رفتن به محتوای اصلی

ذهن ايرانى، مرزگشايى در افسانه، فروپاشى در واقعيت
04.06.2016 - 14:33

 

 

 

 

 

مى دانيد كه چرا قرار شد پهلوانى از ايران تير پرتاب كند تا مرز بين توران و ايران مشخص شود؟ خب، مشخص است كه بازنده بايد زور بزند تا باز پس گيرد. تاريخنگارى كلاسيك ايرانى كه با افسانه نگارى و افسانه سازى مخلوط شده بدجورى توى ذوق خواننده مى زند. آرش كمانگير نيز پهلوانى در خدمت شاهان است. بدبختى روشنفكرى پانفارسيسم اين است كه دروغ داستانى را يك رويداد تاريخى مى داند و آن را با آب و تاب تفسير مى كند. يكى از دلايلى كه تاريخنگارى ايران در طول تاريخ ملعبه ى دست پادشاهان و دربار بود همين ذوق افسانه سازيش مى باشد. سپاه شاه ايران درب و داغان شده و به عقب نشسته است و تورانى ها ( بنا به روايت تاريخنگارى فارسى ) غالب آمده و مرزهاى خود را كشيده اند و پشت مرزهاى كشيده شده شان به صف ايستاده اند و هزيمت لشگر پادشاهى ايران را مى نگرند. حالا يك دفعه ذهن تاريخنگارى فارسى از اين شكست بر مى آشوبد و گريز مى زند به افسانه و خيال و توهم. بدينسان واقعيت فروپاشى تاريخى به مرزكشى و قهرمان بازى در افسانه ها بدل مى شود.
خب، پدرجان كدام عقل سليمى در حالى كه در واقعيت پيروز است خود را به رهنمودهاى تخيلى شكست خوردگان مى سپارد؟ اتفاقاً داستان جعلى و مسخره ى آرش كمانگير دليل خوبى است بر ما كه بگوييم جماعت پانفارسيسم همه ى اقتدار و سياست و اقتصاد و تقدير يك قوم را به بازوهاى مردى گره مى زند كه زاييده ى توهم و معجزه و چاخانيسم است. دورتر چرا برويم؟ مگر همين احمدى نژاد به شيوه ى آرش كمانگير و با ترفند معجزه و خيال و توهم به اصلاح و تاديب جهان برنخاسته بود؟ مگر نتيجه اش سقوط ارزش ها و اقتصاد و ... نبود؟
آرش كمانگير از آنجا كه مدت مديدى در كتابهاى درسى تدريس مى شد و ملغمه اى از همكارى يك شاعر كمونيست درجه سوم چهارمى با نظام آموزشى شاهنشاهى بود به خوبى نشانگر نشاندن چاخانيسم بر بستره ى تاريخنگارى است. وهم ايرانى خيلى قوى است و از اين روى شايد بعدها در تفسير تير آرش كمانگير بنويسند كه ؛ منظور همان موشك دوربرد است.
در اين گير و دار حالا يكى از ايرادات فردوسى كه خودش پدر چاخانيسم است اسم نبردنش از آرش خان مى باشد.
كوتاه سخن اينكه هر پانفارس در درون خودش يك آرش كمانگير دارد، يك تير و كمان دارد. اين كودكِ توهم و چاخان بزرگ نخواهد شد و واقعيات را نخواهد پذيرفت. آرش كمانگير زاييده ى ذهن مرزدارىِ ايرانى است. علت اينكه يك ايرانى هميشه نگران مرزهاى خويش است در چيست؟ قاطعانه بايد بگوييم اگر ذهن و زبان قوم اشغالگر قبل از مرزهايش نگران انسان بود به اين روز نمى افتاد. اگر حقوق ملت ها و ارزش هاى فرهنگى و تاريخى آنها را پاس مى داشت ديگر دغدغه ى فروپاشى مرزهايش را نداشت. اگر ذهن ايرانى، آرش كمانگير را ول مى كرد و به خواسته هاى انسان ترك و عرب و بلوچ و ... مى پرداخت هراسى از فروپاشيدن پيدا نمى كرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.