رفتن به محتوای اصلی

سيرى در سابقه ى ساقى نامه سرايى در ادبيات ايران
24.05.2016 - 14:17
 منشاء و چگونگى ساقى نامه ها : ساقى نامه كه مطاوى ابياتش غالباً مجزا از قسم نامه نيست .از اقسام شور انگيز ادبيات منظوم ماست.كه به اقتباس ازخمريات ادب عرب مورد توجّه وتقليد شاعران ايران قرار گرفت.در بدو امر در قصائد وقطعات منظوم رودكى سمرقندى وبشار مرغزى وسپس در قصيده ها ومسمطات منوچهرى دامغانى در وصف مى ظاهر شد، به مرور با ظهور وبروز مضامين ديگر در سروده هاى سخنوران ايرانى ،كاربردى جديد يافت .كه مقرون به معانى بلند،حاصل از تدقيق در نفسانيات بود. درپى اين تطوّر معنوى به صورت ابيات پراكنده در سروده هاى نظامى گنجوى مُّبِين بى وفايى و ناپايدارى مظاهر مادى جهان شد.بدين سان كه نظامى با ياد آورى سرانجام نا خجسته زندگانى زود گذر آدمى ،معانى بلند حكمى را با بيانى مؤثر كه سبك و سياقى ويژه دارد ،در تلو ابيات پراكنده اى به رشته نظم كشيد. جولانگاه انديشه اى در گذر گاه بينش سرايندگان ديگر گشود. كه موجب شد ،با ديدى ژرف نگر به مظاهر جهان هستى بنگرند . واز ناديدنى هاى پنهان درحجاب پندار، به نيروى كلك حقايق نگار پرده بر گيرند. نظامى در كتاب پنج گنج ،دو سوگند نامه ى جانسوز سرود. يك جا در داستان خسرو وشيرين هنگام زارى كردن شيرين در دورى خسرو و جاى ديگر در اسكندر نامه ،هنگامى كه اسكندر در نامه اى كه از بستر مرگ به مادرمى نويسد،اورا سوگند مى دهد. كه با شكيبائى بر ماتم پور به قضاى آسمانى تن در دهد. دو سوگند نامه نظامى درد ناك ترين قسم نامه هاى سروده شده در ادب ايرانى است .همه گويندگانى كه پس از او در اين باب سخن سرايى كرده اند ،به دو سروده ى وى نظر داشته اند. و تحت تاثير او بوده اند. همچنين نخستين شاعرى كه در بين پيشينيان ،به سرودن ساقى نامه پرداخت ، نظامى بود كه ابتدا در كتاب ليلى ومجنون ساقى نامه مختصرى سرود كه ابيات آغازينش چنين است : (ساقى مى لاله رنگ بر گير/ جامى به نواى چنگ برگير/ آن مى كه منادى صبوح است / آباد كن سراى روح است) نظامى بعد از آن تاريخ ضمن داستان اسكندر ( در شرفنامه واقبال نامه) تلو ابياتى پراكنده در بحر متقارب مثمن مقصور يا محذوف (١) رشحات طبع گهر بارى ظاهر ساخت كه عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى در قرن يازدهم هجرى با ذوقى سرشار ،از مجموع دويست بيت پراكنده وى ساقى نامه اى فراهم ساخت . كه در تذكره ميخانه مندرج است .واغلب شعراى بزرگ و سخنوران نامى،به پيرويش در عرصه سخنورى طبع آزمايى و ساقى نامه سرايى كردند٠(٢) گرچه امير خسرو دهلوى،خواجوى كرمانى ، خواجه حافظ شيرازى ،هاتفى ، جامى وبسيارى از شعراى عهد صفوى وديگران ساقى نامه ى نظامى را تقليد كردند. وبه پيروى ازآن حكيم بزرك وشاعر فحل سترگ ساقى نامه هاى پر شمار به صورت متّصل يا منفصل از سروده ها بر دو وجه موجز و مختصر يا مطوّل ومفصّل سرودند.باز هيچ يك ازحيث فضيلت تقدّم ونيز به لحاظ ذوق سليم و فخامت كلام وقدرت بيان كه مقرون به انسجام الفاظ ورقت معانى است،لطف سخنشان به پايه ى سروده سخته نظامى نرسيد. سخنوران بزرگى، مانند امير خسرو دهلوى وپس از او خواجوى كرمانى كه در تلو ابياتى به بحر متقارب در اسكندر نامه و هُماى وهمايون ، با ساقى ومغنّى از بيش وكمى وناپايدارى جهان، باعنوان نكوهش وطلب روزگارونه عنوان صريح ساقى نامه سخن گفتند. ونيزخواجه حافظ شيرازى كه در سلك مثنوى كوتاهى با عنوان ساقى نامه نغماتى دلچسب به رشته نظم كشيد ،هيچ يك به بيان معنى ژرف ترى از سروده نظامى توفيق نيافتد . وبه ارائه ى سخنى كه جلوه ى تازه تر وجذابيتى بيشتر داشته باشد، نائل نيامدند! در فاصله زمانى سده ى ششم تا آغاز سده ى دهم تحولاتى در زمينه ى ساقى نامه سرايى پديد آمد. كه علاوه بر آنكه منجر به نظم ساقى نامه هاى (منفصل ) در همان قالب مثنوى به بحر متقارب مثمن مقصور يا محذوف شد، ،ساقى نامه هاى نو آيينى در قالب تركيب بند ،يا ترجيع بند باب كرد . به اين نحو كه فخرالدين عراقى كه شيدايى ِ شاعرانه وعاشقى صوفيانه را توأمان داشت .بر خلاف ديگران در راه تازه يى قدم نهاد. ترجيع بندى سرود به ترجيعِ (در ميكده مى كشم سبوئى /باشد كه بيابم از تو بوئى )در غالب بند ها،در جايگاه صوفى وارسته يى حقيقت جوى، ازساقى پيمانه پيماى ازلى ،پيمانه مى الست طلبيد . خواستارِ جام جهان نمايى شد. كه سرانجام جهان را در پى تابش ِروى ساقى درآن بنگرد. به اين ترتيب عراقى بانى ساقى نامه اى شد .كه از حيث قالب با ساقى نامه هاى پيشين همانندى نداشت.ولى به لحاظ معنى ومضمون متضمّن همان معانى ومضامين سابق بود.به همين سبب بود كه فخرالزمانى قزوينى آنرا در شمار ساقى نامه ها در تذكره ميخانه نقل كرد. سرودن ساقى نامه هاى( متّصل ) در شعر فارسى تا پايان عهد تيمورى وآغاز دوران صفوى متداول بود. وبعد از آن ساختن ساقى نامهاى (منفصل ) به شيوه ى حافظ نيز باب شد . پيشگام اين دسته از ساقى نامه گويان ( اميدى تهرانى) مقتول به سال ٩٢٩هجرى است كه ساقى نامه ى مجزاى او جاذبه وگيرندگى ويژه اى دارد از سده ى دهم به بعد سرودن ساقى نامه بيش از پيش باب شد . به گونه اى كه ركن ركين شاعرى به حساب آمد و كمتر سخنورى از جمع سخنوران شناخته شده ى دوران بود،كه در صدد طبع آزمايى در زمينه ى ساقى نامه سرايى بر نيايد. ساقى نامه اى مجزا ومستقل از ساير سروده ها ويا در مطاوى ابيات منظومه اى ديگر به بحر متقارب نسرايد.
 
 
وع انديشه در ساقی

وع انديشه در ساقى نامه ها تقريباً يكسان وبيشتر بر روال سابق است.يعنى همان اظهار عواطف مشعر بر ناپايدارى وبيهودگى زندگى و سرانجام نابه سامان وناستوده حيات فنا پذيرِ آدمى ،تعلّق گريزى وپناه بردن به عوالم مستى براى رهايى از بار منّت ايمان و تهمت كفرِ هستى، آرزوى دسترسى به جلوه ى شهود راستى،جست وجوى گمشده ى آرزو در پاى مصطبه ى پير مغان ،گوشه گيرى در خلوتگه دل وسلوك باطنى درعرصه ناسوتى جهت حصول ِسير در عوالم لاهوتى وملكوتى بامخاطب قرار دادن ساقى وگاه آويختن به دامان مغَّنى براى نيل به مستى، كه البته مستى در ساقى نامه ها جنبه ى عرفانى دارد.
مى به آن جرعه ازجام حقيقتى اطلاق مى شود كه باعث رهايى از عالم مجاز مى گردد. و جلوه ى شكوه مند هستىِ پايدار را مى نمايد . اساساً واژه هاى مى ومى فروش ومى آشام و ميگسار و ميخانه ونيز واژه هاى چنگ ودف ونى و مانند آن ،از زمره مصطلحات ويژه ى نمادينى است ،كه در جرگه ى كاربران عرفان مدار وشاعران ساقى نامه سرا، معنى ومفهوم ظاهرى ندارد.
چنانكه نظامى پس از آنكه مى گويد:( بيا ساقى آن آتش توبه سوز / بآتشگه مغز من بر فروز) ( شرابى بمن ده كه مستى كنم / بدان آب آتش پرستى كنم) ( مغنى مدار از غنا دست باز / كه اينكار بى سازنايد بساز) و ابياتى ديگر از اين دست ،در پايان مقال اظهار مى دارد : ( تو پندارى اى خضر فرخنده پى / كه از مى مرا هست مقصود مى ) ( از آن مى همه بيخودى خواستم / وزان بيخودى مجلس آراستم ) ( مرا ساقى از وعده ى ايزديست /صبوح از خرابى ،مى از بى خوديست ) ( وگرنه بايزد كه تا بوده ام / بمى دامن لب نيالوده ام )

با اينكه ساقى نامه سرايى، در عرصه ى ادب ايران ،فراورده ى نوينى از درياى طبع وقريحه شاعرانى است،كه به سائقه علائق عرفانى وجنبه نو آورى فكرى ،متوّجه به عوالم معنوى بودند و به تقابل با ستايشگرى قصيده سرايان مدّاح نظرداشتند بازبرخى از ساقى نامه ها به مدح پايان مى يابد ! اعم مدح امامان ،خاصه ستايش حضرت على (ع) مانند ساقى نامه شرف جهان (تذكره ى ميخانه ص ١٦١) ويا مدح پادشاهان وبزرگان ،مثلِ ساقى نامه ى قاسم گنابادى درستايش شاه تهماسب (تذكره ميخانه ص١٧٣) ونيز ساقى نامه قدسى ( تذكره ميخانه ص ٢٤٣) كه به مدح شاه عباس ختم سخن مى شود.

از حيث بيان ونحوه ى تنظيم سخن نيز برخى از سرايندگان ساقى نامه ها مبدع ابداعاتى شدند. مانند ِ مولانا پرتوى شيرازى (متوفى به سال ٩٤١ه) كه سياق سخنش در ساقى نامه سرايان معاصر وپس آيندش مؤثر بود .

حكيم پرتوى شيرازى، زاده ى لاهيجان ، نشو نما يافته ى شيراز ، همدوره ى شهيدى قمى و اهلى شيرازى ،از شاگردان ملّا جلال الدين محمد دوانى ، وازمعاصران شاه تهماسب صفوى بود، ساقى نامه وى به قدرى نغز ومؤثر است .كه برخى بانسبت دادن به فردوسى ،اظهار داشته اند ، حكيم ابولقاسم در آغاز پرتوى تخلص مى كرده، مطلبى كه فخر الزمانى قاطعانه فاقد اعتبار مى داند .( ميخانه ص ١٢٤)

ابيات مطلع ِساقى نامه ى حكيم پرتوى شيرازى به شرح زير است:
( دلا پرده بردار از روى كار / به مستى بدر پرده ى روزگار ) ( به مستى چو گل چاك زن پيرهن/ كه نتوان زدن دست
وپا در كفن ) ( چنان پرده ى اين دغا را بدر / كه اسرارش از پرده افتد بدر ) ( بكن نا خوش دهر بر خويش خَوشْ /
به مستى ازو انتقامى بِكَش ) ( بِكَش پرده ى چرخ ِانجم نَما / كه بر روى كار افتدش بخيه ها ) ( ز بيداد چرخ مرقع لباس / علم وار دارم بگردن پلاس )

عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى مؤلف تذكره ميخانه نيز در باره ى ساقى نامه ى پرتوى شيرازى مى گويد:" ...در
ساقى نامه داد سخنورى داده وآنچه لازمه ى شعر وشاعرى باشد،در اشعار آن بجا آورده است. باعتقاد اين بى
بضاعت معلوم نيست تا لغايه كسى باين خوبى ساقى نامه يى بنظم آورده ،واين همه شعرى كه در ميخانه بر
بياض رفته به متانت مثنوى حكيم مذ كور بوده باشد" ( ميخانه ص١٢٤)

تقى الدين اوحدى بليانى مؤلفِ (عرفات عاشقين ) ومصنِّف (نشأه ى بى خمار )مى گويد :ساقى نامه ى مولانا پرتوى شيرازى در كمال به مرتبه اى است كه نه هركس چنان شعرى تواند گفت .و" اكثر متأخرين در ساقى نامه تتبع طرز وروش پرتوى شيرازى كرده ومى كنند. و اكثر حضرات از معاصرينم به آن طرز وروش ،ساقى نامه گفته اند ،امّا از وى ممتاز ست ."( احمد گلچين معانى ،زير نويس ،تذكره ى ميخانه ص ١٢٧)

به نظر زنده ياد استاد ذبيح الله صفانيز شيوه ى حكيم پرتوى شيرازى در اين قسم از شعر، نو بود.دمادم ساقى را به فرياد رسى فرامى خواند ! مى خواست به مستى پرده روزگار را بِدَرَدْ ! انتقام ناكاميهاى خود را از او بگيرد ! چون در عالم هشيارى آرامش وسكون نمى يافت ، به عالم بى خودى وجنون پناه مى بُرْد . سر انجام بر سر راه اين بى خودى ودل آزردگى از ميوه ىِ جهل آلوده زندگى ، كه مقرون به محرومى دانشوران وبر كنارى پرهيزكار كاران از سر افرازى متقيانه بود .كارش به التجاء به در گاه خداى چاره سازمى كشيد .از او به سوگند گران راه رستگارى مى جست!

افاضات استاد صفا اشاره به ابيات زير است:
( حلاوت نماندست در شهد عمر/ همه طفل جهلست در مهد عمر) (نه دانشوران را ز دانش برى / نه تقوى ورانرا به
تقوى سرى ) ( عجب روزگارى گران محنتست / كه بر مردگان زنده را حسرتست ) ( مه زندگى را شده غرّه ،سلخ/
به كام انگبينِ حياتست تلخ )( جهان چون دلِ عاشقان ِحزين / به يكباره زيرو زبرشد چنين ) ( ز قحط ِوصال وغلوى
فراق / كند كار زهر انگبين در مذاق ) ( بلا ريز گرديده گردون ِدون / شده كارِ دين همچو دنيا زبون ) ( چه شاه وگدا
و چه نيك وچه بد/ فروماندگانند در كار خَود ) (چو زلفِ بتان عالم آشفته است / به هر دل ،سيه مار غم خفته است )
( چو در عالم هوش نبود سكون / من وعالم بى خودى و جنون ) ( دهم همچو چشم سيه مست يار / سر و كار خود را به مستى قرار ) ( به مستى زدنيا ودين وارهم / كه اين هردو كوهند سدّ رهم ) ( مى از نقش هستى كند ساده ام /
رهاند ز رنگ ِريا باده ام ) (شرابم كند از ريا صاف وبس / شراب آتشست و ريا خار و خس ) ( شراب ريا سوز هستى گداز/ گدا را زشاهان كند بى نياز) (بده مى كه در مذهب و كيش دل / چه كعبه چه بتخانه در پيش ِدل )
(بزن شيشه ى كفر وايمان به سنگ / بنه خشت خم بر سر صلح وجنگ )( غرض راچو يكسو نهد بلهوس / سر صلح
وجنگش نماند به كس )( مشو پاى بندِ گِلِ كفر ودين / به مستى فشان دست بر آن واين ) ( سوى عالم بى خودى كن
گذر/ كه از كفر وايمان نماند اثر) ( درين بيشه پا بركش از آب وگل/ كه هم شير مردى وهم شير دل )( سمند طبيعت
فلك تاز نيست/ تذرو هوس عرش پرواز نيست ) (ز ميخانه كن كسب آب وهوا/ مينداز خود را زنشو ونما ).......... ....

افزون بر فخرالزمانى و تقى الدين اوحدى، تقريباً عامه تذكره نويسان پيشين قريحه ى شاعرانه وحسن شيوه ى حكيم پرتوى شيرازى را در انشاد ساقى نامه ى شيوايش ستوده اند . چنانكه امير مختار مؤلف مخزن اخبار از پرتوى با عنوان افصح الفصحاء ياد مى كند . مى گويد ديوانش را به هنگام سفر حجاز ديده نزديك به چهار هزار بيت داشته در سال( ٩٤١ ه) حين سفر در بغداد درگذشته است.( ميخانه ص١٢٦) .سام ميرزاى صفوى نيز در باره اش مى نويسد :پرتو كلام بلاغت انجامش همه جا تافته و قبول سخنان مقبولش در دل اهل وفا جا يافته ( تحفه سامى ص ١٢٦). امين احمد رازى نيز ذيل شيراز مى نويسد: پرتوى اشعار دلفريب بسيار دارد. ( هفت اقليم ص٣١١)

به لحاظ تعداد ابيات و وسعت وقلّت گستردگى دامان سخن ،برخى از ساقى نامه ها موجز و مختصر وبرخى مفصَّل و مطوَّل است . من باب مثال ساقى نامه ى نوعى خبوشانى ( ميخانه ص٢٦٢) شماره ابياتش به ٣٥٠ مى رسد . ساقى نامه سنجر كاشى ( ميخانه ص ٣٢٥ ) افزون از پانصد بيت دارد. ساقى نامه ى ظهورى نيز (ميخانه ص ٣٦٥) مشتمل بر٤٥٠٠بيت است (چاپ كانپور١٨٧٦ ميلادى) .

علاوه بر ساقى نامه هايى كه سرايندگان به بحر متقارب مثمن مقصور يا محذوف سرودند .نوع ديگر ساقى نامه آنست كه سرايندگان در قالب تركيب بند يا ترجيع بند،در بحرهزج مثمن اخرب مكفوف محذوف مفعولُ مفاعيل ُ مفاعيلُ فَعولن سرودند.
از فخرالدين عراقى همدانى پيروى كردند . كه ترجيع بند معروف خود را باترجيع ِ( در ميكده مى كشم سبويى/ باشد كه بيابم از تو بويى) ،به بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف كه همان وزن ليلى ومجنون نظامى است ،سرود .

ترجيع بند عراقى پس از آنكه مورد توّجه شاعران قرار گرفت ، موجب شد، سخن سرايان ،ساقى نامه گويى را منحصر در پيروى از شيوه ى نظامى نكنند٠ بل كه قالب تركيب بند وترجيع بند را هم ظرف سخن سازند. و وسيله ى گفت وگو باپير مغان و مغنّى وساقى قرار دهند .براين منوال ساقى نامه هاى ديگر گونى، سروده شد . چنانكه در سده دهم وبعد از آن چند تن از گويندگان، بدين شيوه ترجيع بند هائى ساختند كه به بحر هزج مثمن اخرب مكفوف محذوف مفعولُ مفاعيلُ مفاعيلُ فَعولن است مثل ترجيع بند وحشى بافقى ( متوفى به ٩٩١ ه) به ترجيعِ :(ما گوشه نشينان خرابات الستيم/ تا بوى ميى هست درين ميكده مستيم ) ، بعضى ديگر از شاعران نيز در همين بحر و وزن ،به جاى ترجيع بند تركيب بند سرودند مانند نظيرى نيشابورى (متوفى به ١٠٢١) .كه ساقى نامه اش با مطلع ِ Humørikonet frown آن جلوه كه در پرده روشهاى نهان داشت / از پرده بر آمد روشى خوشتر از آن داشت) حاوى دقايق انديشه ژرف حكيمانه ومتضمن مضامين بلند عارفانه ايست كه آنرا در شمار تركيب بند هاى عالى شعر فارسى قرار مى دهد . يا فصيحى ( متوفى به ١٠٤٩) كه در بحر رمل مُسدَّسِ مَخْبونِ مَحذوفْ، فعلاتن فعلاتن فعلن تركيب بندى سرود كه مطلع بند اولش چنين است: (ساقيا آن قدح نور بيار/ آن چراغ دل منصور بيار ) .
منوچهر برومند م ب سها
پاريس دوم خرداد ماه ١٣٩٥

زير نويس:

١:متقارب مُثَمَن محذوف: فَعولُن ،فَعولُن ،فَعولُن، فَعَلْ
// // مقصور: // // // فَعول

٢:تذكره ى ميخانه مشتمل بر تراجم احوال ساقى نامه سرايان وساقى نامه هاى ايشانست . كه ملا عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى به سال (١٠٢٨ه) تاليف كرد در سال (١٩٢٦م) به كوشش پروفسور محمد شفيع در لاهور چاب سنگى شد . در سال ١٣٤٠به تصحيح وتحشيه ى شادروان احمد گلچين معانى در تهران تجديدانتشار يافت .

ملا عبدالنبى فخرالزمانى در باره ى ساقى نامه ى نظامى چنين نوشته: " بر راى معنى آراى ارباب دانش....... .....پوشيده نماند كه حضرت شيخ ساقى نامه ى بسامانى نگفته ،بانى ميخانه ........از آخر هر داستان كتاب اسكندر نامه دوبيت دريوزه نموده،با چند بيت متفرقه ى ديگر كه مناسبتى بساقى نامه داشت ،ترتيب داده برسبيل تيمن وتبرك ....اوراق پريشان بر بياض برد .تا از بركت سخن آن سردفتر اصحاب حقيقت ،اين مختصر در نظر ارباب هنر مطلوب جلوه گرآيد.(ميخانه ص١٥)
منابع و مستندات:
نظامى گنجوى،كليات به تصحيح وحيد دستگردى ، تهران نشر افكار ١٣٨٧

رهى معيرى ،گلهاى جاويدان، تهران نشر پارسا ،چاپ دوم ،١٣٦٧ ،صص ٥٧٤ و٥٧٥ )

ذبيح الله صفا،تاريخ ادبيات درايران، تهران نشر فردوس،چاپ يازدهم ١٣٧٣، ج سوم ،بخش اول ،صص٣٣٤-٣٣٥).
همان // // // چاپ نهم ١٣٧٣،ج پنجم،بخش اول ، صص ٦١٥تا ٦٢١).

عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى ،تذكره ميخانه ،به تصحيح و اهتمام احمد گلچين معانى،تهران نشراقبال،چاپ١٣٤٠صص١٦١-١٧٣ -٢٤٣-٢٦٢-٣٢٥-٣٦٥).

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.