رفتن به محتوای اصلی

ای آزربایجان رسولت تو را فریاد میزند
11.10.2016 - 11:12

هوا سرد است ولی کسی نمیداند.

 

هوای این اتاق بسیار سرد است. آنچنان سرد که نک انگشتهای دست ها و پاهایش را کرخت کرده است. او نامش پطرس نیست. و او از حوالی کشورهای ورای جغرافیای ساکن ما نیست. او کسی است که به احترام ملتش، زبان و فرهنگ خود دست به این کار زده است. او فداکاری است که نامش، گفته و كرده اش ترس و لرزى عظيم بر اندام كليات نظام ضد ترك حاكم انداخته است. او قهرمان ملتی است که بند استعمار فرهنگی را یوغ میکشند. چه تنها است این مرد امروز. چه بیصدا است این صدای بلند غرش شکستن روح بزرگ بشری. چه بی مهابا به جنگی رفته است او امروز تنها. کسی جرات رویارویی اش كه سهل، حتی تصورش را در خیال هم ندارد.

نیک قابل فهم است که اگر گرسنگی و فرط عدم تغذیه ما را به گیجی میکشاند اما کس نمیداند چقدر سخت است وقتی دست هایت به سردی میگرایند. کسی نمیداند که وقتی پاهایت حتى در گرماى فرط تابستان كه سیراب در دمای بالا است سرد میشوند. شاید زخود پرسی چرا مرا چه شده است؟ لیک فهمیده ای که کسی در این اتاق شلوغ تو را نمیداند و تو را سخت خواهد فهمید کسی. چرا که زبانت قابل درک نیست. به راستی چرا سردت است؟ ولى هر آنكه تو را فهمد حتى قليل، تو را با روح بلندت درك خواهد كرد و اين همان فرقى است كه تو دارى. چرا كه تو در هدف خويش بصيرت دارى و نورى كه انتهاى تونل پيش رويت است را ميبينى. تو هدف دارى و آن تو را كافى است.

تو را سرد خواهد گشت این اتاق و این فضا. تو را سخت سرد و سخت احاطه خواهد کرد این ظلم. کس نمیداند اعتصاب تو در ملت خویش چه خواهد کرد. تو گل تازه شکفته پاییزی ملتمان هستی رسول. کس نمیداند چگونه خواهد گشت این زمان. و تو ای زمان، ای گذر متاثر از خاطره ها، تو شاهد باش که چگونه سخت میگری این مرد را. زمان، تو ای اهرم دست این نظام ضد بشری، صادقانه خود را در آینه ببین. ببین که تو نیز مهربانی در وجودت است. ببین که چگونه خود را به دست استعمار داده ای. ببین که چگونه باید گذر لحظه ها و ثانیه هایت به مثابه عمری بر وجود رسول بگذرد. ببین که آینده از تو و برای همه است گرچه تو واگن های این مسافرینی و قطارت از حرکت باز نمی ایستد. ببین رسول جسمش سرد میگردد. او چه کرده است که اره های تیز برنده ات روح وجسم، جوارح وجوانحش را اینچنین میسابد. او چه میخوهد مگر ای زمان؟

مگر انسان (رسول) آزاد نیست؟ براستی چرا انسان (رسول) آزاد نیست؟ براستى چرا رسول در زندان است. دقيقه اى را هم به او بيانديش اى انسان. تو آزادى كه بيانديشى و بدانى چيست اين مكان و دورانی كه تو در آنى.

ای آزربایجان امروز اگر میدانی که محرم است لیک اين نيز نيك بدان که حسین تو در بند است. حسین برای هرآنچه رفته بود بماند. اين را تو بدان که آزاده مرد تو در زندان به جنگى رفته است كه او را به بيش از هفت روز اعتصاب وا داشته است. بدان که امروز عزاداری برای تو نیاز نیست. رخت برکن از این جامه کهنه و بگیر دست رسولت را. رسولت امروز تو را میخواند به زبان و به نزدیکی دورانی که در آن هستی. تو امروز ای آزربایجان، جامه سفید تن کن و بگیر دست یاری این مرد را که آزادی حق اوست و تو در كنارش خواهى بود. آزادى نه زنجیری است که برپشت زنی تا بدانی چه شده بود قرن ها پیشتر. دریاب رسولت را که تو را میخواند امروز.

Missing media item.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منصور سیفی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.