رفتن به محتوای اصلی

خطرات تصادمات استراتژی های متقابل در سوریه
06.12.2015 - 03:53

خطرات تصادمات استراتژی های متقابل در سوریه

چند سالی بیش از خیزش بهار عربی نمیگذرد. خیزشی با آرمانهای متعالی مردمی، مترقی ، عدالت خواه و سکولار بر گامهای میلیونها مردمی که بازوهای خویش را در هم حلقه کرده، به خیابانها آمده و خواهان پرواز بسوی طلوع آفتاب صبحی نوین بودند. نسل های نوینی از زنان، جوانان، روشنفکران، زحمتکشانی که خواهان زندگی بهتری برای خویش و فرزندان خویش بودند، به خیابان ها آمدند تا تحولی نوین در راستای آینده ای بهتر را رقم بزنند. نسل هایی که بر تکنولوژی نوین انقلابی اطلاعاتی اینترنتی و رسانه های مجازی مجهز بودند، یکی یکی دیوارهای پوسیده  دیکتاتوری ، استبداد، خفقان  را در هم می شکستند تا بنیان های نهادهای مدرن و نوین مدنی انسانی را پی ریزی بکنند.

جنبش بهار عربی ناخود آگاه  انسان را از یک طرف به یاد خیزش دموکراتیک و عدالت خواهانه نسل جوان و تحصیل کرده ایرانی در سال های پنجاه و پنج تا پنجاه و هفت می اندازد. نسل های نوینی که خواهان آینده ای آزاد تر، عادلانه تر، سعادتمند تر و مترقی و متمدن تری برای خویش و آیندگان خویش در ایران بودند. چطور شد که از بطن چنین جنبشی در ایران، نظامی به ارتجاعی و عقب ماندگی و قهاّری و قساوت و بربریت ولایت فقیه روی کار آمد؟ امروزه روز، ماجرای استراتژی غرب در کشیدن کمربند سبز به نوار جنوبی اتحاد جماهیر شوری سابق، کنفرانس گوادلوپ و تصمیم غرب بر برداشتن شاه ایران از حکومت، تصمیم همان حکومت ها در آوردن خمینی از نجف به نوفل لوشاتو و سوار کردن یک ساختار سیاسی اسلامی بر حاکمیت ایران بر همگان آشکار است. تصادم دو استراتژی مردمی مترقی از یک طرف و ارتجاعی خفقان تحفه غرب منجر به غلبه استراتژی آلترناتیو غرب که نتیجه اش حاکمیت ولایت فقیه بود  شد.

در همان شرایطی که نسل های نوین بشریت در کشورهای در حال تحول خواهان رقم زدن آینده ای درخشان برای خویش می باشند، به موازات حرکت ها و فداکاری های مردمی، قطب های سیاسی بین المللی و در راس آنها کشورهای غربی سرمایه داری کلان به رهبری آمریکا و اروپا، به دنبال تجویز نسخه های سیاسی، تعیین و تحمیل حکومت های آینده برای این کشورها، تشکیل دادن باندها و دسته های سیاسی امنیتی نظامی ویژه به صورت دسته های نظامی قهار در راستای اجرا و پیاده کردن آمال و اهداف خویش می باشند. آنها نه فقط حکومتها را از قدرت برمیدارند، برای آنها جایگزین و حکومت های آلترناتیو تعیین می کنند، بلکه آنها نوار های جغرافیائی و ترکیب های کشوری، ملی را آنطوری که خود می خواهند روز به روز تغییر می دهند.

در مورد خاورمیانه به صورت مشخص، منافع دولتمداران اسرائیل و جناح های نفتی نظامی محافظه کار غرب و دوستان دیگر غرب از قبیل عربستان سعودی و دیگر امارات شیخ سالار قرون وسطائی  و غیره ، منافع استراتژیک و بلند مدت سوق الجیشی غرب در منطقه نقش تعیین کننده را بازی می کنند. در این زمینه ها  بر اساس طرح های آنها می باشد که تعیین میگردد چه کسانی باید از حکومت برچیده شوند و چه کسانی باید جایگزین آنها گردند. در مورد استراتژی های غرب در منطقه از آنجا که هدف وسیله را توجیه می کند، جهت تامین منافع سیاسی استراتژیک آنها در منطقه، تشکیل سازمان های قهار سیاسی امنیتی دینی از قبیل القاعده، طالبان، جبهه النصره، و داعش بر پایه های ایدئولوژی های سلفی، وهابی و شیعه گری افراطی قابل توجیه بوده و تا زمانی که نقش های ویژه ای از استراتژی آنها را به جای می آورند، بصورت آشکار و یا پوشیده و غیره مورد حمایت و هدایت  قرار می گیرند.  خطر اینکه دولت روسیه با عکس العملی عینا متقابل به حمایت و سازماندهی شیعیان افراطی در مقابل وهابی سلفی ها دست بزند، میتواند بحران موجود را بصورتی مضاعف تشدید بکند.

میلیون ها نفر از مردم سوریه هم به دنبال بهار عربی به خیابان ها ریختند تا از حکومت سکولار، مدرن ولی دیکتاتوری و امنیتی بشار اسد، به یک حکومتی سکولار، مدرن، آزاد و برابر و عادلانه و دموکراتیک گذر بکنند. مردم سوریه هم قربانیان زیادی در راه رسیدن به آزادی، انسانیت، دموکراسی و عدالت از دست داده و لی همچنان به حرکت قدرتمند خویش ادامه می دادند. اینجا بازیگران بین المللی شطرنج ژئوپولیتیک در منطقه به طرح ها و پلان های ویژه خویش وارد صحنه شده و طبق معمول تمام قدرت مالی، امنیتی اطلاعانی، نظامی و تبلیغاتی خویش را در این زمینه بکار گرفتند. استراتژی آنها در کنار از بین بردن حکومت بشار الاسد، جایگزینی آن با حکومتی اسلامی به شیوه ایران، ولی از نوع سنّی آن بود. تجربه های حمایت قدرتمند و جدی غرب از اخوان المسلمین در مصر، آوردن اسلام گرایان افراطی قرون وسطائی در لیبی، بی اعتنائی در مورد نقش گروه هایی مثل الشباب در سومالی و غیره نمونه بارز تلاش آنها در آوردن تمامی خاورمیانه و شمال آفریقا تحت حاکمیت نوع خفیفی از حکومت های شرعی اسلامی می باشد.

تجزیه عراق به سه جبهه سنّی نشین، شیعه نشین و کرد نشین در شرایطی که قدرت عمده در بغداد در دست جناح شیعه ها میباشد، نه تنها نشان از طرح غرب برای تجزیه عراق را نشان می داد، بلکه تشکیل حکومتی طرفدار شیعه ها در عراق در حالیکه سنّی ها از اشتراک در قدرت به کنار گذاشته شده و مورد آزار و تبعیض قرار می گیرند، خود زمینه را برای شکل گیری تصادم های دامنه دار و ریشه ای بین شیعه و سنی عراق بشّدت دامن می زد. وقایع بحرین، یمن و عربستان و غیره از یک طرف و قدرت گیری قهارانه و شیاّدانه دار و دسته اردوغان در ترکیه با رویاهای بازگرداندن ترکیه به دوران امپراطوری اسلامی عثمانی با خلافت اردوغان از طرف دیگر، به قطب بندی سه گانه جناح های سنی ، جناح های شیعه و جناح روز به روز انسجام یابنده کرد ها در خاورمیانه  شکل و شدت بیشتری می بخشد.

آنچه که مردم سوریه برای خویش می خواستند و آمال و آرزوهای آنها و تلاش های آنها در زمینه شکل دادن به نهادهای مترقی و مدرن و امروزین جامعه ای مدرن و مدنی و عبور از نظام استبدادی بشار الاسد به یاس و ناامیدی تبدیل شد و  در مقابل آنها زیر سیطره حکومت ابوبکر البغدادی و داعش در آمده و از یک طرف اسیر یک حکومت استبدادی قهار قرون وسطائی شدند، از طرف دیگر آنها زیر آتش بمباران های طرفین مختلف متخاصم در جهنم آتش و ویرانی جنگ و نابودی با مرگ تدریجی مواجه گردیدند.  اختاپوسی که دست پرورده و پروار شده توسط غرب بود و نامش داعش بود، چنگال های خویش را چنان بر حلقوم مردم فروکرده بود که از بچه های کوچک تا سالخوردگان را در آتش جهنم زمینی نابود می کرد. نه فقط مردم سوریه، بلکه بشریت با هیولای ویرانگری مواجه گردیده بود که بمراتب خطرناک تر و یرانگرتر از حکومت بشارالاسد می باشد.  غرب همچنان که در جایگزینی شاه با خمینی اصرار می کرد، در مورد سوریه از طریق مماشات، تظاهر به جنگ، ادامه معاملات نظامی نفتی و غیره را با داعش خصوصا از طریق ترکیه را به قدرت تمام ادامه داده و همچنان به تعقیب استراتژی جایگزینی حکومت بشارالاسد به نوع خفیف تری از داعش که بتوانند با آنها مزاکره بکنند،  ادامه می دهد.

این در شرایطی می باشد که حکومت بشارالاسد نه تنها دیگر قدرت سابق را ندارد، بلکه  در مقابل واقعیت های حاضر مجبور به عقب نشینی های جدی و میدان دادن به ترنزیشن به حکومت جایگزین دموکراتیک گردیده است. دولت و حکومت اسد در جبهه نیروهائی قرار دارد که میخواهند طاعون خوان و مان برانداز داعش را از بین ببرند. در شرایطی که کشورهای ائتلاف غرب که به ظاهر داعش را فقط از طریق بمباران هوائی مورد حمله قرار می دهند، وجود نیروهای زمینی برای براندازی داعش  به یک نیاز ضروری استراتژی سیاسی روز تبدیل گردیده است، ارتش و خصوصا نیروهای زمینی دولت اسد میتوانند در این زمینه نقش کلیدی ایفا بکنند. نه تنها غرب در مقابل یک چنین استراتژی بی اعتنائی کامل نشان می دهند، بلکه تنها جائی که آنها به نیروهای زمینی اعتنا می کنند، مناطق کردستان می باشد که در آنجا نیروهای سازمان یافته و مجهّز پیشمرگان کرد می باشند و آنجا پیشمرگان کرد با درایت رهبری سازمان های سیاسی کرد در زیر سایه حملات هوائی ائتلاف بین المللی، از طریق حملات زمینی سرزمین های از دست داده شده خویش را دوباره از طریق نبردهای سهمگین پس میگیرند.

استفاده داعش از کوریدوری که حکومت اردوغان برای آنها فراهم کرده است تا هزاران هزار جوان رزمنده مسلمان افراطی در درجه اول از کشورهای غربی آمده و از خاک ترکیه گذشته و وارد خاک سوریه گردیده و به صفوف رزمندگان داعش بپیوندند، خرید و ترانزیت نفت، مهمات، آذوقه و آثار باستانی دزدیده شده از سوریه توسط دولت فعلی ترکیه به همان میزان با بی اعتنائی ناتو و آمریکا مواجه گردیده است، که مماشات آنها با داعش جهت استفاده از آن جهت تضعیف و سرنگودی حکومت اسد در سوریه بعنوان دشمن شماره یک آنها. غرب نیروهای نظامی دیگری مثل جبهه النصره و دسته جات دینی ناسیونالیستی غیر از داعش را مسّلح میکند، تا با حکومت اسد وارد جنگ گردند، این در شرایطی می باشد که آن نیروها چندان اختلافی اساسی با داعش نداشته و این کمکهای غرب به آنها فردا به دست نیروهای داعش منتقل می گردد. در یک چنین شرایطی است که ورود روسیه به میدان، درگیری های جدی آنها با داعش و دوستان داعش مثل خاری بر پهلوی ناتو، دولت اردوغان، حکومت های غربی و در راس آنها آمریکا، و شیوخ حاکم بر کشورهای عربی  گردیده است.

در شرایطی که مردم خود سوریه  امکان آن را که بتوانند خود وارد صحنه شده، نهادهای سیاسی مدنی و مردمی خویش را شکل داده و آلترناتیو های قدرتمند سیاسی لازم را جهت تحویل گرفتن قدرت سیاسی در کشور تشکیل بدهند از دست داده اند، استراتژی آلترناتیو روسیه در این مورد که از زمین و هوا داعش را مورد حمله قرار می دهند، کارائی بیشتری را ارائه می دهد. افشاگری های روسیه ور مورد معاملات پشت پرده غرب و دولت اردوغان با داعش چندان برای ناتو و غرب خوش آیند نبود، دولت اردوغان از طرف غرب این وظیفه را بر عهده گرفت تا به نمیندگی و با پشت گرمی آنها درس اولیه و جدی لازم را از طریق شلیک و سرنگون کردن هواپیمای نظامی روسی در مرز ترکیه به آنها داده باشد. در یک چنین شرایطی رسانه های خبری بین المللی به شدت کنترل می گردند تا اخبار را بصورتی یک طرفه کنترل کرده و تحویل مصرف کنندگان خویش بدهند، رسانه های اینترنتی اجتماعی مردمی تلاش دارند تا این دیوارها را شکسته و واقعیتها را تا اندازه ممکن از زوایای دیگر به بیرون منتقل بکنند. هنوز مردم خود سوریه در صحنه حضور ندارند و در مورد تعیین تکلیف آینده خویش نمیتوانند تصمیم بگیرند، هنوز در صفوف نیروهای بین المللی حاضر در سوریه و توازن قوای منطقه ای نیروهائی مانند ارتش روسیه که داعش را دشمن درجه یک قلمداد می کنند و بصورتی جدی با آنها میجنگند، دست بالا و سیاست غالب را ایفا نمیکنند. هنوز غرب به رهبری آمریکا، ناتو و دوستان داعش پرور آنها، علیرغم عکس العمل های آنها در مقابل فجایع پاریس و غیره، در مورد سوریه حرف اول را می زنند.  با در نظر گرفتن این واقعت ها باید حالا حالاها منتظر بود تا ببینیم در آینده توازن قوا سمت کدام یک از این استراتژی ها حرکت می کند.                                                                   دنیز ایشچی 05/12/2015

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.