رفتن به محتوای اصلی

مساله انتخابات و زنگ ناقوس کاروان چپ
13.02.2016 - 11:44

مساله انتخابات و زنگ ناقوس کاروان چپ

بعد از انقلاب سیاسی پنجاه و هفت، شور و شوق عجیبی دانشگاه ها را فرا گرفته بود. نه تنها دانشجویان پیشگام اکثریت فعالین سیاسی دانشجوئی سکولار دموکرات را در خود جمع کرده بودند، بلکه از احترام ویژه ای ما بین غیر فعالین مدنی نیز برخوردار بودند. آنها هواداران سازمانی بودند که در تاریک ترین دوران خفقان سیاسی مشعل راه تحول نوین بسوی آینده را روشن و تابان بر افراشتند. انتشارات جلو دانشگاه تهران هر روز کتاب های جدیدی را منتشر می کردند که عطش خلا سیراب ناشدنی آموزشی دانشجویان را سیراب بکنند. ما هم در دانشکده خود علاوه بر دهها نوع فعالیت مختلف خود، گاها نمایشگاه کتابی راه می انداختیم که علاوه بر معرفی و فروش کتاب های جدید، گاها نقدی هم در مورد آنها نوشته و به دیوار می چسباندیم. من هم بنا به طبع شاعری خود گاه قطعاتی کوتاه شعر از هوشی مین، از نیما، یا سیاوش کسرائی یا سعید سلطان پور پیدا کرده و نوشته و به دیوار نمایشگاه می چسباندم. یکبار شعری از مائو تسه دونگ یافته بودم. شعر اینطور آغاز می شد.

پنجه برگها آویزان است و چنگال دشمنان تیز

 اینان پرنیان امید های ما را می درند

 در مزرعه زنجره ای می خواند

 در خانه بی شوی زنی می نالد

 ره گم کرده کودکی مادرش را آواز می دهد.

در واقع "امید" و "هدف"  به مثابه قطب نمائی می باشند که مسیر حرکت در راستای هدف را همواره به درستی نشان داده و یا به مثابه آن ستاره سحری می باشند که رهروان شب های تاریک در سیاهی های شب از طریق تابش نور آن راستای هدف خویش را به منزل مقصود بصورتی کوشا و خستگی ناپذیرمی یابند.بار دیگر شعری از هوشی مین که آن هم اینطور آغاز می شد.

 ما از مرگ قویتریم

 ما؛ مثل برنجزارهای "چه هوا"

 هر سال درو می شویم

 و سال دیگر با شاخ و برگ های پر بارتری می روئیم.

امروز ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم. کشور ما با یکی از بیماریهای تاریک محصول جانبی جنگ سرد دست و پنجه نرم میکند. کارنامه نظام جمهوری اسلامی ایران خود نشانگر تمامی زجر و مشقتی می باشد که طی چندین دهه بر نسل های گذشته مردم ایران گذشته است. ویژگیهای نظام شریعتی، غیر سکولار با قانون اساسی و ساختارهای ویژه امنیتی حکومتی ولایت فقیهی آن در خدمت حفاظت از تمامیت این نظام قرون وسطی یی می باشد.

نظام شریعتی فقاهتی امنیتی سیاسی جمهوری انتسابی اسلامی ایران در حال حاضر در درون خود عمدتا از دو گروهبندی سیاسی بنام های اصول گرایان، و اصلاح طلبان مشهور گردیده اند تشکیل گردیده است. فصل مشترک این دو گروه بندی را اعتدالیون تشکیل می دهند که در بین این دو طیف در نوسان می باشند و طبق تعریف عمومی سیاسی موجود، آقای روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران به گروه اعتدالیون تعلق دارند. مجموعه این طیف بندی های اصول گرایان از یک طرف، اصلاح طلبان و اعتدالیون از طرف دیگر از کلیت نظام شریعتی جمهوری اسلامی ایران دفاع کرده، هر بخشی ریشه در پایگاه های مختلف قدرتمند اقتصادی کشور دوانده اند.

در طول دوران نظام جمهوری اسلامی ایران عمدتا حاکمیت سیاسی در دست اصول گرایان بوده است. تنها دو سه دوره ای بسته به نیازها و ضرورت های سیاسی بین المللی ویژه زمان، فرصت حاکمیت به اصلاح طلبان داده شده است. علیرغم دل ناخوشی های اصلاح طلبان و اعتدالیون از این بابت، همه آنها با تعریف های متفاوت خط امامی  خویش در حفظ کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران هم رای و همدست بوده اند و بخاطر تقویت مواضع و پایگاه های منفعتی اقتصادی خویش، از اپوزیسیون سیاسی سکولار دموکرات خارج حکومتی از یک طرف و حکومت های قدرتمند جهان غرب از طرف دیگر بعنوان پشتوانه تقویتی مواضع  خویش استفاده کرده اند.  جناح اصلاح طلبان حکومتی بنا به وابستگی های پایگاه اقتصادی خویش نیاز بیشتری دارد تا بر اساس موازین بین المللی با جامعه مدنی جهانی مناسباتی قانونمند تر برقرار بکند.

از چهارچوبه نظام جمهوری اسلامی ایران که بیرون بیائیم، با دو پردایم سیاسی دیگری رو در رو هستیم که تاثیرات ویژه ای بر فعل و انفعالات سیاسی کشور می گذارند. یکی از این پردایم ها کلیت اپوزیسیون سیاسی سکولار و دموکراتیک خارج حکومتی ایران می باشد. پردایم دوّم، نقش مستقل و مشخّص کشورهای قدرتمند استعمارگر سابق از قبیل آمریکا و انگلیس و غیره در مورد ایران، بعنوان یکی از کشورهای خاورمیانه می باشد. گرچه خواسته ها و اهداف اپوزیسیون خارج حکومتی سکولار و دموکرات ممکن است گاها بر همدیگر منطبق بوده باشند، ولی تجربه تلخ عراق، افغانستان، مصر و سوریه نشان داده است که اهداف و برنامه های دولت های کشورهای استعمارگر سابق بصورتی کاملا مستقل، جداگانه و قدرتمند عمل کرده و نه تنها اپوزیسیون سکولار دموکرات این کشورها را در حاشیه نگه می دارند، بلکه فقط در شرایطی که به آنها احتیاج داشته باشد، از آنها بصورت نیروهای پشتوانه ای استفاده و یا سوءاستفاده می کنند.

اپوزیسیون سکولار دموکرات خارج حکومتی، هم از طرف  سیاستهای استعمارگران سابق ، هم از طرف جناح های مختلف حکومتی مورد سوء استفاده قرار گرفته، بعنوان نیروی سوم ذخیره ای و  پشتوانه ای منظور شده و سپس در حاشیه نگهداشته میشوند. سوال این است که جایگاه واقعی اپوزیسیون سکولار دموکرات و خصوصا چپ ایران در این مجموعه چالش های سیاسی کجا می باشد. آنچه که مسلم است این می باشد که دو نسل نوین بعد از انقلاب سیاسی سال پنجاه و هفت متولد شده و به بلوغ رسیده اند، نه تنها از اپوزیسیون سکولار دموکرات خارج حکومتی تقریبا کاملا قطع امید کرده اند، بلکه اندک امیدهایی را که در دل دارند، به اصلاح طلبان درون حکومتی بسته اند.

انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، حذف های کلان کاندیداهای غیر اصولگرا و خصوصا کاندیداهای زنان از یک طرف و سخنرانی های آقایان روحانی، رئیس جمهوری اسلامی و آقای هاشمی رئیس تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران را در این رابطه میشود مشاهده و مورد ارزیابی قرار داد. تا چه اندازه کشاکش های درونی آنها پایه های شریعتی فقاهتی نظام را زیر علامت سوال خواهد برد، یا اینکه این چرخش های دوره ای دولت ما بین اصول گرایان و اصلاح طلبان حکومتی از ویژگیهای نظام برای کنترل پتانسیل های انفجاری مردمی بصورت سوپاپ اطمینان در راستای تخلیه ظرفیت های انفجاری مدنی مردمی و حفظ کلیت نظام مورد سوء استفاده قرار گرفته می شود، سوالی می باشد که هرکس برای آن جواب خاص خود را دارد.

دوران، دیگر زمان مائو تسه دونگ و هوشی مین نیست، اما یکی از سوالات این می باشد که راه و رمز اینکه آنها چگونه توانستند  دهها بلکه صدها میلیون مردم رنج کشده و زحمکش را به دنبال خویش با فداکاری های غیر قابل توصیف به حرکت در آورده و به پیروزی نهائی بر غاصبان و استعمارگران نائل بیایند در چه می باشد؟ میخواستم به مقوله نقش سازمان سیاسی پیشاهنگ از بابت داشتن پلاتفورم و استراتژی، دورنمای درخشان و شفاف در اتخاذ تاکتیکهای صحیح و پراتیک سیاسی فعال در راستای رسیدن به هدف های افتخار آمیز خویش اشاره ای کرده باشم.

آنها نه تنها آلترناتیو سیاسی برنامه ای تحول آینده را ارئه می دادند، بلکه پیشگامان  چالش های سترگ در راه تحقق تحول نوین می بودند. آنها هر جا و هر نقطه ای از حرکت اجتماعی و سیاسی، صدای ناقوس تحول را چنان با صدای بلندی به صدا در می آوردند که آوای آن را اکثریت مردم  با صدای بلند می شنیدند. در تاریک چاله های سیاه اقیانوس پر تلاطم سیاسی، آنها به مثابه آن فانوس دریائی بودند که از هر نقطه ای ازاین گودال ها، نه تنها استوار و درخشان بر جای خویش ایستاده بود، بلکه روشنائی آن در هر نقطه ای از امواج پر تلاطم و تاریک، با تابش سترگ می درخشید و همواره به همه آنها راه حرکت به پیش و بسوی هدف را با درخشش تمام نشان می داد.

چپ ایران و بخصوص فدائیان خلق ایران در شرایط امروز خویش نه آن ناقوسی می باشند که زنگ کاروان بزرگ تحول آینده باشند، نه آن فانوس دریائی که روشنائی آن بصورتی درخشان و شفاف در هر نقطه ای از حرکت های مردمی با پیشگامی آنها راه را بسوی تحول واقعی آینده رهنمون باشد. فدائیان خلق ایران امروز سازمانی نیستند که ملتی امید خویش را به آرمان ها، پلاتفورم و شعارهای آن دوخته باشد. فدائیان خلق ایران آن نهاد سیاسی نیست که بمانند نسل های بنیان گذار خویش در چالش های روزمره سیاسی مدنی بمثابه ناخدائی باشند که در اقیانوس پر تلاطم سکان کشتی را همواره بسوی ساحل آزادی ، دموکراسی، عدالت و سوسیالیسم نگه داشته باشد. فراموش نکنیم که عمق گیری شکاف بین اصول گرایان و اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات تنها میتواند عرصه را اندکی برای چالشهای مدنی فراختر کند، نه بیشتر. آلترناتیو سکولار دموکرات سازی از جزیان هائئ که نه تنها ذات اندیشه های آنها نه سکولار می باشد و نه دموکراتیک و همچنین کارنامه آنها به وضوح هویت آنها را به نمایش می گذارد، خود فریبی خطرناک و به خشک کردن نهال امید در دلهای مردم بیش نیست.  

 

ما خصوصا در سالهای اخیر با این معضل مواجه بودیم که تعداد محدودی از فعالین چپ ایران خود را در حد مشاورین مقامات دولتی تنزل داده و از جنبش های مدنی مردمی فاصله گرفته و با نامه نگاری به مقامات ولایت فقیه و ارائه راه به آنها موقعیت خویش را به حد مشاورین بی جیره و مواجب ارتجاعیترین حکومت تاریخ ایران تنزل می دادند. با این کار عملا چپ ایران خود از ارائه سیاست و تاکتیک های آلترناتیو، مشخص و مجزای شفاف کناره گرفته و نقش خویش را به حد حاشیه نشینان سیاسی تنزل می داد. این افراد که تسلیم گرانه مشعل امید را به غیر سکولارهای غیر دموکرات تحویل داده بودند و در دل مردم نهال امید را در سرابی می کاشتند که میوه آن در نهایت غیر از یاس و شکست و ناامیدی خمود سیاسی در میان جنبش مدنی مردمی نبود. جای بسی خرسندی است که در انتخابات اخیر مواضع نسبتا شفاف تر و از حاشیه نشینی امتناع می شود، ولی هنوز راهی نسبتا دراز در پیش است تا سازمان چپی طراز نوین که قطب نما، سکاّندار، فانوس دریائی، ستاره امید سحری رهروان تاریک شب باشد شکل بگیرد.

 

دنیز ایشچی 11/02/2016

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.