رفتن به محتوای اصلی

بهارى بود
20.04.2016 - 19:14
 

 

 

 

 

در اين هنگامه ى حيرت

يكى در زد

بهارِ آشنا آمد

و عطرى از بنفشه هاى ترس و تشنه

كه دامانش پُر از بابونه هايى خشك و بى ريشه

حكايت بودش از روزان بى رنگى

بر اين انكار ها در وهم و بيزارى

 

صداى بستن در آمد و گُل بر تپش افتاد

بهارى بود

دلى رنگين نداشت

صداى پاى او در گوش زرد اين چمن باقيست .

 

 

فرخ ازبرى - آلمان

آبريل ٢٠١٦

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

فرخ ازبری

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.