رفتن به محتوای اصلی

کتاب زرتشت اثر "فریدریش نیچه" و بحرانِ هویّتیِ ما ایرانیان
28.04.2012 - 21:35

 چند سال پیش بطور اتفاقی در یک کتابخانهء آلمانی شهر مسکونی خود نگاهم به کتاب      زرتشت (Zarathudtra) نوشتهء" فریدریش نیچه" فیلسوف آلمانی افتاد. بطور شفاهی و اینجا و آنجا مطالبی ازکتاب: "چنین گفت زرتشت" اثر فریدریش نیچه را مطالعه کرده بودم، امّا اینکه این کتاب را اُرگینال اکنون در یک کتابخانهءِ آلمانی به زبان آلمانی در دست خود دارم حیرت زده شدم و باورم نمیشد و برایم این ضرب المثل: "شنیدن کی بود مانند دیدن" معنی واقعی و پراتیک خود را یافت. کتاب را در جا خریدم.

 در همان لحظه ای که این کتاب را در حال ورق زدن در دست داشتم، احساسی تحقیر آمیز نسبت بخود داشتم و سئولاتی در ذهنم گذشت که ما ایرانیان چقدر از خود و از گذشتگان و از تاریخِ باستانِ خود بی اطلاع و بیگانه و نسبت به نسلهای گذشتهءِ قبل اسلام خود این چنین بی اعتنا هستیم. چرا بیگانگان ما و سرزمین ما و تاریخِ واقعی ما را اینهمه با تحقیر از صحنهءِ ادبیّاتِ در تحرک و تغییر جهانی به بیرون پرتاب کردند، چرا این خود بیگانگی و بی هویّتی و تحقیر و بردگی در وجودِ بسیاری از ما ایرانیان نهادینه شده است. چرا ما اینهمه بیگانه پرستیم  و از خود و از فرهنگِ تاریخی خود بیزاریم، چرا ما ایرانیان اینهمه پراکنده و از همدیگر بیگانه ایم !.

● Friedrich Nietzsche فردریش نیچه فیلسوفِ سرشناس آلمانی از زرتشت میگوید و در بعضی موارد آنرا زیربنایِ موضوعاتِ ناتوآلیسم جهان بینی و نقدِ فلسفی خود قرار میدهد، ولی ما ایرانیان خود در تاسوعا و عاشورا برای بیگانگان بر سر و شانه و پُشت شلاق و زنجیر می کوبیم و خون می فشانیم، سیاه می پوشیم و عزادار میشویم، خاک و گِل بر سر و صورت و کالبد خود می مالیم و می پاشیم. آنهم به مناسبت یک واقعه و درگیری و خون ریزی در بین خاندانهای عرب تبار برای کسب قدرت سیاسی خلیفه گری موروثی در خاندان قریش. جنگ در بین تیره های قریش عرب تبار برای چنگ اندازی بر بیت المالِ مسلمانان که بوسیلهء سپاه اسلام عربی از دیگر مردمان و سرزمینهای دیگر به غارت آورده شده است و بر سر تقسیم آن خونِ همدیگر را ریخته اند، از فرزندان خردسال خود هم رحم نکرده اند. مانند همین درگیریهای بین سران نظام جمهوری اسلامی امروز برای کسب قدرت و اندوختن سرمایه، و یا جنگ بین بن لادن و القاعده و خاندان سعودی در عربستان !؟.

 گروهی از ایرانیان که خود را روشنفکر دینی و روحانیّت پیشتاز مینامند، در بارهء این واقعهء کوچک و بسیار بی اهمیّتِ تاریخی سفسطه بازی و تعزیه و شعبده بازی راه انداخته اند و ملّتی را از خود بیگانه و بی حس کرده اند، قدرت اندیشیدن را از آنها گرفته اند، حس ناسیونالیسم سالم ایرانی را در آنها خشکانیده اند، آنها را به بردگی و اطاعت در هر دو جهان محکوم کرده اند.  

● اینجا بحث خدایان زمینی و آسمانی و نوع پرستش پدیده ها از جمله اهورا مزدا و یا توهمات متافیزیک دیگر نیست، بلکه بحث بر سر موضوع فلسفهء دوآلیسم"متضاد یا دو قطبی" و جهان بینی این جهانی و طبیعی( ناتورآلیسم) زرتشت و ایرانیان باستان هست. این فلسفه دو آلیسم ایرانی(مبارزهء بین نور و تاریکی، نیکی و بدی) از طریق یونانی و رومی ها به اروپا آورده شد و زیر بنای راسیونالیسم (خردگرایی) این قاره قرار گرفت و نیروی محرکهءِ عصر مدرنیته و روشنگری و سکولاریسم و لیبرالیسم گردید. زیر بنای اندیشهءِ فیلسوفان خرد گرا و متکی به علوم تجربی غرب و اروپا قرار گرفت که پیشرفت و شکوفایی را در ابعاد مختلف به ارمغان آورد.

● چرا ایرانیان بجای ادامهء فلسفهء دوآلیسم خود، تئوری شیعه گری داستانی و روایتی از فرهنگِ دین اسلام بیگانه را زیر بنای فلسفه و تمدن سازی خود قرار دادند. چرا ایرانیان بجای ادامهء فلسفهءِ دوآلیسم خردگرایی این جهانی که پیوسته حکومتِ آسمانی و دینی و حکومتِ این جهانی زمینی خردگرا را از هم جدا میکرد و میکند، ایدئولوژی دین اسلام "منوکراتی" متافیزیک و تخیلی را که آفرینش هستی را فقط یک بعدی و ابدی بدون تغییر می بیند و حکومت آسمانی دینی ساختگی را با حکومتِ زمینی این جهانی می آمیزد را (خلیفه گری و ولایت فقیه) در سرزمین ایران جانشین میکنند.

● مگر امکان پذیر هست که دین و مذهبی که با زور شمشیر و خون ریزی و با خرابی سرزمین و فرهنگ و آثار باستانی و با آتش زدن کتاب و کتابخانه و تحقیر ملّتی، و با به اسارت بردنِ زنان و کودکان و با هدفِ پاکسازیِ هویّتی وارد سرزمینی مانند ایران شود ولی دیروز و امروز و فردا همین دین و مسلکِ مهاجم و مخرب، فلسفهء خوشبختی و آوردندهء دمکراسی و آزادی و کلید بازگشاییِ بهشت برای همین ملّت ایران باشد !؟.

 

مگر ملّت آلمان، فرانسه و بطور کلی مردمانِ اروپا که دین مسیحیّت را پذیرفتند، دیگر این مردمان با قبول بردگی کلیسا و دینکاران هویّتِ نژادی، ملّی، فرهنگی و اجتماعی و تاریخ گذشته و حال خود را به فراموشی سپردند و طبق کتاب آسمانی حضرت مسیح می خوابند و بلند میشوند و یا طبق دستورات آن به حمام می روند و روزگاری را با این کتاب بسر میکنند و حکومتهای آنها برای پاسداری از این کتاب فقط در یک تابستان نزدیک به 4000 هزار نفر را اعدام میکنند !؟.

 

● در طول 1400 سال تجربه شده است که فلسفهءِ جهان بینی و ناسیونالیسم ایرانی با دین اسلام و شیعه گری دو قطب متضاد هستند. ممکن هست که ایرانیان در تئوری طبق استراتژیهایِ لازم در زمانهایِ گذشتهءِ خاصّی و بنا به عناوینی دین اسلام را پذیرفته باشند، امّا در عمل و پراتیک آنها دین اسلام سیاسی و ایدئولوزیک را که هدفِ اصلی و محوریِ آن پاک سازی هویّت و فرهنگِ ایرانی است را  نپذیرفته اند و نخواهند پذیرفت. فرهنگِ ایرانی و فرهنگِ اسلامی دو قطب متضاد هستند، یکی دیگری را نفی میکند. آشتی پذیری در میان این دو قطب صورت نگرفته و در آینده هم صورت نخواهد گرفت.

● از سه دورهء تاریخی: 1- ایران باستان قبل از اسلام( دورهء آنتیک) 2- دورهء هجوم اعراب و اسلامی 3- عصر مدرنیته، باید دو دورهء ایران باستان و مدرنیته (1و 3) را برجسته کرد و با جهش از دوران اسلامی آن این دو دوره را بهم متصل کرد. امروز نظام جمهوری اسلامی دو دورهء ایران باستان و عصر مدرنیته (1 و 3) را به بیرون پرتاب کرده و فقط بر دورهء اسلامی (2) قرون وسطایی استبداد سیاه تأکید دارد و آنرا بر دو عرصهءِ دیگر یعنی بر ایران قبل از اسلام و بر دوران مدرنیته حاکم مطلق کرده است، که نتیجهءِ چنین سیاستی در ابعادِ مختلف فاجعه به بار آورده است.

● قارهء اروپا هم مانند ایران سه دورهء: 1- آنتیک 2- قرون وسطایی دین سالار 3- عصر مدرنیته را طی کرد. در اروپا خردگرایی و علم تجربیِ سکولار، علوم دینی سنتّی متافیزیک را در محاصرهءِ خود قرار داد و به چالشی جدی کشاند. در این رقابت علومِ تجربیِ دانشگاه برندهء این جنگِ تئوریک و پراتیک بین کلیسا و دانشگاه بود. روشنفکران و فیلسوفان سکولار  اروپا با به حاشیه راندن دورهء قرون وسطاییِ دینی (2) از سه دورهءِ تاریخی و از محور قانونگذاری و روابط اجتماعی به بیرون پرتاب کردن آن، با تأکید بر دو دورهء آنتیک و عصر مدرنیته  (1 و 3) این دو دوره را بهم  پیوند ناگسستنی دادند.

● اغلب روشنفکران ایرانی بویژه قشری که بنادرستی خودشان را روشنفکر دینی می نامند، قرنهاست که تلاش میکنند، تا دو دورهء: [ایران باستان و عصر مدرنیته ] را از دیدگاه قوانین و اصول دین اسلام قرون وسطایی حوزه ای و آخوندی تعریف کنند، این دو دوره را از صافی دینی سنتّی بگذرانند و پالایش دهند، این دو دوره را به زیر مجموعه ای از دین اسلام آنهم شیعه گریِ قشری تبدیل کنند، که نتیجهء چنین عملی انقلاب اسلامی 57 در ایران هست که ساختار حکومتی آن هم ساختار جمهوریّت را در محاصرهءِ دین اسلام ( جمهوری اسلامی) در آورده است. نتیجهء چنین سیاست ورزی، بازگشت و تکرار حکومت صفویّان و قاجاریان در ایران و عثمانیان در آسیای کوچک (ترکیّه امروز) و در خاورمیانه به رهبری مردم تُرک تبار هست.

● در ایران در جنگ بین خردگرایی و علوم تجربی دانشگاه و حوزه های دینی سنتّی و روحانیّت ارتجاع که از انقلاب مشروطیّت حرکت خود را آغاز کرده بود، مسجد و روحانیّت واپسگرا با انقلاب 57 پیروز شده است و سایهءِ شوم مسجد و آخوند بر فضای دانشگاه و بر سایر علوم دانشگاهی و دروس آموزش و پرورشی سایه افکنده است. ترکیب حکومتی غرب و اروپا "جمهوریّت بعلاوهء دمکراسی" است، امّا ترکیب حکومت نظام اسلامی تهران، در شعار "دین اسلام بعلاوهءِ جمهوریّت " است. در صورتیکه از "ساختارجمهوری" در نظام جمهوری اسلامی اصلأ خبری نیست.

▀   مختصری از بیوگرافی فریدریش نیچه

● فریدریش نیچه در سال 1844 بدنیا آمد و در سال 1890 میلادی در گذشت. روز تولدِ فریدریش نیچه همزمان و مترادف است با زاد روز فریدریش ویلهلم چهارم پادشاه وقت پروس. به همین مناسبت و بنا به احترام پادشاه پدر نیچه نام او را فریدریش ویلهلم نیچه گذاشت. 5 ساله بوده است که پدرش وفات کرده است. بعد از مرگ پدر او در جوّ خانوادگی مذهبی و کنزرواتیو سنتّی بزرگ شد ه است. در دورانِ کودکی از هوش سرشاری برخوردار بوده است نیچه در دانشگاه، شهر بُن آلمان در رشته های تئولوگی و فلسفهءِ کلاسیک تحصیل کرده است. در سن 25 سالگی کُرسیِ استادِ فلسفهء کلاسیک در دانشگاه شهر "بازِل" سویس امروز را بخود اختصاص داده است.

● نسلهای گذشتهءِ فریدریش نیچه هم مذهبی پروتستانی مارتین لوتری بودند. پدرش هم تئولوگ و کشیش پروتستان مشهوری بوده است. فریدریش نیچه با افتخار ادعا میکند که نسلهای گذشتهءِ او از اشراف لهستانی تبار بوده اند که به اجبار به آلمان مهاجرت کرده اند.

فریدریش بدون شک از بزرگترین و مشهورترین فیلسوف آلمانی و جهان میباشد. "فلسفهءِ انتقادی" او که عرصه جدیدی را در عرصهء فلسفه و شناخت جهان پیرامونی باز کرد بی همتاست. ادبیّاتی را که در اثراتش بکار گرفته است امروز و فردا در ادبیّات آلمانی جایگاه ویژه ای دارند. به باور نیچه فلسفه یک پدیدهء بی روح و خشک و سفسطه بازینیست، بلکه روندی است زنده که باید روزگار جوامع بشری را تجربه کند، رنج و درد آنها را دریابد و خود را قربانی آن کند تا راه حلّی را بیابد. فریدریش نیچه از انتقادگران رادیکال فلسفهءِ سنتّی بوده است.

● شاخص برتر فریدریش نیچه در فلسفه نظارت بر پدیده ها در زمان وقت با تحلیل خردگرایی بدون دخالت دادن علوم سنتّی و متافیزیک دین و دینکاری کلیسا بوده است. او فلسفه را با زبان و ادبیّاتی بسیار غنی و عمیق ار تئوری خارج میکرد و در جامعه به عینه به نمایش میگذاشت و با بررسی وجود انسان نتیجه میگیرد که وجود و توان شناخت و خرد انسان نیازی متداوم و ثابت هست که برای دستیابی به این نیاز مجبور است در گاتگوریها و در ساختارهایِ بهم پیوسته بیندیشد و در تحرک مدام بماند تا آنوقت بتواند جهان پیرامونی خود را آنطور که هست بشناسد و تعریف کند.

● فردیریش نیچه به روش  روانکاوی روشی معنویات ( Moral) . دین مسیحیّت، و دینکاران  و قدرت کلیسا را مورد بررسی و مورد نقد رادیکال قرار میدهد و حقیقتی را در آنها نمی یابد و بر علیه آنها قاطع بپا میخیزد. او گفت: فقط یک کریست وجود داشت ( منظور عیسی مسیح) که او را هم بر صلیب آویختند و  بعد از او هر چه گفته و نو شته شده است همه روایت و داستانسرایی طیقهءِ حاکم بر طیقهءِ زیردستِ نا آگاه هست.

● فریدریش نیچه در جملهء معروف خود که گفته است، "خدا مُرده است" منبع حقیقت دینی (خدا) و دستورات و ارزشهای سنتّی ایراسیونال برخاسته از آنرا مردود میشمارد. فرهنگ دینکاری مسیحیّت را برده داری میدانست. فریدریش نیچه یک معتقد ماتریالیسم دیالکتیک، یک راسیونالیسم خردگرا و یک حقیقت جوی این جهانی بود. او انسان و قدرت اندیشه و تفکرش را منبع حرکت و بازیگر اصلی طبیعت و تمدن انسانی  میدانست و هر مطلق گرایی چه دینی و چه فلسفی را و هر شناختی را بادیده شک و تردید می دید. پرداختن به بیوگرافی کامل فریدریش نیچه در این نوشتار کوتاه نمی گنجد. بخشی از زندگینامهء نیچه از کودکی تا مرگ در فصل اوّل کتاب زرتشت خود آمده است.

 جایگزینی دمکراسی و بازیابی هویّت ایرانی بدون اسلامگرایی

● بر عکس روشنفکران ایرانی، اندیشمندانِ اروپا مانند فریدریش نیچه، با برکناری حکومت دینی کلیسا و انحلالِ حکومتِ مطلقهء پادشاهان و قیصرها، از ساختار حکومتی ترکیبی خردگرایِ این جهانی "دمکراسی" آتن یونان باستان بعلاوهءِ سیستم "جمهوریّت رُم باستان" را اساس حکومت در عصر جدید گذاشتند، و ساختار حکومتی دین سالار قرون وسطی را از گردش کار خارج و به تاریخ بی اعتبار گذشته سپردند. دین، دینکاران، و کلیسا را از صافی علوم تجربی این جهانی گذراندند و با ابزارهای دانش عصر مدرنیته آنرا جدید تعریف و بر آن ارزش گذاشتند. بر اساس نیازهایِ ضروری و روابطِ اجتماعیِ این جهانیِ جامعه، ساختارها، سیستم ها، و قوانین دانش محور و متحوّل و متغیّیر را جانشین کردند.

● ما ایرانیان هم برای جایگزینی دمکراسی انتخابی بجز راه و روشی را که مردمان اروپایی در پیش گرفتند را نداریم، ما مجبوریم که مانند جوامع اروپایی از دورانِ حکمرانیِ قرون وسطایی دین و کلیسا از سد دین اسلام و فرهنگ اسلامی و حاکمیّت مسجد و آخوند عبور کنیم، و دوران ایران باستان و عصر مدرنیته را به هم وصل کنیم.

▬ یکی از اشتباهات بزرگ است اگر بپنداریم که بازگشت به فرهنگ ایرانی قبل از اسلام، بازگشت به واپسگرایی است. اگر چنین باشد پس باید جوامع اروپایی و جهانِ دمکراتیک امروز از ساختارهای دمکراسی یونان باستان و جمهورّیت رُم باستان که حداقل مربوط به 500 سال قبل از میلاد است صرف نظر میکردند و آنها را صرفأ به مناسبتِ قدیمی بودنِ آنها در عصر روشنگری قرن هیجده تا به امروز بکار نمی گرفتند.

● دین اسلام فرهنگِ زیر بنایی و جدایی ناپذیر جوامع مردمان عرب هست، چنانکه در قرن 21 با انقلابات دمکراتیک بهار عربی، باز هم مشاهده میشود که آنها ساختار سیاسی و حکومتی با قانون اساسی ایی خارج از چهار چوب اصول و قوانین و فرهنگ اسلامی را نمی پذیرند، مردمان تُرک تبار هم بنای تمدن سازی خود را بر اساس دین اسلام گذاشته اند.

عی رغم احترام به انتخاب اسلامگرایی این دو قوم عرب و تُرک  و بر قراری روابطِ دیپلماسی معمول با این دو گروه ازمردمان در عرصهء گلوبال ، امّا مسیر و استراتژیهای آیندهءِ ما با این دو گروه از مردم هماهنگ نبوده و نیست. چرا که چراغِ  راه امروز و آیندهءِ این دو نژاد دین اسلام و فرهنگ اسلامی و تأکید بر تئوریهای دین گرایی اسلام است، در مقابل خوشبختی ما ایرانیان فقط بهم پیوند دادن ایران قبل از اسلام با عصر مدرنیته و عبور کامل از عصر اسلامگرایی و فرهنگ آن میباشد.

آپریل|2012| آلمان|ناصر کرمی|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.