رفتن به محتوای اصلی

ما جمهوری اسلامی را تبدیل به قاتل کردیم
17.12.2015 - 00:48

 

‫ما جمهوری اسلامی را تبدیل به قاتل کردیم

‫با ارادت حسین بر

‫وقتی اولین گروه افسران را ا عدام کردند، ما ادعا های جمهوری اسلامی را قبول کردیم که انها مقصر بوده اند و به همین دلیل هیچ کاری نکردیم. وقتی دومین گروه را تیرباران کردند و بعضی از انها را میشناختیم، در مورد اتهامات منسوب به انها اندکی شک کردیم ولی دست به کاری نزدیم. وقتی  کارمندان  را ا عدام کردند، فهمیدیم که اینها بی گناه هستند ولی باز هم دست به کاری نزدیم.

‫آنگاه نوبت دوستان و اقوام خودمان رسید. میدانستیم که انها بیگناه هستند ولی دیگر چنان دچار تردید شده بودیم که در مورد بیگناهی خودمان هم شک پیدا کرده بودیم.

‫وقتی خودما در باره خود ما شک کردیم، دیگران هم به ما شک کردند و ما هم ناگزیر به دیگران  شک کردیم و بدینوسیله، وقتی با هم برخورد میکردیم، به یکدیگر به  عنوان جنایتکار نگاه میکردیم و منتظر بودیم تا علایم و شواهدی پیدا کنیم تا جنایتکاری طرف را ثابت کنیم و آنگاه، بر اساس علایم خودساخته، عده ای را لو دادیم و عده ای هم ما را لو دادند. اینگونه لو دادن رسم شد. گروه های سیاسی رقیب هم یکدیگر را لو میدادند  آنگاه نوبت حسادت ها و دلخوری های قدیمی هم رسید و هر کس از هر کس که دلخوری داشت او را لو داد. لو دادن به خانواده هم کشید. بسیاری از برادران و خواهران یکدیگر را لو دادند.

‫و اینگونه ، جمهوری اسلامی را کمک کردیم تا همگی اسرار ما را بشناسد و برای بقای خود، از ما برای کوبیدن و کشتن عزیزان  خودمان و دیگران استفاده کند.

‫‫

‫وقتی کینه سازی و دشمن سازی گسترش یافت، لو دادن تنها کافی نبود. میبایست، دست به عمل شدیم و به کمیته ها و پاسدارن و بسیج میپوستیم. تفنگی بر دوش میگرفتیم و  از هرکس خوشمان می امد  تصاحبش میکردیم و از هر کس بدمان می امد، دستگیرش میکردیم و انواع اتهامات بی اساس را برش می بستیم و از زندگی ساقطش میکردیم.

‫وقتی ماموران جمهوری اسلامی اولین فرزند یک خانواده را ربودند، بقیه سکوت کردیم و خدا را شکر کردیم که فرزند ما نبود. سپس فرزند همسایه را ربودند و ما همچنان شاکر بودیم که فرزند ما نبود. وقتی رژیم متوجه شد که ما در مقابل ربودن و کشتن فرزندان دیگران  سکوت میکنیم، شروع کردند به ربودن و کشتن فرزندان خودمان و خاطر جمع بودند که دیگران سکوت خواهند کرد.

‫اگر ما از روز اول مقاومت میکردیم اکنون فرزندان همه ما زنده بودند. اما مقاومت نکردیم تا اینکه ربودن و کشتن رایج گردید.

‫وقتی اولین نفر را در اداره ما اخراج کردند، ما که مانده بودیم خوشحال شدیم که ما را اخراج نکردند. چند روز بعد، کسی را که پهلوی من نشسته بودند اخراج کردند و من  شکر  میکردم که مرا اخراج نکرده اند. چند روز بعد وقتی صبح سر کار رفتیم، در های اداره بسته شده بود و همه ما اخراج کرده بودند.

‫اگر همه ما به اخراج اولین نفر ا عتراض کرده بودیم، همگی سر کار مانده بودیم. ‫

کشتارها، شکنجه، تجاوز های جنسی، اخراج ها، لودان ها و لو رفتن ها کم کم اثرات خود را بر جان و تن مردم گذاشت. اکثریت تسلیم گردیدند، رنج بردند و رنج بردن را بر قیام کردن ترجیح دادند. حس حماسی را از دست دادند. پروای از دست دادن ناموس و شرف را در خود خاموش کردند. سر را به زیر انداختند و هر چه بر سرشان اوردند، قبول کردند. به تدریج، به زشتکاری و زشت خواهی عادت کردند. و کا ر بجایی رسید که از رنج بردن  خود و رنج دادن دیگران شادی کردند. این اوضاع ادامه یافت تا اکثریت کامل در یک فرهنگ منحط و فاسد حل شدند.

‫‫در این میان، اندکی باقی ماندند که بر اثر غیرت تاریخی خود، نه دچار ترس شدند و نه تسلیم شدن را چاره کار میدانستند. انها در گوشه هایی از مملکت خود را سازمان دادند و در نبردی نابرابر، بر علیه جمهوری اسلامی قیام کردند. قیام ها  شکل مختلف داشت. هر گروهی بر اساس موقعیت و توانایی های خود کاری میکرد، اما همه این کارها موقتی و کوتاه مدت بود و سرکوبی شدیدی را همراه داشت.

‫رژیم انها را تروریست خواند. ترسیده ها و ترسوها هم انها را تروریست خطاب کردند. قربانیان جمهوری اسلامی که دختران و پسران خود را از دست داده بودند، با رژیم همزبان شدند و ناجیان خود را تروریست خواندند. درماندگان تنها که در گوشه و کنار جهان پنهان شده بودند با صدای بلند

اعلام کردند که این خشونت است ولی نگفتند که رژیم بدترین شکل خشونت را از آغاز انقلاب در ایران شروع کرده و هنوز هم با شدت بیشتری ادامه دارد. عوامل رژیم که در رسانه ها کاشته شده بودند، تمام برنامه های خود را صرف محکوم کردن جوانمردانی کردند که برای نجات ناموس و شرف ملت از جان خود گذشته بودند.

‫و جوانمردان و مبارزان که با این وضع ربرو شدند، به یاد هزا ران افرادی افتادند که پیش از انها برای نجات این ملت بلند شدند و بدست همین ملت نابود گردیدند.

‫مردمان عادی ایران که شبانه روز زیر ضربه های سرکوب، بیماری، فقر و فساد رنج میبردند، حیران و سرگردان گردیده از ظهور یک نادر نا امید شدند و تمام امید خود را برای انسان شدن قاتلان خود به کار بردند.

‫اکنون مردم بیگناه و بی کمک ایران در میان قاتلان اقوام خود میگردند تا به بین‌ند چه کسی از میان انها بهتر است تا او را در انتخابات تقلبی با شور و شعف انتخاب کنند و به رژیم قاتلان مشروعیت و قانونیت بدهند.

‫افسوس بر ملتی که قاتلان خود را می ستاید و ناجیان خود را محکوم کند. و افسوس بیشتر بر کسانی که مردمان  مظلوم را به این روزگار انداخته اند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

رضا حسین بر

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.