سه دوره فعالیت قلمی
به نوشته جلال متینی، پژوهشگر فرهنگ، آثار سیرجانی را میتوان به سه دوره تقسیم کرد.
دوره اول از ۱۳۲۸ تا ۱۳۴۵: در این دوره سیرجانی بیشتر اشعار و داستان به چاپ رساند، به علاوه چند ترجمه.
دوره ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶: در این دوره با موسسه لغتنامه دهخدا همکاری کرد و حرف «ن» را در یازده دفتر به سرانجام رساند. یادداشتهای ناظم الاسلام کرمانی از فعالین دوره مشروطه را تنظیم کرد و در دو مجلد تحت عنوان «تاریخ بیداری ایرانیان» به چاپ رساند. همچنین به تصحیح و تلخیص چند دفتر ادبی از جمله «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون» و تنظیم یادداشتهای عبدالحسین نوشین پرداخت.
دوره ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۲: این دوره از دورههای دیگر زندگی سیرجانی متمایز است برای اینکه بیشتر وجه زندگی اجتماعی-سیاسی او رنگ میگیرد و به انتقاد از حاکمیت در قالب کتب ادبی و تاریخی و نامههای صریح الهجه زبان میگشاید.
شیخ صنعان، وقایع اتفاقیه، یادداشتهای صدرالدین عینی، سیمای دو زن، ضحاک مار به دوش و تصحیح تفسیر سورآبادی (تفسیر قرآن اثر ابوبکر عتیق نیشاپوری در قرن پنجم) از جمله آثار این دوره است.
انتقاد از حاکمیت
متینی از سیرجانی چنین یاد میکند که با «الهام از تاریخ ایران و ادب فارسی... با مستبدان و ریاکاران مخالف بود». او در هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی به فقدان آزادی اعتراض میکرد.
به باور متینی، او با نفس انقلاب موافق بود بی آنکه «در زیر علم هیچ یک از دستههای سیاسی و مذهبی دوران پیش از انقلاب سینهای زده باشد».
سیرجانی چند روز پس از تغییر رژیم گفته بود: «درست گوش کنید. صدای نعلین به گوش میرسد، صدایی به مراتب وحشتناکتر از صدای چکمه».
به این ترتیب است که آثار دوره سوم زندگی او، غالبا با آنکه پوشش ادبی و تاریخی دارند، اما متوجه حاکمیت وقت بودند.
از نظر متینی، شیخ صنعان در اصل داستانی است از عطار درباره پیر وارستهای که به دختری جوان دل میبازد، اما سیرجانی آن را به نقد قدرت و «صنعان زمان خویش» برمیگرداند. این نخسیتن اثر انتقادی سیرجانی پس از انقلاب است که در سال ۱۳۵۸ نوشته میشود.on
همچنین سیمای دو زن نیز اشاره به وضعیت زنان در حاکمیت تازه دارد.
میتنی اضافه میکند در «بیچاره اسفندیار» سیرجانی از پادشاه مستبدی میگوید که برای «حتی یک روز بیشتر بر اریکه قدرت ماندن، فرزند برومندش را آگاهانه روانه قتلگاه ساخت تا چه رسد به دیگران».
نشانه رفتن قدرت بهای سنگینی برای سیرجانی داشت هر چند که خود بارها گفته بود که حاضر است این بها را بپردازد و معتقد بود «مرگ در راه دفاع از حق شهادت است».
نامههای سیرجانی به خامنهای
سیرجانی نامههای متعددی به برخی مسئولان حکومت جمهوری اسلامی ارسال کرد. او در این نامهها به خاطر جلوگیری از چاپ کتابهایش شکوه کرده بود. اما به نظر میرسد نامههایش به آیت الله علی خامنهای که به تازگی به جانشینی آیتالله خمینی انتخاب شده بود، به دستگیری و قتل او منجر شد.
او در نامه خود به آقای خامنهای به خاطر سانسور و جلوگیری از چاپ و نشر آثارش زبان به انتقاد گشود.
او نوشت: «رفتار ماموران حکومت اسلامی در هشت سال اخیر با شخص بنده لبریز از عناد و ظلم و تبعیض بوده است و فرزندان و بستگانم نیز به آتش این بی عدالتیها سوختهاند».
او یادآوری میکند که ناشران ایرانی در خارج از ایران حاضر به چاپ کتابهایش هستند، اما او ترجیح میدهد آثارش در ایران چاپ شوند.
او در این نامه به بیقانونی در نظارت وزارت ارشاد بر کتاب اعتراض کرده و خواستار آن شده بود که ضابطهای مشخص حاکم شود «چرا حکومت قانون را جانشین شیوه های بدنام کننده و واقعا بیحاصل وزارت ارشاد نمیکنید و نویسندگانی را که مرتکب خلافی شدهاند به محکمه نمیکشید. اکنون نه جنگی در میان است که بهانه ادامه اختناق گردد و نه خطری رژیم محکم اساس اسلامی را تهدید کند که لازمه اش توسل به شیوههای سر کوبگرانه استبدادی باشد».
سیرجانی اضافه کرده بود: «مادام که حلقوم متفکران و صاحب نظران از پنجه مخوف قانون شکنان وزارت ارشاد رهایی نیابد و حاصل عمری جان کندن اهل تحقیق از سلطه سلیقه و اغراض شخصی نرهد، یقین داشته باشید که در بر همین پاشنه میگردد».
در مقابل این نامه، آقای خامنهای پیغامی به واسطه کیومرث صابری به او رساند که موجب شد سیرجانی نامهای گزندهتر برای رهبر بنویسد. در این نامه با اشاره به پیغام آقای خامنهای نوشت که «قاصد را نیز شرمنده کرده بود و از هر مسلمان باتقوایی بعید مینمود».
گویا خامنهای در آن پیغام سیرجانی را «مرتد و نامعتقد به اسلام» اعلام کرده بود زیرا سیرجانی از او میپرسد: «جناب عالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمداد کردید و نا معتقد به اسلام».
او در این نامه بار دیگر انتقادهای آتیشن خود را تکرار کرد و آمادگی خود را برای «شهادت» اعلام کرد.
در پایان نوشت: «آدمیزادهام آزادهام و دلیلش همین نامه که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران. بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند».
قتل نویسنده
اسفند ۱۳۷۲ سعیدی سیرجانی بازداشت و چند ماه در خانههای امن وزارت اطلاعات نگه داری شد. در روزنامههای رسمی کشور اتهامات او طیف گستردهای را شامل شد: نگهداری مواد مخدر، مشروبات الکلی، ویدئوی مستهجن، لواط، همکاری با افسران ساواک، دریافت پول از دولتهای اروپایی و ایالات متحده، شرکت در کودتای نوژه و عضویت در شبکه قاچاق مواد مخدر.
اکبر گنجی روزنامهنگار معقتد است که سیعد امامی در قتل سیرجانی دست داشته است.
گفتنی است سعید امامی در سخنرانی خود در دانشگاه همدان ۱۳۷۵ اشاراتی به اعترافات و «تحول روحی» سعیدی سیرجانی کرد.
همچنین در برنامه «هویت» که سال ۱۳۷۵ از تلویزیون پخش شد، بخشهایی به «اعترافات» سیرجانی اختصاص داشت که در آن از نوشتهها و کردههای خود اظهار پشیمانی میکرد.
به گفته گنجی «به وی یکی از خوراکیهای مورد علاقهاش یعنی "ارده" داده شد و به دلیل آن که این ماده غذایی باعث قبض شدن معده و یبوست میگردد، سعیدی سیرجانی از مراقبین و بازجویانش طلب داروی مسهل میکند. سعید امامی (اسلامی) توضیح داده بود که به جای شیاف مُلیّن به سعیدی سیرجانی "شیافی ساخته شده از پتاسیم" داده شد».
در آذر ۱۳۷۳ خبرگزاری جمهوری اسلامی از حمله قلبی سیرجانی خبر دارد. این خبرگزاری به نقل از یک منبع در بیمارستان افزود: «این نویسنده کهنسال بعد از ظهر دیروز دچار عارضه قلبی حاد شد... و مراقبتهای ویژهای از وی آغاز شد».
این خبرگزاری اتهام او را اعتیاد یاد کرد و نوشت پس از بازداشت «در خانهای در شمال تهران سکونت گزید. او هم اکنون سرگرم نگارش کتاب تازهای درباره نقش ایمان جوانان در دفاع از کشور در طول سالهای جنگ میباشد».
سرانجام در اوایل آذر ۱۳۷۳ مرگ نویسندهای که از آذر برآمد و در آذر فرو رفت، رسما اعلام شد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید