رفتن به محتوای اصلی

خاطرات یک طفل دهساله از تحولات حکومت ملی آذربایجان
14.12.2015 - 08:33

 

 

Missing media item.

از آنجا که خود بنده شاهد عینی حوادث تمام تحولات آزربایجان قبل و بعد از بیست ویکم آذر ماه 1325 بودم مناسب دیدم که برداشت های خودم را با مخاطبان در میان بگذارم. آن روزها من با توجه به انرژی و هیجان خاص کودکی خویش مثل ساندیس خورهای بسیجی همیشه در صحنه بودم و یکی از شاهدان زنده ای هستم که به ثمر رسیدن خواسته های مردم آزربایجان را به چشم دیدم و البته و متاسفانه شاهد سرکوب خواسته های مردمی آزربایجان نیز بوده ام. حوادث اشغال ایران توسط متفقین با تمام اشکال و تصاویرش در ذهنم نقش بسته است. العلم في الصغر كالنقش فی الحجر. نطق های آتشینی که توسط نمایندگان مردمی ، به خصوص توسط دختران و پسران جوان در خیابان مرکزی مراغه اجرا می شد همه شان هنوز هم در مغزم طنین انداز هست. نمایندگانی که از مرکز فرستاده نمی شدند . شور و شوق و هیجانات تجمع های مردمی مثل یک فیلم سینمایی هنوز هم پیش چشمان من مجسم است. ما کودکان بدون اطلاع از تحولات پشت پرده های جریانات سیاسی ، ازهر فرصتی استفاده کرده قاطی تجمعات می شدیم. و سعی می کردیم به همۀ رژه ها و نطق ها و جلسه های سخنرانیها که شبیه فستیوال بودند به موقع برسیم. شور و شوق حاصل از نطق های زنان و مردان و رژۀ جوانان ومردان روستایی و سرود خوانی منظم آنها بسیار هیجان انگیز بود. با وجود اینکه فامیل من (شاید به خاطر خرده مالک بودن و قطع تنها منبع درآمد ما) از فرقه دل خوشی نداشتند اما ما بعنوان کودک شیفتۀغرش احساسات این مردم بودیم. چنین احساسات خودجوش هرگز دیگر در مراغه بعد از حمله ارتش رژیم فارس ظهور نکرد.. عصر روز هیجدهم یا نوزدهم آذرماه۱۳۲۵ مرحوم کبیری وزیر پست و تلگراف حکومت ملی که تازه از جبهه برگشته بود در میدان اصلی شهر نطق آتشینی اجرا کرد. . او در آن نطق اوضاع جبهه و موقعیت فرقه و اوضاع سیاسی را تشریح می کرد. فدایی های داوطلب که عازم جبهه جنگ بودند با شور و علاقۀ شدیدی نطق او را گوش می دادند. آن نطق هنوز هم در گوش من است. کبیری می گفت: " اکنون که رژیم مرتجع تهران تصمیم حمله به ما را گرفته است ما تا آخرین قطرۀ خون از آزادی هایی که به دست آورده ایم دفاع خواهیم کرد. آمادۀ دفاع مردمی باشید. ممکن است خانه های بی دفاع ما را بمباران کنند. ما با یک خرس در گونی افتاده ایم. (بیز بیر آیی ایله چووالا گیرمیشیک). ( اشاره به قوام السلطنه و قراردادی که با رژیم تهران بسته شد ) . مقاومت ادامه دارد..."

نطق آن روز کبیری یادآور این شعر شهریار است که گفت: " به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی" .

کبیری گویا از دستور ترک مخاصمه و عدم مقاومت بی خبر بود و متاسفانه مثل خیلی از قهرمانان ملی ما جانش را قربانی تصمیم دیگران کرد. روز بیست و یک آذر روز سرد و پر برفی بود. روز وحشتناک کشت و کشتار و یورش به خانه های مردمی بود. آن روز سایۀ ابری سیاه تمام شهرما و همۀ آزربایجان را احاطه کرد و هنوز هم دست بردار نیست. من از آنروز به بعد فهمیدم که آزربایجان اشغال شده است. ما آن روزها اگر چه کودک بودیم اما ترس از رویارویی نداشتیم. برای مثال آن روزها وقتی سربازهای روس از مقابلمان می گذشتند به طرفشان سنگ می انداختیم. چون ترسی نداشتیم . من اکنون نزدیک پنجاه و دو سال است در آمریکا زندگی می کنم و با استفاده از امکانات وسیع اینجا از طریق روزنامه ها و جراید و رسانه های دیگر و نیز از طریق بحث های جلسات کنگرۀ امریکا با سرنوشت و گرفتاری بسیاری از ملل دیگر نیز آشنا یی پیدا کرده و گرفتاری های مردم خویش را همیشه با آنها مقایسه کرده ام.
سال۱۳۲۵ موقع اشغال آذر بایجان توسط رژیم فارس محور تهران همزمان با اشغال کشورهای دیگری نظیر ژاپن و آلمان نیز بود. جنایاتی که  ارتش باصطلاح ازادی بخش ملی ایران در آذربایجان مرتکب شدند چه فرهنگی وچه جنایی، بهیچوجه با ژاپن وآلمان قابل مقایسه نیست، مثل سوزاندن کتابها، و قدغن کردن موسیقی و زبان واعدام هایی که بمراتب وسیعتر ووحشتناکتر از اعدام های نورنبرگ در آلمان بود . تعداد تبعیدی ها و فراری ها که بیش از دویست هزار نفر تخمین زده می شود یکی دیگر از جنایت این رژیم بود. حتی با قبول این فرضیه که تمام جزییات تشکیل حکومت ملی آزربایجان فقط وفقط کار استالین بود و مردم آزربایجان هیچ نقش و رلی در آن نداشتند این سئوال پیش می آید که آیا اگر آذربایجان زیر استعمار قشون روس می ماند بهتر از استعمار رژیم فارس نبود؟ حداقل بعد از فروپاشی شوروی به صورت یک سرزمین آزاد و منسجم در می آمدیم و اوضاع فرهنگی و اجتماعی مان بهتر از امروز می شد. در مقایسۀ این دو استعمارگر باید بگویم که استعمار روس به ما آزادی بیان و زبان و فرهنگ داد اما استعمار فارس زبان و فرهنگ ما را از ما گرفت. و این فاجعه هنوز هم ادامه دارد. آیا باور کردنی است که کسی اکنون در آذربایجان به خاطر اسم ترکی گذاشتن بر سردر مغازه اش به زندان برود؟ آیا باور کردنی است که با یک نامگذاری ترکی انسان زندانی شود ؟ آیا می دانید که آذربایجان جنوبی با داشتن جمعیت بیشتر از آذربایجان شمالی یک صدم هنرمند در عرصه های موسیقی و ادبیات و سینما و ... تحویل بشریت نداده است؟ چرا هنوز که هنوز است مردم آزربایجان شب و روز لاینقطع مورد اهانت ها و توهین های فرهنگی واتنیکی توسط رژیم غالب قرار می گیرند؟

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.