رفتن به محتوای اصلی

یک کورد یک تجزیەطلب است
07.08.2016 - 12:31

(نقدی بر پاسخ "جبهە ملی ایران خارج از کشور" بە نامە حزب دمکرات کوردستان ایران بە مردم ایران")

 

جبهە ملی ایران خارج از کشور طی نوشتەای نامە حزب دمکرات کوردستان ایران، بە مردم ایران را کە در مورد "راسان" و شرحی بر چرایی این راسان بود، پاسخ دادە است. پس از خواندن این پاسخ با توجە بە موضوعاتی کە در متن پاسخ  آمدە است و در راستای شکل گیری دیالوگی چند جانبە تصمیم بر آن گرفتم، نقدی بر این نوع پاسخ نویسی، بنگارم.

پاسخ جبهە ملی ایران خارج از کشور را میتوان بە چهار بخش تقسیم کرد:

 بخش اول: اشارە کوتاە بە چند جملە از متن نامە حدکا

بخش دوم: بحثی  در مورد مبارزات مسلحانە در اقصا نقاط جهان و بحث از نتایج مبارزە مسلحانە در کشورهای مختلف از جملە ایران

بخش سوم: بحثی در  مورد جمهوری کوردستان و علل و چگونگی سقوط این جمهوری

بخش پایانی: راهکاری برای پایان استبداد در ایران

بخش اول بخشی مختصر است و تنها برای وارد شدن بە مدخل بحث این بخش در نامە گنجاندە شدە است این در حالی است کە اساسا چون عنوان متن، پاسخ بە نامە حدکا است، باید این بخش کلیت متن را بە خود اختصاص میداد.

اما در این بخش تنها بە جملە "اشکال گوناگون مبارزه از جمله مبارزه قهر آمیز" کە در متن نامە حدکا آمدە است اشارە شدە است و بدون پرداختن بە کلیت واژە و چگونگی و تعریف مبارزە قهرآمیز در دیدگاە حدکا ، پاسخ دهندە تنها بە شیوە مبارزە مسلحانە مرسوم در بین جریانات چپ در سدە بیستم پرداختە است و در پس آن کلیت متن نامە حدکا کنار گذاشتە میشود و بە نقدی مبارزە مسلحانە و نتایج آن در سدە بیستم میپردازد.

 

مهمترین نقد واردە بە این نوع پاسخ این است کە پاسخ دهندە باید متن نامە و محتوای آن را نقد کند نە آنچە خود دوست دارد، البتە این جدا از آن مسئلە است کە همین موضوع مبارزە قهرآمیز را پاسخ دهندە از دیدگاە خود تعریف میکند نە از دیدگاە حدکا

 در نامە و در موضوع راسان هیچ اشارەی بە مبارزە مسلحانە نشدە و تا اکنون حدکا خواهان مبارزە هم مسلحانە نبودە است، بلکە راسان در واقع دفاع مشروع است نە مبارزە مسلحانە است.

 

 دفاع مشروع در واقع کنشی خشونت آمیز نیست، بلکە واکنشی است در خور کنشی خشونت‌آمیز و آنچە دفاع مشروع را از مبارزە مسلحانە تفکیک میکند این است کە شروع کنندە خشونت باورمندان بە دفاع مشروع نیستند، بلکە مستبدینی هستند کە خشونت و سرکوب را ادامە سیاست و ابزار اساسی در تداوم حکومت خود تلقی میکنند.

مبارزە کوردستان در هیچ مقطعی از تاریخ خود یک مبارزە مسلحانە نبودە، بلکە از آغاز آن کە بە سالهای ١٣٤٣ برمیگردد، یک دفاع مشروع بودە است، البتە مهمترین نقطە ضعف مبارزە در چهارچوب دفاع مشروع هم همین مسئلە است، کە این مبارزات اساسا مبارزە مسلحانە نیست، چون در چنین مبارزاتی شروع کنندە و پایان دهندە مبارزە دفاع مشروع رژیمهای مستبد ایران بودەاند.

 برای مثال پس از نامە مشهور روح اللە خمینی بە نظامیهای ایران در ٢٨ مرداد ١٣٥٨ کە اعلام حملە بە کوردستان بود و این نامە بعدها بە فتوای حملە خمینی بە کوردستان  مشهور شد، شروع کنندە و خاتمە دهندە جنگ سە ماە خود خمینی بود. او یک نامە برای شروع حملە نوشت و بعد از سە ماە در ٢٥ آبان ١٣٥٨ طی نامەای دیگری خواهان توقف همان حملە شد، بعد از نامە اول مردم و احزاب کوردستانی برای دفاع از خود دست بە اسلحە بردند و پس از نامە دوم همان مردم و احزاب اسلحەها را ساکت کردند، البتە کنار نگذاشتند چون تجربە نامە اول بە آنها یاد دادە بود شرط زندە ماندنشان در دست داشتن اسلحە است و نباید بە رژیم نوپا هیچ اعتمادی شود. بر حسب اتفاق در آن مقطع از تاریخ ایران همین جبهە ملی بخشی اساسی از قدرت و حاکمیت در ایران محسوب میشود.

حکایت بە اینجا هم ختم نمیشود و در بحبوحە مرگ خمینی افرادی کە میراثدار انقلاب ١٣٥٧ شدە بودند، در خفا ادعای صلح و آشتی میکنند و اعضا رهبری  حدکا کە در آن مقطع از قدرت نظامی بالایی برخوردار بودند هم برای سنجش این ادعا و در راستای توقف سرکوب و خشونت بە امید دستاورد مطالبات نشستهایی با این مدعیان برگزار میکنند. تراژدی این نشستها در این نیست کە موضوع بە صلح و ترک مخاصمە نینجامید، بلکە تراژدی در این است کە دیپلماتهای جمهوری اسلامی تروریست از آب درآمدە و آن طرف مذکراە کە زندەیادان دکتر عبدالرحمان قاسملو و عبداللە قادری آذر بودند را ترور میکنند، یعنی باز تاکید بر همان سیاست اولیە جمهوری اسلامی کە در کوردستان "سرکوب را ادامە سیاست" تلقی میکند.

آنچە در کوردستان مبارزە مسلحانە خواندە میشود، یک دفاع مشروع در برابر سیاست سرکوب رژیم است، نە تلاشی قهرآمیز برای تغییر رژیم.

در پاسخ جبهە ملی ایران خارج از کشور بە نامە حدکا بە مردم ایران، اشارەای بە شکلگیری جمهوری کوردستان در مهاباد شدە است و آنها بر این پندارند کە "حکومت پیشە‌وری و جمهوری کردستان بە ریاست قاضی محمد با حضور و پشتیبانی ارتش سرخ بعد از جنگ جهانی در ایران پدید آمدند".

در مورد این بخش باید اظهار کرد کە نویسندگان این پاسخ اطلاع آنچنانی از جمهوری کوردستان ندارند، میزان کم اطلاعی و بی‌اطلاعی این افراد در سطحی است کە آنها ادعا میکنند "گفتنی است که اعدام و شکنجه جمع کثیری از مردم کردستان از جمله قاضی محمد و فرزندانش توسط محمدرضا شاه نیز در عوض اینکه مشکل را حل کند، آن را تشدید نمود".

البتە جناب پیشوا قاضی محمد همراە ژنرال سیف قاضی پسر عموی وی و صدر قاضی برادرش اعدام شدند نە همراە فرزندانش، اما نکتە عدم آگاهی این جمع در مورد جمهوری کوردستان در این است کە هیچ فرد کورد و یا آذری نیروهای ارتش سرخ را بە کوردستان و آذربایجان گسیل نکردە بود، بلکە این حضور در پی یک طرح کە متفقین برای پیروزی در جنگ جهانی دوم بە آن نیاز داشتند روی داد و بخشی از ارتش سرخ شوروی وارد کوردستان شدند و بزرگان کوردستان در آن مقطع تلاش کردند خواست خود را از طریق سیاستهای "بکارگیری شکاف" و "عدم وجود قدرت سرکوبگر" پیگری کنند و بکارگیری این دو سیاست برای رسیدن یک جریان بە اهدافش در خودی خود نە تاوان است و نە افتخار، استفادە از واقعیت موجود در راستای اهداف یک شگرد تاریخی در جهان سیاست است.

 نکتە دوم در مورد جمهوری کوردستان  این است کە ارتش ایران در ٢٦ آذر ١٣٢٥ بدون هیچ مقاومت مسلحانەای از طرف جمهوری کوردستان وارد مهاباد شد، اما این موضوع مسبب آن نگردید کە عناصر رژیم پهلوی دست بە کشتار و سرکوب مردم نزنند.

 نکتە سوم جمهوری در مورد کوردستان این است از یک سال قبل از اعلام جمهوری و ٥ ماە قبل از سقوط این جمهوری، سران این جمهوری مرتبا با سران رژیم پهلوی از جملە احمد قوام، نخست وزیر وقت ایران و حاج علی رزم آرا، رئیس وقت ستاد مشترک ارتش ایران در مذاکرە بودند و خواهان آن بودند کە حقوق و مطالبات ملی خود را از راهکاری سیاسی و مذاکرە با رژیم تهران کسب کنند، اما با کمال تاسف رژیم پهلوی هم "سرکوب را ادامە سیاست" در کوردستان میدانست و هرگز این مذاکرات بە نتیجە نرسید.

جدا از این مسائل جبهە ملی انگار از تاریخ ایران هم خبر ندارد، این جبهە در پاسخ خود ادعای آن را دارد کە ایران در مقطع شکل گیری جمهوری کوردستان یک کشور با پادشاهی مشروطە بودە است، نکتە جالبی است، کدام مشروطیت؟ همان مشروطەای کە از شهریور ١٣٢٠ تا سال  ١٣٢٧ چهار بار مجلس را منحل کرد.

 همان مشروطەای کە در کوردستان یک نمایندە مجلس شورای ملی را اعدام کرد؟! (آقای صدر قاضی در زمانی کە اعدام شدند نمایندە مهاباد در مجلس شواری ملی ایران بود)

همان مشروطە کە ٨ سال بعد از اعدام پیشوا قاضی محمد با کمک ارگانهای امنیتی آمریکا و بریتانیا کودتا کرد؟! و بزرگان همین جبهە ملی را بە زندان و حصر خانگی و اعدام محکوم کرد.

 در اینجا باید مکثی نمود و بعد از مکث با صدای بلند این سوال را از جبهە ملی خارج از ایران پرسید: شما تاریخ را نخواندەاید یا بە اخلاق سیاسی معتقد نیستند؟

البتە در ادامە و در همین بخش  میتوان استنباط کرد کە جبهە ملی بە اخلاق سیاسی معتقد نیست آنها ادعا دارند کە حزب دمکرات نمیتواند با کمک اعضا خود مبارزە ‌قهرآمیز را انجام دهد و بە کمک خارجی نیاز دارد و در پس آن، استنباط میکنند کە سعودیە حامی این مبارزات است.

  جدا از اینکە آنها هیچ مدرکی دال بر اثبات این ادعا ارائە نمی‌کنند، حتی این واقعیت را نادیدە میگیرند کە حدکا یک حزب سکولار_ملی است و رسما خواهان جدایی دین از سیاست است و خواهان مطالبات حقوقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت کرد است و نە سکولاری حدکا و نە مطالبات آن کە روایی این حزب در اجتماع کوردستان را مسبب شدە است، در چهارچوب سیاست دفاع از حکومت دینی و ترویج سنی گری سعودیە در خاورمیانە نمیگنجد و در شرایط حال سعودیە و حدکا تنها دشمن مشترکی کە دارند، جمهوری اسلامی است و نە ارزش مشترک و عدم ارزش مشترک داشتن مسبب آن میشود این دو جناح از هم دور بمانند. چون  صرف داشتن دشمن مشترک بە منزلە دوستی نیست، البتە در متن پاسخ جبهە ملی خارج از ایران پا را فراتر بردە و وجود دشمن مشترک بین حدکا و سعودیە را نوعی تاوان تلقی میکند.

 در ضمن آنچە مسبب دشمنی سعودیە و ایران شدە است ماجراجوییهای جمهوری اسلامی در مناطق شیعەنشین سعودیە است نە ماجراجویی سعودیە در ایران و پایان این دشمنی هم با دست کشیدن جمهوری اسلامی از ماجراجویهایش در سعودیە میسر خواهد شد. پس اساسا مسئلە وجود سعودیە در پس پردە "راسان" یک توهم بیش نیست.

جبهە ملی خارج از ایران در بخش پایانی نامە خود بە راهکار پایان استبداد جمهوری اسلامی اشارە دارد و در ضمن طرح راهکار مینویسد" ما یقین داریم که هرگاه اکثریت بزرگ مردم ایران مصممانه خواهان استقرار آزادی و دموکراسی باشند، هیچ نیرویی چه داخلی و چه خارجی نخواهد توانست ایشان را از رسیدن به اهداف خویش باز دارد".

بر اساس این یقین باید ادعا کرد کە مردم ایران هم فرهنگ کسب دمکراسی و آزادی را ندارند و هم استبداد جمهوری اسلامی را قبول دارند، البتە جدا از این مسئلە آنها موضوع مبارزات گاندی، مارتین لوترکینگ و ماندلا و مصدق را هم مطرح میکنند، اینکە اسم دکتر محمد مصدق در این جمع چرا مطرح میشود؟!، خود یک سوال است،

 چون آقای مصدق هیچ نوع مبارزەی در کارنامەش وجود ندارد یا توانستە از طریق کسب رای و فضای موجود کە خود وی در شکل گیری فضا هیچ دستی نداشتە بە مجلس راه یابد و یا اگر نتوانستە بە این مهم برسد، حصر و گوشەگیری را بر مبارزە ترجیح دادە است، البتە در زمانی هم کە در قدرت بودە کمتر روحیە مصالحە حتی با همپیمانان خود داشتە است طنز تلخ نوشتە هم در این نکتە نهفتە است کە حضور مجدد مصدق در میدان سیاست ایران پس از شهریور ١٣٢٠ روی میدهد و حاصل حضور همان ارتش سرخ و همپیمانان این ارتش و سقوط پهلوی اول است، مسئلە کە در متن همین پاسخ برای کوردها و آذریها یک جرم تلقی شدە است.

 جدا از این مسئلە مبارزە گاندی و ماندلا و لوترکینگ در چهارچوب نافرمانی مدنی است آیا اساسا میتواند تئوری نافرمانی مدنی در استبداد جمهوری اسلامی زمینە تغییر رفتار این استبداد را فراهم کند.

 مگر کسانی کە پس از انتخابات ریاست جمهوری ١٣٨٨ زندانی، شکنجە و کشتە شدند مبارزان مسلح بودند یا همە کسانی کە در دهەهای ٦٠ و ٧٠ و تا اکنون با زندان طولانی و شکنجەهای طاقت فرسا روبرو شدند و میشوند جزء مبارزان مسلح بودند روزنامەنگارهای کە روزگاری خودی بودند و حالا بە جاسوسی متهم شدەاند جزء مبارزان مسلح بودەاند و فعالین حقوق اقلیتهای دینی و حقوق بشر چطور آیا آنها هم جزء مبارزین مسلح بودەاند خود شما کە خود تبعید را انتخاب کردەاید چطور آیا شما هم از فعالین مسلح بودید کە ناچار بە ترک وطن شدەاید؟

 در رژیمی کە با ترساندن و ارعاب بازاریان را ناچار بە امضاء تعهدنامە میکنند تا در صورت مصلحت اگر بازاریان دست بە اعتصاب زدند بستن بازار را جرم تلقی کند و آنها را بە زندان بکشاند، آیا میتوان از تاثیرگذاری نافرمانی مدنی بر پایان استبداد بحث بە میان آورد؟!

پاسخ جبهە ملی خارج از ایران بە نامە حدکا بە مردم ایران، یک پاسخ کاملا سوگیرانە است، متن پاسخ بە نامە حدکا با نگاە و پس زمینە، یک کورد یک تجریە طلب است و تجزیە طلبی جرم است و مجرم را باید بە تقاص خود رساند، نوشتە شدە است.

 مشکل و چالش اساسی این نوع دیدگاە این است کە پاسخ دهندە غیرە مستقیم خود بە بخشی از ماشین سرکوب جمهوری اسلامی تبدیل میشود و آنها نیز یکی از بازیگران طرح "سرکوب ادامە سیاست است" میگردند.

 نگاە تجزیە طلبی بە حقوق ملتهای ایرانی و مبارزات آنها نگاهی است کە هم تداوم سرکوب این ملتها را میسر میکند و هم تداوم استبداد را ضمانت میکند.

این نگاە در ایدەالترین حالتش یک چالش بزرگ برای اجماع گروههای مخالف استبداد جمهوری اسلامی است و در واقعیت هم مسبب شکل گیری سیکل آشوب_دیکتاتور میشود، همان سیکلی کە ایران بالغ بر ١٠٠ سال است در آتش آن میسوزد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

سمانه گرمرودی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.