رفتن به محتوای اصلی

نمونه زبان تبریزیان حدود ۳۵۰ سال پیش
18.07.2016 - 23:16

 

آنچه که در پیوست پی دی اف میخوانید بخش پایانی «رساله روحی اُنارجانی» است، احتمالا شاعری  که در تذکره «مجمع الخواص» از زمان شاه عباس اول نامش قید شده است. انار (به ضم الف)  ظاهرا بین مشکین شهر و اردبیل قرار داشته اما خود روحی انارجانی بیشتر در تبریز زیسته است. از این رساله تنها یک نسخه باقی مانده که در مجموعه ای از سال ۱۰۳۷ هجری یعنی چهل سال بعد از تالیف کتاب همراه با اشعار شاعر طنز نویس عبید زاکانی احتمالا در خود تبریز منتشر شده است. این رساله از سوی مرحوم سعید نفیسی تهیه و در سال ۱۳۳۳ خورشیدی در تهران چاپ شده است.

33c

فصل نخست رساله عبارت از اشعار روحی به فارسی است اما فصل پایانی رساله شامل  نمونه هائی اززبان و گفتار شفاهی مردم تبریز است در این زمینه ها:

«در تکلیفات و تکلفات اناث تبریز، در ساز و سازنده، در ناز و نزاکت صحبت خاصه، در تعریف خواهر کر و مذمت شوهر پیر، در تعریف جوان، در مذمت مستوری، در بیماری و به حکیم رفتن، در مناظره مادر عروس با مادر داماد، در جواب مادر داماد با مادر عروس، در شاعری ها، شوهر را به تقریب بر سرکار آوردن و شب جمعه بخاطر رسانیدن و با مخدوم کره مناقشه کردن، در بیان اعیان تبریز که با عزیزی مناظره کرده باشند و با مثل خودی بیان، و بالاخره: در به قاضی رفتن پهلوان و اظهار دعوی با مثل خودی نمودن.

چیز عجیب اینکه رساله با شعری به فارسی «ادبی» یعنی دری «در بی وفائی زنان» به پایان میرسد.

سعید نفیسی بخشی را که مربوط به زبان شفاهی تبریزیان است تا آنجا که توانسته با حروف لاتین نیز به تحریر درآورده تا تلفظ تقریبی واژه های ناآشنا روشن شود.

نفیسی زبان شفاهی آن دوره مردم تبریز را که در این رساله منعکس شده «پهلوی» می نامد. لازم به تذکر است که سیاح عثمانی اولیاء چلبی نیز که تقریبا در همین دوره به تبریز رفته، زبان بخش بزرگی از مردم تبریز را «پهلوی» نامیده است ( نشانی: https://cheshmandaz.org/2014/01/17)

44c

البته در اینجا منظور از «پهلوی» (فهلوی، آذری، تاتی) که این یا آن مورخ و یا ادبیات شناس و سیاح در باره زبان پیشا ترکی بخش مهمی از مردم آذربایجان بکار می برد، نامش هرچه باشد، گونه ای شفاهی و محلی از زبان فارسی (و یا کلا زبان های ایرانی) است که همزمان با تشکل زبان تا حدودی معیار و استاندارد کنونی فارسی  بدنبال فروپاشی امپراتوری ساسانی و آغاز دوره اسلامی در مناطق مختلف ایران تاریخی و کنونی اساسا بطور شفاهی بین مردم بکار برده میشد.

معلوم است که این گونه آثار کتبی که به گونه و یا لهجه محلی و شفاهی مثلا مردم اصفهان،  شیراز، مشهد و یا هرات، قندهار و سمرقند و از سوی دیگر همدان و تبریز و سواحل خزر نوشته شده باشند، یا اصولا موجود نیستند و یا تعداد نمونه های آنها فوق العاده کم و پراکنده هستند. اولا تعدا آثاری که تالیف و اغلب بصورت استنساخ یعنی نسخه برداری از سوی «کاتبان» منتشر میشد بسیار محدود بود و ثانیا اکثریت قریب به اتفاق این آثار به زبان «ادبی» و یا رسمی و معیار کشور یعنی فارسی دری و پیش از آن پارسی میانه و یا پهلوی کتبی بود که آن هم گونه های مختلفی مانند پارتی و سُغدی داشت. از سوی دیگرمعین کردن نام و تاریخ آن عده از گویش های شفاهی و محلی که نمونه های زبانی شان تا اندازه ای موجود است بسیار مشکل است. مثلا کدام نمونه های مکتوب از ریشه کردی و یا بلوچی و پشتوی معاصر که متعلق به ۸۰۰ و یا۱۰۰۰  سال پیش باشد، وجود دارد؟ آن گونه های فارسی را چگونه نامگذاری میکنیم؟

بنظر میرسد نامگذاری هائی مانند کردی، تاتی، آذری، زازا، پشتو، شغنانی، بلوچی، تالشی که امروزه در رابطه با گونه های منطقه ای زبان های ایرانی بکار برده میشود پدیده هائی بیشترمعاصر هستند و مثلا هزار سال پیش این گونه نامگذاری ها موجود نبوده و فقط میگفتند زبان تبریز و یا هرات و قندهار و اردبیل. اما توافق زبانشناسان تاریخی عموما بر آن است که فارسی میانه را که مرحله ای بین پارسی باستان و فارسی دری یعنی فارسی معاصر ایران است مجوعا «پهلوی» بنامند که با تاثیر عربی«فهلوی» نیز نامیده شده است، تا جائیکه پس از اسلام، مورخین و بخصوص آنهاکه «عجم» یعنی ایرانی نبودند و فارسی نمیدانستند هر آنچه را که زبان شفاهی و محلی مردم  ایران تاریخی بوده و از نظر فارسی استاندارد قابل فهم نبوده «پهلوی» و اینگونه آثار و اشعار و ادبیات را «فهلویات» نامیده اند.

در ضمن خوانندگان این نمونه باید دقت کنند که این اثر مربوط به تقریبا هزار سال پس از فروپاشی ساسانیان و آغاز دوره اسلام و نفوذ عربی است. از طرف دیگر اگر غزنویان و یا سلجوقیان را آغاز نفوذ زبان ترکی در ایران تاریخی محسوب کنیم، این اثر تقریبا۶۰۰  تا۸۰۰  سال پس از نفوذ فزاینده زبان و فرهنگ ترکی در مجموع ایران و بویژه خراسان، آذربایجان (و طبیعتا آناتولی) نوشته شده است. از این جهت حتی در زبان غیر ادبی و شفاهی مردم که در این نمونه هم می بینیم میتوان شاهد آثار و واژگان عربی و ترکی بود.

اما این را هم باید علاوه نمود که در اواسط قرن هفدهم یعنی ۳۵۰-۴۰۰ سال پیش دیگر زبان ترکی در آذربایجان ریشه دوانده و اگر هم در خود تبریز نباشد، اقلا در بسیاری شهر ها و قصبات دیگر آذربایجان به تدریج تبدیل به زبان اکثریت مردم میشد.

اولیاء چلبی باز از سیاحت خود در همین دوره در باره مراغه میگوید که «زبان نسوانش پهلوی و زبان مردانش ترکی است.» این نمونه ها نشان دهنده یک دگرگشت زبانی در این مناطق هستند که صد ها سال طول کشیده است. شاید «صفوه الصفا»ی ابن بزاز اردبیلی را که شرح زندگی شیخ صفی اردبیلی است، بتوان از نخستین نمونه های دگرگشت زبانی مردم اردبیل تا سلطانیه (قزوین) به شمار آورد.

اگرچه چیزی بدیهی بنظر میرسد اما باز بیفایده نیست که بگوئیم این دگرگشت زبانی نتیجه جابجا شدن انسان ها، قتل عام و یا کوچ اکثریت مردم بومی سابق و جایگزین شدن یک قوم و تبار دیگر و نورسیده نبوده، پهلوی زبان بار و بندیلش را نبسته و نرفته و بجای او اقوام ترک زبان جایگزین نشده اند، بلکه طوری که در نمونه های آذربایجان و آناتولی می بینیم، این همان مردم سابق و بومی است که با قبایل تازه نفس ترک زبان آمیخته اند وزبانشان ترکی شده است. همین اتفاق قبلا در زمان ماد ها و پیش از آن ها حتی قبل از آمدن اقوام ایرانی ماد به آتروپاتن و یا «ماد کوچک» نیز اتفاق افتاده بود. یعنی بطور خلاصه از نظر تباری و قومی، مردم این سرزمین ها مانند همه سرزمین های دیگر ایران و کشور های همجوار، نتیجه آمیزش قومی و تباری ده ها و شاید حتی صد ها طایفه و قوم و نژاد در طول هزاران سال هستند در حالیکه زبان آنها همانند زبان عراق، آناتولی، مصر و اکثر مناطق دیگر دنیا دچار دیگرگونی شده است.

از این جهت است که مطالعه زبان شفاهی مردم تبریز حدود ۳۵۰ سال پیش فوق العاده جالب و  هیجان انگیز است، اما طوری که در نوشته های پیش هم گفته ایم، به شرط آنکه از این واقعیت های تاریخی نتیجه های سیاسی، یا ناسیونالیستی و یا قومگرایانه گرفته نشود كه مثلا در اين صورت آذرى هاى ايران امروز برگردند، زبان  فعلى خود را ترك كنند و آن گونهِ شفاهى پهلوى را زبان نخست خود بكنند و يا ديگران از روى عنادى آلوده با جهالت و خودفريبى خلاف همه داده هاى علمى و تاريخى مدعى شوند كه زبان آذربايجان ٥٠٠٠ سال است كه تركى است.

اولا واقعيت را طورى كه هست بايد قبول نمود. ثانيا به این قبیل اطلاعات تنها بعنوان غنا و رنگارنگی فرهنگی همه انسان ها نگریسته شود. این دگرگشت ها و رنگارنگی در تاریخ، زبان، دین، عادات و فرهنگ همه ملل و اقوام سرتاسر دنیا مشاهده میشود و  ویژه ایران نیست. موضوع بر سر خوب و یا بد بودن این تحولات نیست. خود تحولات طوری که واقعا اتفاق افتاده اند مهم و برای دانستن جالب هستند.

 فصل پایانی رساله روحی انارجانی در این نشانی در دسترس است:*

www.daftareyaddasht.files.wordpress.com/2016/07/r…

 
* دکتر عباس جوادی، پژوهشگر  ایرانی، دکتر زبانشناسی و خاورشناسی  و مدیر منطقه ای رادیوی آزاد اروپا ست.
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاوه جویا
برگرفته از:
تارنمای چشم انداز

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.