رفتن به محتوای اصلی

نوبل ادبیات 2016 برای Bob Dylan خنیاگر ارزشهای انسانی
14.10.2016 - 18:42

 

 

از DW

باب دیلن، برنده جایزه ادبی نوبل ۲۰۱۶

باب دیلن یک هنرمند توانمند است. خواننده، نوازنده، ترانه‌سرا و نویسنده. بارها نام باب دیلن در بین نامزدهای دریافت جایزه نوبل ادبی دیده شد، ولی این بار او موفق شد جایزه را از آن خود کند. 

باب دیلن، پیکاسوی خنیاگری ۷۵ ساله شد

باب دیلن، اسطوره‌ی موسیقی راک و بومی آمریکا، ۲۴ مه ۲۰۱۶ تولد ۷۵ سالگی خود را جشن می‌گیرد. او در نیم قرن گذشته هزاران بار روی صحنه رفته و همچنان می‌رود. یکصد میلیون نسخه از آلبوم‌های او تا کنون به فروش رفته‌اند.

اگر باب دیلن مانند خواننده دیگر آمریکایی الویس پریسلی (۱۹۳۵ - ۱۹۷۷ میلادی) جوانمرگ هم شده بود، شهرت و محبوبیتش، به احتمال نزدیک به یقین از امروز کمتر نبود. او ۲۵ سال هم نداشت که برخی از ترانه‌هایش به سرود همایش‌های صلح‌طلبان و آواز نسل شورشی و معترض دهه‌ی شصت میلادی تبدیل شده بود. و امروز که ۵۵ سال از برگزاری نخستین کنسرتش می‌گذرد، همچنان هزاران نفر جذب برنامه‌های او می‌شوند.

جستجوگر گوگل برای "باب دیلن" حدود ۳۹ میلیون مدخل ارائه می‌کند و تنها در کاتالوگ کتابخانه ملی آلمان صدها عنوان به نام او ثبت شده است.

با توجه به جایگاه و محبوبیت باب دیلن جای شگفتی نیست که زندگی و آثار او سوژه کار فیلمسازان قرار گرفته است. مارتین اسکورسیزی، کارگردان بنام آمریکایی در مورد باب دیلن فیلمی مستند ساخته و کار و زندگی او موضوع ده‌ها فیلم دیگر بوده است. اینها بخشی از دلایلی است که امکان نمی‌دهد در نوشته‌‌ای مختصر تصویر جامعی از باب دیلن ارائه کرد. زندگی هنری باب دیلن در بیش از نیم قرن گذشته فراز و نشیب‌های فراوان داشته است.
Missing media item.

آشنایی با شعر مدرن فرانسه

باب دیلن خود می‌گوید که از ده دوازده سالگی شیفته‌ی نواختن گیتار و سازدهنی و آواز خواندن بوده است. او اواخر دهه‌ی پنجاه میلادی شیفتگی خود را جدی‌تر می‌گیرد و وارد عرصه‌ی موسیقی می‌شود. دیلن ابتدا به موسیقی بومی آمریکایی رو می‌آورد.

یکی از خواننده‌های محبوب او وودی گاتری بود که آن زمان شهرتی فراوان داشت. قصد دیدار با گاتری که در بیمارستان بستری بود، باب جوان را در سال ۱۹۶۰ به نیویورک ‌کشاند.

اقامت در نیویورک، در محله‌ای در جنوب منهتن که سکونت‌گاه و پاتوق هنرمندان بود، زمینه‌ساز آشنایی دیلن با کسانی شد که در شکل‌گیری شخصیت و موفقیت‌های آینده‌اش تاثیر زیادی داشتند.

سوز روتولو، دختر آمریکایی ایتالیایی، یکی از این هنرمندان بود که دو سه سالی با دیلن رابطه داشت و ظاهرا در آشنایی او با شعر مدرن فرانسه نقش مهمی بر عهده داشته است.

Missing media item.

راک با طعم سمبولیسم

شاعران سمبولیست فرانسه به ویژه شارل بودلر، آرتور رمبو، پل ورلن و مالارمه بسیار مورد توجه باب دیلن بودند. تاثیر دنیای رازآلود و زبان پر استعاره‌ی سمبولیست‌ها را در برخی تصنیف‌ها و ترانه‌های باب دیلن می‌توان یافت.

او از سورئالیست‌ها و شاعران "نسل بیت" نیز متاثر بود. بازی‌های کلامی، آمیختگی با مفاهیم روشنفکرانه و پیچیدگی متن بعضی از ترانه‌های دیلن تا آن زمان در موسیقی فولکلور آمریکا سابقه نداشت. در ترانه‌های عاشقانه‌ی باب دیلن در این دوران رگه‌های تلخ و سوزناکی وجود دارد که در موسیقی بومی آمریکا مرسوم نبود.

باب دیلن تا بیست و پنج سالگی ده‌ها ترانه سرود، چند آلبوم منتشر کرد و کنسرت‌های زیادی داد. در همین دوران از موسیقی بومی فاصله گرفت و به سبک راک روی آورد. این اقدام در نظر شماری از طرفدارانش خیانت‌آمیز تلقی می‌شد، اما به جذب مخاطبان بیشتری انجامید. سه آلبومی که در میانه‌ی دهه‌ی شصت منتشر شد، به عنوان آثار کلاسیک موسیقی راک تلقی می‌شوند.

گرچه بسیاری یکی از ویژگی‌های مهم و بدیع کار دیلن را شکستن مرز سبک‌های مختلف موسیقی بومی، راک، بلوز، پاپ و راک اندرول می‌دانند، بدعت مهم‌تر او را می‌توان به اهمیت دادن به کلام و به ویژه نزدیک کردن ترانه به شعر مدرن قرن بیستم دانست.

برترین ترانه‌ی تمام دوران‌ها

یکی از مشهورترین ترانه‌های باب دیلن "همچون یک خانه به دوش" (Like a Rolling Stone) نام دارد که در ۲۴ سالگی این هنرمند نوشته و تنظیم و در سال ۱۹۶۵ در آلبوم "بزرگراه ۶۱" منتشر شد. مجله معتبر رولینگ‌استون در سال ۲۰۰۴ این تصنیف را در صدر ۵۰۰ ترانه برتر جهان قرار داد و آن را بهترین ترانه‌ی همه‌ی دوران‌ها خواند.

ترانه "همچون یک خانه به دوش" در زمان انتشار هم به نظر عده‌ای از هواداران دیلن که موسیقی بومی او را ستایش می‌کردند، "سر و صدا"یی آزاردهنده به گوش می‌رسید، با این همه در همان هفته اول انتشار در صدر پرفروش‌ترین صفحه‌های موسیقی در آمریکا قرار گرفت و سه ماه تمام همان جا ماند.

در این ترانه دختری مورد خطاب قرار می‌گیرد که ظاهرا در خانواده‌ی مرفهی به دنیا آمده و از درد بی‌خانمانی بی‌خبر بوده، اما اکنون خانه به دوش شده است. از او پرسیده می‌شود «... چه حسی دارد تنها بودن، غریب افتادن، بی‌سرپناه بودن، مثل کسی که کاملا پرت افتاده، مثل یک خانه به دوش؟ ...»

در این اثر بسیاری از ویژگی‌های کار و رویکرد هنری باب دیلن را می‌شود بازیافت؛ ظاهرا استفاده از ترکیب Rolling Stone، با دو معنای "سنگ غلطان" و "خانه به دوش" اشاره به یک ضرب‌المثل انگلیسی دارد که می‌گوید "سنگ غلطان خزه نمی‌بندد". همین استعاره امکان تفسیرهای متفاوتی از شعر به وجود آورده است. درباره‌ی همین یک تصنیف تاکنون صدها مقاله و چند کتاب منتشر شده است.

Missing media item.

تفسیر شعر کار دیگران است

یکی از ویژگی‌های باب دیلن از نخستین سال‌هایی که فعالیت هنری خود را آغاز کرد تا کنون، امتناع او از تشریح ارجاعات بیرونی نوشته‌هایش و خودداری از کمک به حل ابهام‌هایی است که در بسیاری از شعرها و ترانه‌هایش وجود دارد.

باب دیلن در سال ۱۹۶۹

او همچنین همواره تلاش‌های فراوانی به خرج داده و می‌دهد تا زندگی خصوصی خود را از دید دیگران پنهان کند.

این خصلت نیز از ابتدای بیست سالگی که شهرتش آغاز شد، با او بوده است. با این همه روابط عشقی او به ویژه در دهه‌ی شصت الهام‌بخش بسیاری از ترانه‌های عاشقانه‌ی این ترانه‌سرا، خواننده و نوازنده‌ی آمریکایی است.

بعضی از این ترانه‌ها که در دوران کوتاه رابطه او با سوز روتولو و پس از جدایی این دو سروده شده، هنوز از تاثیرگذارترین عاشقانه‌های موسیقی راک شناخته می‌شوند و توسط بسیاری از خوانندگان مهم دنیا بازخوانی شده‌اند. سوز روتولو در برانگیختن توجه دیلن به مسائل سیاسی و اجتماعی نیز سهم مهمی داشته است.

پاسخ را تنها باد می‌داند

دهه‌ی شصت میلادی سرآغاز جنبش‌هایی بود که چهره‌ی قرن بیستم را به کلی دگرگون کرد. این دهه از سویی سال‌های اوج جنگ سرد و تنش‌های داخلی و برخوردهای نژادپرستانه در آمریکا بود، از سوی دیگر آغاز ریاست جمهوری جان اف کندی، سیاسی شدن هر چه بیشتر جوانان و گسترش جنبش‌های زنان و طرفداران حقوق شهروندی.

در چنین فضایی باب دیلن به سرعت تبدیل به صدای رسای جنبش اجتماعی ضد جنگ شد و برخی از تصنیف‌های او مانند سرود در تجمع‌های جوانان پخش یا خوانده می‌شد؛ ترانه "سوت زدن در باد" یکی از مشهورترین اینهاست:

«...
چند جاده‌ی این جهان
جادهایی پر از اشک و رنج‌اند
چند دریای این جهان
دریاهای اندوه‌اند
چند مادر تنها مانده‌اند
چند مادر انتظار کشیده و می‌کشند هنوز؟
پاسخ را دوست من
تنها و تنها باد می‌داند
...»

ترانه به عنوان سلاح ضد جنگ

در تظاهرات ضد نژادپرستی بزرگی که در سال ۱۹۶۳ در واشنگتن برگزار شد، باب دیلن جوان نیز شرکت کرد و پس از سخنرانی معروف مارتین لوترکینگ به اجرای برنامه پرداخت. در دوران جنگ ویتنام تصنیف‌های ضد جنگ او بسیار معروف بود.

نایب‌رئیس انجمن موسیقیدانان ویتنام پس از کنسرتی که باب دیلن در آوریل ۲۰۱۱ در این کشور برگزار کرد، به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته بود:« کار بزرگ دیلن گشودن راهی بود که در آن موسیقی به عنوان سلاحی علیه جنگ، بی‌عدالتی و نژادپرستی به کار گرفته می‌شد.»

باب دیلن هرگز از نقشی که هوادارانش برای او قائل بودند، یا تشکل‌های سیاسی از او انتظار داشتند، رضایت نداشت و تلاش می‌کرد از تبدیل شدن به نماد جنبش اجتماعی جلوگیری کند. او حتا در سال ۱۹۷۴ ترانه‌ای خواند که در آن بر این بی‌میلی تاکید می‌کند: «هیچگاه وظیفه نداشتم که کل جهان را از نو بیافرینم / و هرگز قصد نکرده‌ام فرمان حمله صادر کنم.»

پدر ۲۴ ساله

به رغم شهرت زودهنگام، باب دیلن در همان ۲۵ سالگی برای مدتی طولانی حضور بر صحنه را کنار گذاشت و منزوی شد. پس از برگزاری سلسله کنسرت‌هایی در سال ۱۹۶۶ و تصادفی با موتورسیکلت در تابستان همان سال دیگر کمتر در مجامع عمومی ظاهر می‌شد و برای ۸ سال از رفتن بر روی صحنه خودداری کرد.

ظاهرا خستگی و فرسودگی ناشی از سفرهای مکرری که برای اجرای کنسرت کرده بود در این تصمیم بی‌تاثیر نبود. برخوردهای تندی که در نشست‌های خبری میان او و خبرنگاران و در کنسرت‌ها با هوادارانی که روی آوردن او به موسیقی راک را نمی‌پسندیدند، هم نقشی در این عزلت گزینی داشته است.

باب دیلن در سال ۲۰۱۲

البته یک دلیل مهم دیگر این واقعیت بود که باب یک سال پیش از آن با سارا لولند، مدل عکاسی، ازدواج کرد که از رابطه‌ی قبلی‌اش یک فرزند داشت.

به عبارت دیگر دیلن ۲۴ ساله ناگهان پدر خانواده هم شده بود. او ازدواج خود را تقریبا از همه پنهان نگه داشته بود و تمام سعی خود را می‌کرد که خبرنگاران به حریم زندگی خصوصی‌اش وارد نشوند.

آغاز رابطه با سارا و جدایی از او که ده سال بعد اتفاق افتاد نیز الهام‌بخش برخی از معروفترین ترانه‌های عاشقانه‌ی باب دیلن بوده است. او پس از غیبتی هشت ساله بار دیگر به صحنه بازگشت. از آن زمان فعالیت هنری باب دیلن متوقف نشده است. او در دوران غیبتش هم به کار ادامه می‌داد اما از اجرای کنسرت زنده خودداری می‌کرد.

وقفه در تور بی‌پایان موسیقی

باب دیلن از سال ۱۹۸۸ توری را آغاز کرد که با عنوان "تور بی‌پایان" مشهور شده. در این چارچوب سالی حدود صد کنسرت در یک نیمه‌ی کره زمین برگزار می‌شود.

در یکی از دور‌های این تور، گذر دیلن به ویتنام و چین افتاد. کنسرت‌های او در این دو کشور که در ما‌ه آوریل سال ۲۰۱۱ و در آستانه‌ی هفتاد سالگی او برگزار شده بود، مانند برخی دیگر از تجربه‌هایش در نیم قرن گذشته از سویی با استقبال طرفداران هیجان‌زده و از سوی دیگر با انتقادهایی روبرو شد بود.

برخی از منتقدان دیلن را متهم کردند که برای برگزاری کنسرت در پکن و شانگهای تنها به خواندن ترانه‌هایی اکتفا کرده که مقام‌های امنیتی و اداره سانسور چین با اجرای آنها موافقت کرده‌بودند. دیلن این اتهام را بی‌پایه خوانده و گفته بود که هیچ تصنیفی را به درخواست مقام‌های امنیتی از برنامه حذف نکرده است.

البته باب دیلن در حول و حوش تولد ۷۵ سالگی‌اش قطار این تور بی‌پایان را برای مدتی متوقف کرده و استراحتی برای خود قائل شده است.

باب دیلن در کنستری در سال ۲۰۱۲ در فرانسه

آوازخوان، نامزد جایزه ادبی نوبل

باب دیلن تا کنون هزاران کنسرت اجرا کرده، ۳۷ آلبوم استودیویی، ۱۱ آلبوم از اجراهای زنده و ۱۳ آلبوم گلچین نیز از بهترین آثارش به انتشار رسانده است. تازه‌ترین آلبوم او که Fallen Angels (فرشتگان رانده‌شده) نام دارد، در آستانه تولد ۷۵ سالگی او منتشر شده است.

کنسرت‌ها و آلبوم‌های او در بیش از نیم قرن گذشته گاهی نیز با انتقاد منتقدان و کم‌اعتنایی مخاطبان روبرو بوده است. به رغم این،‌ او در این عرصه نیز به موفقیتی دست یافته که در تاریخ آمریکا بی‌سابقه است. او موفق شد در سال ۲۰۰۶ میلادی پس از ۳۰ سال بار دیگر در صدر جدول پرفروش‌های موسیقی آمریکا جا بگیرد.

فعالیت‌های باب دیلن بسیار متنوع‌اند. او طراحی و نقاشی می‌کند، فیلم‌نامه می‌نویسد، برنامه‌ی رادیویی اجرا کرده، موسیقی متن فیلم ساخته، داستان و مقاله می‌نویسد، اما شاید بتوان ترانه‌‌سرایی و آهنگسازی را مهمترین فعالیت او قلمداد کرد. استفاده از تمام فرم‌های رایج در تاریخ موسیقی آمریکا آثار باب دیلن را به گنجینه‌ای از فرهنگ موسیقیایی این کشور تبدیل کرده است.

از نیمه‌ی دهه ۹۰ میلادی به این سو بارها نام دیلن به عنوان یکی از نامزدان جایزه ادبی نوبل مطرح شده. او پانزده سال پیش جایزه‌ی پولار را دریافت کرد که نوبل غیررسمی موسیقی خوانده می‌شود. یازده جایزه معتبر گرمی و یک جایزه اسکار نیز در کارنامه افتخارات دیلن به ثبت رسیده است. از او به عنوان "اینشتین ترانه ‌و تصنیف" و "پیکاسوی خنیاگری" یاد می‌کنند.

باب دیلن را تاثیرگذارترین هنرمند آمریکا در دنیای موسیقی می‌خوانند و تاثیری که در غنای زبان و کلام تصنیف داشته سبب شد که جایزه‌ی ویژه‌ی پولیتزر در سال ۲۰۰۸ به او اهدا شود. شان ویلنتز، یکی از "دیلن‌شناسان" معروف درباره جایگاه این خواننده و ترانه‌سرا می‌گوید: «آنچه باب دیلن به ویژه در دهه شصت میلادی انجام داد، این بود که اندیشه و احساساتی را که دیگران از بیان آن قاصر بودند، در قالب کلام بگنجاند.» DW

 

 

Missing media item.

 

 

Desolation Row
They're selling postcards of the hanging
They're painting the passports brown
The beauty parlor is filled with sailors
The circus is in town
Here comes the blind commissioner
They've got him in a trance
One hand is tied to the tight-rope walker
The other is in his pants
And the riot squad they're restless
They need somewhere to go
As Lady and I look out tonight
From Desolation Row
 
Cinderella, she seems so easy
"It takes one to know one," she smiles
And puts her hands in her back pockets
Bette Davis style
And in comes Romeo, he's moaning
"You Belong to Me I Believe"
And someone says, "You're in the wrong place my friend
You better leave"
And the only sound that's left
After the ambulances go
Is Cinderella sweeping up
On Desolation Row
 
Now the moon is almost hidden
The stars are beginning to hide
The fortune-telling lady
Has even taken all her things inside
All except for Cain and Abel
And the hunchback of Notre Dame
Everybody is making love
Or else expecting rain
And the Good Samaritan, he's dressing
He's getting ready for the show
He's going to the carnival tonight
On Desolation Row
 
Now Ophelia, she's 'neath the window
For her I feel so afraid
On her twenty-second birthday
She already is an old maid
To her, death is quite romantic
She wears an iron vest
Her profession's her religion
Her sin is her lifelessness
And though her eyes are fixed upon
Noah's great rainbow
She spends her time peeking
Into Desolation Row
 
Einstein, disguised as Robin Hood
With his memories in a trunk
Passed this way an hour ago
With his friend, a jealous monk
He looked so immaculately frightful
As he bummed a cigarette
Then he went off sniffing drainpipes
And reciting the alphabet
Now you would not think to look at him
But he was famous long ago
For playing the electric violin
On Desolation Row
 
Dr. Filth, he keeps his world
Inside of a leather cup
But all his sexless patients
They're trying to blow it up
Now his nurse, some local loser
She's in charge of the cyanide hole
And she also keeps the cards that read
"Have Mercy on His Soul"
They all play on penny-whistles
You can hear them blow
If you lean your head out far enough
From Desolation Row
 
Across the street they've nailed the curtains
They're getting ready for the feast
The Phantom of the Opera
A perfect image of a priest
They're spoon-feeding Casanova
To get him to feel more assured
Then they'll kill him with self-confidence
After poisoning him with words
And the Phantom's shouting to skinny girls
"Get Outa Here If You Don't Know
Casanova is just being punished for going
To Desolation Row"
 
Now at midnight all the agents
And the superhuman crew
Come out and round up everyone
That knows more than they do
Then they bring them to the factory
Where the heart-attack machine
Is strapped across their shoulders
And then the kerosene
Is brought down from the castles
By insurance men who go
Check to see that nobody is escaping
To Desolation Row
 
Praise be to Nero's Neptune
The Titanic sails at dawn
And everybody's shouting
"Which Side Are You On?"
And Ezra Pound and T. S. Eliot
Fighting in the captain's tower
While calypso singers laugh at them
And fishermen hold flowers
Between the windows of the sea
Where lovely mermaids flow
And nobody has to think too much
About Desolation Row
 
Yes, I received your letter yesterday
About the time the doorknob broke
When you asked how I was doing
Was that some kind of joke?
All these people that you mention
Yes, I know them, they're quite lame
I had to rearrange their faces
And give them all another name
Right now I can't read too good
Don't send me no more letters, no
Not unless you mail them
From Desolation Row

:برگردان ترکی 

Maia

 

Kasvet Sokağı

 

Asılanların kartpostallarını satıyorlar.
pasaportları kahverengine boyuyorlar.
Güzellik salonu denizcilerle dolmuş,
şehre sirk gelmiş.
İşte kör komisyoncu geliyor,
transa geçirmişler onu.
Bir eli ip cambazına bağlanmış,
öteki pantolonunun içinde.
Çevik kuvvet yerinde duramıyor,
gitmeleri gereken bir yer var.
Bu gece Lady ve ben bakar iken dışarıya
Kasvet Sokağından.
 
Sindrella, basit görünüyor,
"kişi kendinden bilirmiş işi", gülümsüyor.
Sonra ellerini arka ceplerine sokuyor,
Bette Davis gibi.
Romeo’nun gelişi, inliyor;
“Bana aitsin, sanırım”.
Ve birileri diyor ki, “Yanlış yerdesin dostum,
gitsen iyi olur.”
Ve geriye kalan tek ses
ambulanslar gittikten sonra,
Sindrella’nın yerleri süpürüşü
Kasvet Sokağında.
 
Şimdi ay neredeyse gizlendi,
yıldızlar saklanmaya başlıyor.
Hatta falcı kadın bile
her şeyini içeriye aldı.
Kabil ile Habil
ve Notre Damme’ın kamburu hariç
herkes sevişiyor
ya da yağmuru bekliyor.
Ve Merhametli Vatandaş giyiniyor,
şova hazırlanıyor.
Bu akşam karnavala gidecek
Kasvet Sokağındaki.
 
Şu an Ophelia pencerenin altında,
onun adına çok korkuyorum.
Daha yirmi ikinci yaş gününde ama
çoktan bir kız kurusu oldu.
Ona göre, ölüm oldukça romantik.
Demirden bir yelek giymiş,
mesleği onun dini,
cansızlığı ise günahı.
Gözlerini sabitleyerek
Nuh’un büyük gökkuşağına
zamanını gözetleyerek geçiriyor
Kasvet Sokağını.
 
Einstein, Robin Hood kılığına girdi
anılarını bir sandığa tıkmış,
bir saat önce bu yoldan geçti
dostu kıskanç bir keşişle.
O kadar berbat görünüyordu ki
sigara otlanırken,
sonra atık su borusunu koklayarak
ve alfabeyi okuyarak gitti.
Artık ona dönüp bakmazsınız bile
ama çok eskiden ünlüydü
electro-keman çalmasıyla
Kasvet Sokağında.
 
Dr. Müstehcen, dünyasını saklıyor
deri bir kupanın içinde.
Ama tüm cinsiyetsiz hastaları
bunu mahvetmeye çalışıyor.
Hemşiresi bir çeşit yerel ezik.
siyanür deliğinden o sorumlu,
hatta üzerinde "rahmet eylesin"
yazan kartlar da onda.
Hep birden İrlanda flütü çalıyorlar.
Üflemelerini duyabilirsin,
eğer kafanı yeterince uzağa uzatabilirsen
Kasvet Sokağından.
 
Sokağın karşısında perdeleri gerdiler,
ziyafete hazırlanıyorlar.
Operadaki Hayalet,
bir rahibin kusursuz imgesi,
Kazanova’yı kaşıkla besliyorlar
daha da güvende hissetsin diye.
Sonra onu özgüveniyle öldürecekler,
kelimelerle zehirledikten sonra.
Hayalet sıska kızlara bağırıyor
"Çekip gidin buradan, bilmiyorsanız eğer;
Kazanova cezalandırılıyor gittiği için
Kasvet Sokağına”
 
Ve şimdi gece yarısı tüm ajanlar
süper insan takımıyla
dışarıya çıkıp etrafını çevreliyor herkesin
onlardan daha çoğunu bilen.
Sonra onları fabrikaya getiriyorlar
kalp krizi makinelerini
omuzlarına bağladıkları yere.
Sonra da gaz lambaları
kalelerden aşağıya indiriliyor
sigortacılar tarafından ki onlar
gidip bakacaklar kimse kaçmış mı diye
Kasvet Sokağına.
 
Övgüler Neron’un deniz tanrısına,
Titanik şafakta yola çıkıyor.
Herkes bağırıyor
"Hangi taraftasın?"
ve Ezra Pound, T. S. Eliot ile
kavga ediyor kaptan kulesinde
Kalipso şarkıcıları onlara gülerken,
balıkçılar çiçekleri tutuyor
denize bakan pencereler arasında
tatlı deniz kızlarının süzüldüğü,
ve kimsenin fazla düşünmek zorunda olmadığı
Kasvet Sokağını.
 
Evet, dün aldım mektubunu,
kapı kolunun kırıldığı sıralarda.
Nasıl olduğumu sorduğun bölüm,
bir çeşit şakaydı herhalde?
Bahsettiğin tüm şu insanlar;
evet, tanıyorum onları, oldukça sıkıcılar.
Yüzlerini yeniden ayarlamam gerekti
ve onlara tamamen farklı bir isim vermem.
Şu anda çok iyi okuyamıyorum,
daha başka bir mektup gönderme, yapma.
Tabi eğer onları postalamıyorsan
Kasvet Sokağından.

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.