چارواداری ست و آبروریزی»؛ و شما آمدید نویسنده را تهدید می کنید و خط و نشان میکشید؟ نمیدانید درجایی که نویسنده حضور ندارد پای حیثیت منتشرکننده درمیان است و تهدیدها متوجه اوست؟ یا خیال میکنید کسی اینجا زبان چینی نمی فهمد؟ و شما راحت هرچه « خشونت و دیکتاتوری و تهدید» دارید میتوانید در « زر ورق » بپیچید؟
جمله خود را به زبان خودت ترجمه کن ، ببین چه معنی میدهد.

شما بدون اینکه اسم خود را « پان ترک » بگذارید دارید ماهیت « فاشیستی بوزقورد ترکیه» را به عینه در « دیکتاتوری و تهدید و خشونت زرورقی خود» عیان میکنید. هیچ مهم نیست که نام خود را « جبرئیل» بگذارید، « عزرائیل» بودن شما روشن است.
مگر متوجه ماهیت عمل خود نیستید؟
آمدید از یک مشت فحش به جای شعار سیاسی دفاع میکنید و آبروی هرچه فعالیت مدنی ست ببرید؟
دفاع از این فحاشی ها و تهدید نویسنده شرم آور نیست؟ نمی بینی زیر توپخانه ی شونیسم هستیم؟ میخواهی شونیستها را شاد کنید که صد سال دیگر هم به سلطه ی خود ادامه دهند؟
این عزیز من، پان ترک نیست. بوز قورد هم نیست . اما « تهدید و دیکتاتوری و خشونت بوز قورد ترکیه را به ارث برده است».
ادعای طرفداری از مبارزه ی حق طلبانه هم دارد. و اجازه هم نمی دهد که « کسی نقد» بنویسد. و بالای چشمت ابرو بگوید. که آقا «در وقت خوب پاسخ مقتضی بمحضرش تقدیم خواهد کرد. » البته به نمایندگی از طرف ملت آذربایجان. که اکنون در کف دست خود دارد.
شما کی هستید که به نویسنده خط و نشان میکشید؟ بالا تر از شما ساواک و ساواما بود که نتوانست خم به ابروی قلم نویسندگان بیاورد. خشونت و تهدید دارید؟
بالاتر از شما « مهران بهاری» بود که « منطق نقد» به « تهدید و دیکتاتوری و خشونتش» نقطه ی پایان گذاشت. شما که هنوز دو کلمه کامنت نویسی بلد نیستید. لابد با این دلیل هم به تهدید متوسل شده اید.نه؟

30 و چند سال است مبارزه ی عدم خشونت در آذربایجان ادامه دارد شما ها هنوز نیاموخته اید که به « تهدید و دیکتاتوری و خشونت» متوسل نشوید؟ هنوز نیاموخته اید که شعار باید « حقوقی و سیاسی و دموکراتیک» باشد و دور از فحاشیها که بتوان در ترجمه آنها به زبانهای خارجی سربلند شد؟ اینها شعاراند که به زبان خارجی ترجمه شوند؟ اگر ترجمه شوند میدانید دنیا چه میگوید؟ یا همین تهدید شما ترجمه شود میدانید چه میگویند؟ اینها به کنار آنچه که امثال شما در همه جا منتشر میکنند ترجمه شود میدانید چه میگویند؟ نه نمیدانید. میگویند « اینها بدتر از فاشیستهای بوزقورد ترکیه اند». گر چه خود را پان ترک و بوزقورد و چه وچه ننامند.
مبارزه ی عدم خشونت در آذربایجان جایی برای این افکار خشونت طلب و دیکتاتورماب و تهدیدگر ندارد.

کی میخواهید عمق فلسفه ی 30 چند ساله ی عدم خشونت در آذربایجان را درک کنید؟ من و امثال من هیچ، حداقل از گاندی و ماندلا بیاموزید که چگونه مشکل تبعیض و استعمار و دیکتاتوری را حل کردند.
کی میخواهید ارزش قلمزنان اندیشمند رفع تبعیض را درک کنید؟ میدانید هر جمله ای این نویسندگان به اندازه ی کتابها معنی دارد؟
دیگران به کنار، ببینید برای رهایی از طاعون تبعیض چقدر مطلب نوشته ام؛ و شما و امثال شما میخواهید « با تهدید وخشونت دیگر اندیشان» همه را هیچ نشان دهید.

میدانید به من چه میگویند؟
میگویند ائلیار از چه دفاع میکنی ، اینان جنبش عدم خشونت حق طلبانه ی آذربایجان را به « لجن» کشیده اند!
با اعمال شماها من در برابر شونیستها شرم میکنم که چیز بنویسم. نگونبختان من کی میخواهید بخود آیید؟
آن فلان استاد دانشگاه تان است که به من می نویسد باید گروه خشونت درست کرد و بهمانیها را سرجایشان نشاند.
این هم نماینده ی «گوناذز» است که آبروی هرچه قلمزن آذربایجانی ست برده است. 
این هم کامنت نویس شماهاست که علناً دیگر اندیش را تهدید میکند و... الخ.
به درستی کی میخواهید از خواب خشونت و دیکتاتوری بیدار شوید؟ 
تکلیف این گرایشات غیر دموکراتیک و خشونت طلب خود را مشخص کنید.

بعد از نگارش:

آنچه در مقاله آمده اشاره به «نوک کوه یخ» دارد، اما بحث سر «تنه ی آن» است. نوک کوه یخ را که از آب بیرون زده
«ذوب» نکنید؛ انشاالله گربه نیست. سخن در مورد « جریانی» ست که « خشونت طلب و تهدید گر و دیکتاتور ماب است، که می تواند « کشتارگر» هم باشد.»
روشن است موضوع داخلی ست و منهم نمی خواهم بیش از این مطالبی مطرح کنم که مورد «سوء استفاده» قرارگیرد. اما به صورت «نظری و تئوریک» قید میکنم که «منطق نقد » همیشه آماده است جلو این « خشونت طلبی و دیکتاتوری» در تمام اشکال اش بیایستد. نقد تقدس نمی شناسد و تبعیض دیدگی هم ایجاد تقدس نمی کند.
هزاران هزار جوان آذربایجانی ، آواره شده اند،زندان رفته اند، بخشی کشته شده، زندگیها داغون شده، دوستی ها و عشقها از دست رفته، کودکان معصوم دچار محرومیتها و ضربات بسیار روحی شده اند که در سرتاسر زندگی مجبورند آنرا تحمل کنند؛ و گل های عمر بیشماری پرپر گشته است. 

به عنوان یک قلمزن آذربایجانی « احساس مسئولیت» میکنم در برابر «همه این تلاشهای انسانی برای زندگی بهتر».
سکوت و عدم احساس مسئولیت شخصی و اخلاقی و فکری را برای خود «جنایت» میدانم.
سخنم آنست که بکوشیم «رفتار خود را هرچه بیشتر مدنی کنیم». تا در جامعه آذربایجان،ایران و جهان رو سفید و سرفراز باشیم.
«منزه طلب مطلق گرا» نیستم، میدانم «اشتباهات و کجرویها و ...» هست و خواهد بود. و همه داریم. اما ابزار تصحیح آنرا نیز که «نقد» است در دست داریم. مجبوریم برای آزادی و زندگی بهتر هرلحظه و در هرنقطه خودمان را نقد کنیم. بدون نقد کار هر تلاشی ساخته است و نتیجه اش «شکست قطعی» ست.
چاره گروه گرایی و فرد گرایی و اختلاف آفرینی و خشونت طلبی و تهدید دگراندیش نیست. چاره «نقد و تلرانس و حفظ ارزشهای متمدنانه برای زندگی بهتر جمعی» ست.
همه نظرات فردی من را تا حدی دیده اند و میدانند . می بینند که «میکوشم تا حد ممکن با تلرانس» رفتار کنم. و تنها به دنبال فکر شخصی خود نروم. و این بخاطر علاقه به «زندگی بهتر جمعی»ست. چون میدانم پیروزی زندگی بهتر تنها جمعی ممکن است. ما چه بد باشیم و چه خوب محبوریم آینده و رهایی را با هم بسازیم. تاریخ دیروز و امروز ما موظف کرده برای حفظ تجارب آن جهت پیشروی به سوی آینده ی بهتر جمعی ، که با هم حرکت مدنی داشته باشیم.
براین اساس مجبوریم جلو «خشونتی» که شکست ما را قطعا میتواند رقم بزند جمعی بیایستیم.
آنچه این دوست ما اشتباها نوشته مفهوم روشن اش را کار بر دیگر بیان کرده است:
« فرستاده شده توسط اذربايجان در چ., 12/02/2015 - 10:44
نظر:
تهرانلى أشكارا نويسنده مطلب را تهديد ميكند و مينويسد، البايراق با برجسبها جلو رشد مبارزات مردم ازربايجان (منظورم جناح بوزقورد است) را سد ميكند، مردم ازربايجان در وقت خوب، باسخ مقتضي بمحضرش تقديم خواهد كرد.
يعنى ما بوزقوردها در وقت مناسب اسماعيل البايراق را خواهيم كشت»
پیش از آنکه دیگری را نقد کنیم مجبوریم خودمان را نقل کنیم.
تبعیض های مختلف در جامعه اساساً « ماهیت خشونتی» دارند. در عرصه فرهنگ و سیاست و اقتصاد و زنان و مذاهب و عقاید و غیره گوهر مسایل «اعمال خشونت بردیگری» است. به دیگر سخن تبعیض خشونت است.
اگر خودمان خشونت طلب باشیم چطور میتوانیم تبعیض را ریشه کنیم؟ اگر هم بکنیم تولید تبعیضات و دیکتاتوریها و سلطه گریهای دیگر میکنیم. که در اصل باز گرفتار باتلاق رهایی ناپذیریم. از تبعیضی به تبعیض دیگر، از استبدادی به استبداد دیگر درمی غلطیم.
ضرورت دارد روی این پدیده ها اندیشید.
با ایده های مرگ برفارس یا توهین به این آن، عاقبت ما «ترور همدیگر» نیست؟ یا در صورت عدم قدرت مرکزی « برپایی بیدادگاههای گروی چند دقیقه ای ست و صدور حکم تیرباران دگر اندیشان به بهانه ی ضد ملی،مانقورت، جاسوس شونیست فارس، خیانت به ملت و...» بله مسئله خیلی جدی ست. و بدنه ی کوه یخ اینجاست که خود نمایی خواهد کرد.
چاره ای نیست، مجبوریم در کنار نقد دیگری از نقد خود غافل نباشیم. راه ما مدنیست است نه بربریت.
از همه ی عزیزانی که این مسایل را درک میکنند انتظار دارم در مقابل بربریت گرایی ها بیایستند. چه در جامعه ی آذربایجان و چه در جامعه بزرگتر ایران و جهان. چه این بربریت از سوی دولتها باشد و چه ار سوی گروههای غیر دولتی.
هیچ گروه و دولتی برای مدنیت خودی نیست ، و باید نقد شود. انسان مدنی و مترقی مدافع امنیت و آسایش و زندگی بهتر همه ی انسانهاست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.