رفتن به محتوای اصلی

مادر محمود: ملکه تلاش و مهربانی
19.12.2016 - 07:37

مادر محمود: ملکه تلاش و مهربانی

ساعت شش صبح ۲۸ آذر ماه ۱۳۹۵ قلب یکی دیگر از «مادران زیباترین فرزندان آفتاب و باد» از تپش ایستاد. مادر ملکه قبادی.

من و محمود همکلاس بودیم. سال تحصیلی ۱۳۵۴ ـ ۱۳۵۳ سال آخر دبیرستان بودیم. باهم رفاقتی ژرف و رقابتی سخت داشتیم. گاه رفاقت بر رقابت و گاه رقابت بر رفاقت می چربید، باهم در خانه پدری محمود، خیابان تهران، روبروی شرکت نفت، خودمان را برای امتحان نهائی سال آخر دبیرستان رشته ریاضی و کنکور، آماده می کردیم.

خانه ما کوچک بود. من اتاق مخصوص خودم نداشتم. ولی محمود خانه شان بزرگ بود و اتاق مخصوص خودش را داشت. اتاقی سر نبش کوچه گوران. پنجره کوچکی به کوچه داشت و من با تلگنر زدن بر پنجره به محمود رسیدنم را اعلام می کردم. میز و صندلی راحت، بخاری ارج که آن روزگار لوکس بود. در اتاق محمود درس می خواندیم. مسائل فیزیک، مکانیک، شیمی، جبر و مثلثات، هندسه ترسیمی و رقومی، هندسه مخروطات، حساب استدلالی و حتی رسم فنی، انگلیسی و فلسفه و منطق را جداگانه حل می کردیم و راه حل های همدیگر را مقایسه می کردیم. راه حل من. راه حل تو. گاه راه حل ها منطبق بود و می شد راه حل ما.

مادر محمود مثل پروانه دور ما می گشت. غذا، چای، شیرینی، میوه، ماست، خامه، سرشیر، پنیر، عسل، مربا و سبزی های پرعطر چهارشنبه بازار شاهی. مادر داغداردار بود، مثل اینکه می خواست همه عشقش به چنگیز و مهرنوش را به پای بچه ها و دوستان بچه هایش بریزد.

در رابطه با فعالیت چنگیز و مهرنوش، محمود را دستگیر کردند. دلهره و نگرانی این جوانترین زندانی سیاسی، بر غم برادر زاده و همسر محبوبش افزوده شد.

احساس قوی داشتم، مادر محمود، بین من و محمود فرقی قائل نیست. آه این احساس چقدر شیرین بود. چقدر نیرو آفرین بود و چقدر در این دوران بحرانی که برای یکی از سرنوشت سازترین آزمون دوران زندگیم آماده می شدم، اعتماد به نفس مرا تقویت می کرد.

زندگی گاه بیداد و بیرحمی ویژه ای دارد که قابل درک نیست. تا می رفت داغ فراموش نشدنی چنگیز و مهرنوش کم رنگتر شود، منیژه ی زیبا، مهربان و سرفراز در در برنامه نوروزی جوپار کرمان درتاریخ ۳۰/۱۲/۱۳۵۴ کشته شد. دختر بزرگ قلب مادر، رفیق مادر بود، داغش کمر مادر را شکست. مادر هرگز از زیر این غم کمر راست نکرد.

وبعدها نگرانی ها و دلهره های مادرانه دیگر . . . .

آن سهمیه رژیم پهلوی برای مادران بود. جمهوری دفترچه داشت. اخراج ها، دستگیری ها، زندگی مخفی، زندان برای فرزندان، برای داماد و حتی برای نوه ی شیرخوار.  . . . .

بعدها دانستم اسم مادر ما، این ملکه تلاش و مهربانی، که او را با نام برازنده خانم زحمتکش صدا می کردند، ملکه قبادی است. یادش جاودان. یاد یکی دیگر از «مادران زیباترین فرزندان آفتاب و باد».

گزیده فشرده شده از کتاب «گذرگاه‌های پر سنگلاخ – خودزندگینامه»

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

احد قربانی دهناری

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.