رفتن به محتوای اصلی

تهدید و پرونده سازی مزدک بامدادان علیه کیانوش توکلی
10.11.2016 - 19:33

 

 

 

 

پاسخ مزدک بامدادن به نقد کیانوش توکلی 


آقای توکلی گرامی، بزودی به نوشته شما و "نقدی" که (به گمان خود) نوشته اید، خواهم پرداخت. همین یک نکته را داشته باشید که یکی دو نکته آمده در نوشته شما، اگر براستی روی سخنتان با من بوده باشد، شما را مایه ریشخند خوانندگانتان خواهد کرد،یکی آنجا که می نویسید: «متاسفانه بسیاری به قول معروف سوراخ دعا را گم کرده اند و هر وقت در انحراف کنونی کم می آورند ، به چپ و اسلام حمله ور می شوند بدون اینکه اصولا تاریخ هخامنشی و کوروش را خوانده باشند» و دیگر آنجا که برای من آذربایجانی درباره "خلقهای ایران" سخن می رانید. من هنگامی به حقوق شهروندی و تنشهای قومی پرداختم، که ایران شما هنوز گلوبال نشده بود و اگر نگاهی حتا گذرا به بیش از 170 نوشته من، بویژه جستار بلند "زبان مادری و کیستی ملی" بیفکنید، خواهید دید چه کسی تاریخ را نخوانده است؛ مزدک بامدادان، یا چپ ایران ستیز پشیمان؟

 

کیانوش توکلی

حالا برو بنویس، بعد لاف بزن

حسن شیخانی گلیه مرد(از دوستان بامدادان)

چقدر درد انگیز است که ما ایرانی های مدعی روشنفکری ، حتی الفبای اولیه گفتگو و داد و ستد های فکری را نیاموخته ایم وبجای کنکاش در چند و چون مقوله ای یا عقیده ای فورا بارانی از دشنام و اتهام سخیف بر سر این و آن میبارانیم 
نمونه اش همین آقای توکلی است که انگاری پای در میدان مسابقه بوکس گذاشته ومیخواهد طرف مقابل را سریعا ناک اوت کند.
خب پدر آمرزید ه! شما با سخنان آقای بامدادان مخالف هستی ؛ چه ضرورتی دارد بجای یک گفتگوی راهگشای مدارا جویانه عینهو گلادیاتور ها به میدان بیایی و هل من مبارز بطلبی !
بنا بر این عجبی نیست اگر در عرصه تفکر هنوز همانجایی هستیم که در عصر ملا محمد باقر مجلسی بوده ایم
کار برد جمله ای همچون '' حالا برو بنویس بعد لاف بزن '' در شان و منزلت کسی نیست که خود را چپ سابق میداند بلکه بر آمده از یک ذهن لومپنی است
من آقای توکلی را نمیشناسم اما معتقدم که ایشان یک پوزشخواهی به جناب بامدادان بدهکار است.
 
 کیانوش توکلی
 
جناب مزدک بامدادن برخورد تهدید آمیز کرد و منهم گفتم «لاف نزن برو نقدت را بنویس» این کجا لمپنی است؟لطفا مواظب کلماتی را که می نویسی باش وگرنه منهم می تونم این کلمه را بسوی خودت پرتاب کنم، اینجانب  نوشته ایشان را محترمانه نقد کردم ولی او پشت یک نام مستعار بنام مزدک منو تهدید کرد
 
 مزدک بامدادن

گیله‌مرد گرامی، درود،
شما به خود نگیرید، بارها گفته‌اند «از کوزه همان برون تراود که در اوست» 
لمپنیزم یکی از ویژگیهای چریکها بود و اینان از اینکه دیگر "بورژوا" نیستند و "خلقی" سخن می‌گویند، بر خود می‌بالیدند. من خاستگاه خانوادگی آقای توکلی را نمی‌شناسم و نمی‌دانم کجا و با چه کسانی بزرگ شده است، ولی در خانواده من دستکم چنین بود که به کسی که از نزدیک نمی‌شناختیمش، "تو" نمی‌گفتیم. 
آقای توکلی که می‌گوید چپ نیست، بیشتر از هر چپ دیگری از نوشته من برآشفته است و برای درست نشان دادن سخنش کسی را گواه گرفته که کارگزار رژیم است و همپا و همصدای حسن عباسی، که هر دو هم به دروغ خود را "دکتر" می‌دانند و مشتی انسان گیج و گول هم حرفشان را باور می‌کنند. ولی آنچه که مایه ریشخند ایشان شده است، این است که چریک نادم می‌خواهد برای من آذربایجانی کلاس درس "حقوق خلقها" بگذارد، برای منی که سالها پیش از اینکه این چریکهای شرمنده خواب‌نما شوند، در باره حقوق شهروندی و ناگزیری آزادی زبانهای مادری نوشته‌ام و حتا گفته‌ام، بیش از ده سال پیش گفته‌ام، اگر سربلندی و آسایش مردم ایران در تکه‌تکه شدن آن باشد، نباید آنی در آن درنگ کرد. 
و دیگر اینکه چریک شرمنده به من برمی‌بندد که تاریخ هخامنشی را نخوانده‌ام و با این کار ریش بلندش را از پنجره بیرون می‌نهد تا همه رهگذران بر آن بخندند. 
با اینهمه شما به خود نگیرید، این دوستان اگرواژه "شرم" را می‌شناختند، نخست از مردم ایران برای همکاری با اسدالله لاجوردی و لو دادن فرزندان بی‌گناه این آب‌وخاک پوزش می‌طلبیدند و از اینکه سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مسلح کردند. البته ناگفته نماند که ایشان پیام مرا نخوانده و گمان کرده است که «من ایشان را مایه ریشخند خواهم کرد» در جایی که من نوشته‌ام ایشان با همین سخنانی که در نوشته‌اش آورده (و نمونه‌اش را هم نشان دادم) «خود بدست خود دیگران را به خندیدن بر ریشش فراخوانده است».
چپ ایرانی نه تنها ایران‌ستیز است، که با دستور زبان پارسی نیز دشمنی دارد و نمی داند زمان گذشته چیست و زمان آینده کدام است  

شاد و سرافراز باشی
 
پاسخ کیانوش توکلی به مزدک
 
جناب مزدک  بامدادان ، شما و دوست تان در همین فیس بوک به من لمپن، بی شرم و.... گفتید، در حالی که من هیج توهینی نه به شما کردم و نه به گلیه مرد.... در مورد گذشته چپ جزو اولین کسانی بودم که آن گذشته سیاسی ام را نقد کردم. بحث ما بر سر این بود که جنابعالی چپ ایران را به دلیل مخالفت با دیکتاتوری شاه، ایران ستیز می نامید. در حالی که این نتیجه گیری از نظر من غلط است. در ضمن من چیزی از گذشته ام را پنهان نکرده ام؛ همه ی گذشته و حال زندگی سیاسی من شفاف و علنی است (حداقل در همین جمهوری اسلامی به مدت هفت سال مخفی مبارزه کردم و 15 سال است که ایرانگلوبال؛ یگانه سایت بدون سانسور فارسی زبان را تاسیس کردم و روزانه بین 5 تا 7 ساعت بطور رایگان کار می کنم). اختلاف دوم  در مورد کوروش است در منابع ایرانی، مطلقاً کسی به نام کورش در منابع ایرانی وجود خارجی ندارد. فردوسی در شاهنامه هم کلمه ای در باره کوروش نگفته است. اینها سئوال هستند. اگر کسی ادعا می کند محقق و تحلیل گر است؛ نبایستی از پرسش بترسد و برای طرف مقابل پرونده سازی کند (کاری که جنابعالی کرده اید). مسلح شدن پاسداران به سلاح سنگین چه ربطی به موضوع مورد اختلاف دارد؟ چرا پای حسین لاجوردی را به میان می کشید؟ مرا بی شرم و لمپن می خوانید. در ضمن هیج کس نه نام واقعی شما را می داند و نه از گذشته سیاسی تان با اطلاع است. سعی نکنید حاشیه پردازی کنید و به اصل اختلاف توجه نمایید. در ضمن من نگفته ام تاریخ هخامنشی را نخوانده اید. موضوع این است که اپوزیسیون ایران چه چپ و چه راست، سیاست ورز نیستند، چپی ها کشتار 67 را کرده اند صحرای کربلا و راستی ها هم باستان پرست شده اند (بعبارت دیگر چپ و راست با گذشته زنده اند). درضمن نمی دانستم که ترک آذری هستید؛ آیا با این دیدگاههای پان ایرانیستی باستان پرستانه تان در آینده آذربایجان جایی خواهید داشت؟

سخن اخر: محقق و تحلیل گر سیاسی را زمانی می توانید بدرستی بشناسید که وقتی نقدشان می کنی؛ فروتنانه به حرف و سخن تان گوش فرا دهد و دقیقا به موضوع مورد اختلاف بپردازد، در حالی که مزدک بامدادان در مقابل انتقادات محترمانه من، دست به پرونده سازی علیه من زد؛ تهدیدم کرد؛ لمپن خواند و بی شرم نامید... مرا همدست لاجوردی خواند. بدون این که ابتدا پاسخ را بدهد و اصولا بداند که گذشته واقعی و شخصی من چه بود و... در زیر همین لینک زندگی سیاسی خود را می گذارم.

 
 مزدک بامدادن


با درود به همه دوستان و سپاس از اینکه با نگاشتن نگرششان به ژرف شدن گفتگوها یاری رساندند. می‌خواستم نوشته آقای توکلی را بهانه‌ای کنم برای نوشته‌ای تازه درباره تاریخ ایران‌ستیزی چپ‌کُهنه‌اندیش. ولی با برخورد ناشایست ایشان بر این گمانم که نوشته را بدون پیوند به گفته‌های ایشان بنویسم.
من برای آقای توکلی نوشتم آنچه که ایشان نوشته است، یعنی ناآگاهی من از تاریخ هخامنشی و زندگی کورش و همچنین تلاش ایشان برای آموختن حقوق شهروندی و حقوق قومی و اینکه ایران از قومهای گوناگون با فرهنگها و زبانهای گوناگون تشکیل شده است، مایه ریشخند ایشان خواهد شد، چرا که دستکم خوانندگان من می‌دانند که از سویی "تاریخ" گوهر بنیادین نزدیک به همه نوشته‌های من است و از دیگر سو من یکی از نخستین کسانی بودم که به حقوق شهروندی و قومی و زبانی و فرهنگی از نگرگاه مدرن و امروزین نگاه کردم و در این باره نوشتم که چرا زبانهای مادری باید روشمند و اجباری آموزانده شوند و شهروندان از حق بکارگیری زبان مادری در همه زمینه‌ها برخوردار باشند. آیا خنده‌دار نیست که آقای توکلی امروز مانند آموزگاران پیر دبیرستان انگشت سرزنش بسوی من دراز کند و به رُخم بکشد که چپ از "خلقهای ایران" سخن گفته است و بدتر از آن این را به چای هوشیاری چپ بنویسد؟ دیگر کسیت که نداند سخن گفتن از "خلقهای ایران" به دستور کرملین و برای تکه‌پاره کردن ایران بود؟ کیست که نداند چپ نه پروای برابری زبانی و فرهنگی در ایران را داشت و نه از تاریخ پدیداری کشور و ملت ایران چیزی می‌دانست و همچونان طوطی دست‌اموزی سخنان لنین درباره روسیه تزاری (زندان ملل، حق تعیین سرنوشت و . . .) را درباره ایران واگویی می‌کرد؟ 
به گمانم گفتگوی رودررو با ایشان راه بجایی نمی‌برد و ایشان که امروز پاسخ مرا با «حالا برو بنویس، بعد لاف بزن» می‌دهد و پافشاری می‌کند که اینگونه سخن گفتن "لمپنی" نیست و آشکارا به دروغ می‌گوید من ایشان را تهدید کرده‌ام، فردا واژگان دیگری برخواهد گزید، که من شرمگین دوستان فیسبوکی خواهم شد. دیگر سخنان ایشان نیز از این دست که من پان‌ایرانیست باستان‌پرست هستم (همان دشنامهایی که من از قبیله‌گرایان تُرک و عرب بارها و بارها شنیده‌ام) و جایی در آینده آذربایجان نخواهم داشت، ارزش پاسخ دادن ندارند.
این بگومگو ولی رویه نیکی هم داشت: آقای توکلی با این برخوردها نشان داد که اگر خمینی انقلاب شکوهمند را ندزدیده بود و آقای توکلی و هم‌اندیشانش بر سرکار آمده بودند، امروز چه بر سر آزادی اندیشه در ایران آمده بود. تازه این یکی دیگر "چپ" نیست و از گذشته خویش نادم است، می‌توان انگاشت که پیش از پشیمانی چگونه بوده است.

پاسخ کیانوش توکلی به مزدک
جناب مزدک بامدادان، چند نکته :1_شما ادعا می کنید که علیه من پرونده سازی نکردید!فرض کنیم من اگر بجای نقد محترمانه نظرتان که در این مقاله آمد، به نام مستعار شما گیر می دادم و اینکه شما بجای عکس پروفایل خود، تاج پادشاهی را در فیس بوک تان گذاشته، ادعا می کردم که مزدک بامدادان، ساواکی و شگنجه گر ساواک بود و از ترس محاکمه، با نام مستعار علیه چپ ها می نویسد، آیا شما آن را پرونده سازی و شارلاتان بازی علیه خود ارزیابی نمی کردید؟ 2_ اتهاماتی که جنابعالی به اینجانب زدید و پرونده یک سازمان سیاسی را آنهم بشکل اکستریم به من نسبت داده اید . اینکه مرا به حسین لاجوردی جلاد اوین ، لو دادن فعالین سیاسی مربوط دانستید وبی شرم و لمپنم خواندید و .... این ها اتهام زنی و پرونده سازی نیست ؟3_ اعتراض می کنید چرا بجای عکس شما , تاج پادشاهی را زیر نام تان قرار داده ام ؟ اولا در کار ژورنالیسیم، عکس جایگاه مهمی دارد به عکس پروفیل شما مراجعه ، دیدم که عکس تاج پادشاهی را بجای عکس خود گذاشته اید و منهم از این عکس استفاده کردم .از سوی دیگر مواضع سیاسی ،تان دقیقا طرفداری از نظام پادشاهی است و اینکه از مواضع مائوئیستی _ پیکاری به مواضع پادشاهی رسیده اید از نظر من یک پیشرف سیاسی بسیار مثبت است ،4_ در دنیا امروز وقتی در شبکه اجتماعی و خانه فیس بوکی تان به من اتهام می زنید،علیه ام پرونده لو دادن ، شکنجه و... باید انتظار داشته باشید که آن را کپی می کنم و این رفتار زشت شما را در ایران گلوبال ، . بالاترین، تویتر و سه فیس بوکم (که مجموعا 13000) عضو دارد بدون هیج سانسور به قضاوت عمومی می گذارم.5_ تا زمانی که جنابعالی با نام مستعار می نویسید و گذشته سیاسی و عملکرد تان برای دیگران نا معلوم است به لحاظ اخلاقی حق ندارید، برای گذشته سیاسی دیگران بپردازید. چون معلوم نیست پشت این نام «مزدک بامدادان» چه کسی قرار دارد.6_شما مرا «چپ پشیمان» من چپ بودم و بخش بزرگی از زندگی من با چپ بود ؛ حالا که به گذشته نگاه می کنم برخی از کار های چپ از جمله مبارزه با دیکتاتوری شاه درست بود ولی می بایست به اصلاحات شاه« آری» می گفتیم و علیه هویت زدایی اتنیکی و علیه اسلام زدایی و تفکرات پان ایرانیستی مقابله فکری می کردیم و به جوانان مارکسیست اجازه می دادند تا بروند چین و روسیه را از نزدیک بینند و حالشان از سوسیالیسم واقعا موجود بهم بخورد. مطلقا نمی بایستی دست به مبارزه مسحلحانه می زدیم. در چنین جو و شرایطی با بنیاد گرایی اسلام خمینی فاصله می گرفتیم و شاه را تشویق می کردیم که زنده باد شاهپور بختیار را 5 سال زدود از این ها نخست وزیر می کرد. بنظر من چپ های ایران در مخالفت با دیکتاتوری شاه راه افرط در پیش گرفتند ولی اینها هیجکدام ضد ایران نبودند.
 
پاسخ به  برخی سئولات و انتقادات:
 
1_درباره کاربرد کلمه "خلق ویا خلقها"؛ واضح است که  کار برد این کلمه  "خلق" به ادبیات سیاسی  مارکسیستی تعلق دارد شخصا سالهاست که از چنین واژه هایی استفاده نکرده ام .  موضوع  اصلی بحث  این بود که چپ های ایران (قبل از انقلاب57) به گفتمان اتنیکی باورمند بودند و در ادبیات آنان از کلمه خلقها به جای خلق استفاده می شد.  چپ ها بطور اشکار از خودمختاری مردمان دارای اتینکی های مختلف در چارچوب ایران جانب داری می کردند. بی جهت نیست که چریک های فدایی که سازمانی بسیار کوچک (با 50 نفرعضو) ؛ پس از انقلاب به بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه مبدل می شوند که در کردستان ، ترکمن صحرا ، بلوچستان ، آذربایجان  دارای پایگاههای بسیار مردمی مبدل می شندند.
.2 کسی سئوال کرد»«شما که با چپ و مارکسیسم خداحافظی کردید دیگر چرا از انتقاد به چپ غیرتی میشوید؟»    پاسخ این است که  بایستی در هر موضع سیاسی که قرار می گیری از حقیقت دفاع کنی ومقابل دروغ بافی های راست ها و چپ  ها بایستی . واقعیت این است که هیچ سازمان و یا حزب چپی (قبل و بعد از انقلاب) طرفدار تجزیه ایران نبود.  تمامیت ارضی  خط قرمز چپ ها بود.بطور مثال شرکت چپ ها ایران _علیرغم انتقاداتی که به جمهوری اسلامی داشتند_ در جنگ میهنی علیه صدام  در حالی که در برخی  گزاش ها  حاکی از ان بود که بسیجی ها از پشت در خط مقدم جبهه ؛بسوی چپی ها شلیک می کردند.بازهم تاکید می کنم برخلاف مزدک بامدادان که  از یک فورمول عوام فریبانه که چون چپی ها شاه ستیز بودند، پس آنان طرفدار تجزیه ایران بودند؛ صحت ندارد. مثال دیگر : بیاد بیاوریم که سروده سیاوش کسرایی (توده ای)و شعر حماسی آرش کمانگیر که سروده ای مهین پرستانه بود . شعر او سرود همه ی چپ های ایران در ان سالها بود..3_سئوال شد که :« از این مرادی غیاث آبادی باسوادتر پیدا نکردید ازش فاکت بیاورید؟ » پاسخ این است که اینجانب  محقق تاریخ نیستم و همچنین برایم مهم نیست که فلان محقق و یا نویسنده ای کیست!  برایم  خود نوشته و استدلال نویسنده مهم  است .مرادی غیاث آبادی  مطرح کرد اطلاعات در مورد کوروش در منابع تاریخی فارسی موجود نیست . آنچه در مورد کوروش وجود دارد از منابع یونانی است و شاهنامه فردوسی کلمه ای در باره کوروش حرفی نزده است(اینکه حالا چگونه تاریخ تولد کوروش را که هفت آبان باشد را از کجا پیدا کردند). اگر شما و یا دیگران اطلاعاتی از منابع قدیمی دارید لطفا ان را در اینجا کپی کنید4_  کسی نوشت:«قدرتمند ترین هویت کنونی تمامی اقوام و ملیتها در عصر دیجیتال. گلوبال است.»  هویت گلوبال ، یک هویت قرن 21 است و چنین هویتی در حال رشد در بین جوانان تحصیل کرده  اروپا و امریکاست و ولی اینکه «قدرتمند ترین هویت کنونی تمامی اقوام و ملیتها» اغراق گویی است .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
فیس بوک مزدک بامدادن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.