خرین تلاش یک رئیس جمهور برای راضی کردن جانشین خود به پاس داشتن میراث سیاست خارجیاش و اعلام خطر نسبت به پیامدهای برهم زدن آن.
وضعیت اسفبار سوریه، روابط پر تنش واشنگتن با مسکو، بی حاصل ماندن تلاشهای جان کری برای از سر گیری گفتگو های صلح میان اسراییل و فلسطین، ظهور و رشد داعش، همه و همه نشان از کارنامه نه چندان قابل دفاع اوباما در سیاست خارجی دارد.
این داوری به منتقدانش محدود نمی شود. بسیاری از صاحب نظران هوادار اوباما هم در برشمردن نقاط مثبت کارنامه ۸ ساله او با گذر از سوریه، روسیه، اسراییل و داعش، به توافق هسته ای با ایران به عنوان اصلی ترین دستاورد او اشاره می کنند. توافق پاریس برای مبارزه با گرمایش زمین و روابط با کوبا هم معمولا در رده های بعدی قرار می گیرند.
میراث فاجعه بار جنگ عراق سبب شده بود اوباما بر تغییر مسیر سیاست خارجی کشورش در یک حوزه مصمم شود: فاصله گرفتن از اولویت دادن به نیروی نظامی برای پیش برد منافع آمریکا و بهره گرفتن از اهرم های دیگر در جعبه ابزار دیپلماسی.اطرافیان آقای اوباما
در این روزهای آخر اوباما در کاخ سفید، از تعدادی از مقام های ارشد که از نزدیک در جریان مذاکرات با ایران به او مشاوره دادند و با تیم مذاکره کننده در تماس بودند پرسیدم آیا رئیس جمهوری آمریکا از آغاز کار، توافق احتمالی با ایران را بهترین شانس خود برای ارايه کارنامه ای موفق در سیاست خارجی می دانست؟
یا سیر وقایع او را قانع کرد که بیشتر از هر طرح و برنامه ای بر حل مناقشه هسته ای سرمایه گذاری سیاسی کند؟
پاسخی که گرفتم ترکیبی بود از هر دو. این اطرافیان گفتند میراث فاجعه بار جنگ عراق سبب شده بود اوباما بر تغییر مسیر سیاست خارجی کشورش در یک حوزه مصمم شود: فاصله گرفتن از اولویت دادن به نیروی نظامی برای پیش برد منافع آمریکا و بهره گرفتن از اهرم های دیگر در جعبه ابزار دیپلماسی.
او به ویژه امیدوار بوده این تحول بیش از هر منطقه دیگر در خاورمیانه محسوس باشد.
تمرکز بر به کارگیری جدی دیپلماسی در رابطه با ایران به دو دلیل:
نخست پتانسیل
دوم ضرورت
از دید اعضای هسته مرکزی تیم اوباما که سال ۲۰۰۹ وارد کاخ سفید شدند، پس از ۳۰ سال تنش میان تهران و واشنگتن، هر دو طرف از نبود حداقلی از تبادل نظر رودررو و صریح ناراضی بوده و به دنبال راه حلی برای گشودن روزنه ای برای گفتگو می گشتند.
وجود این تمایل میان رهبران در هر دو سو با وجود مخالفتهای مراکز قدرت در پایتخت ها دلیل امیدواری ۴۴ مین رئیس جمهوری آمریکا به نتیجه دادن تلاش های دیپلماتیک بود.
دلیل دیگر و شاید اصلی تمرکز اوباما بر یافتن راه حل مسالمت آمیز افزایش سریع درجه حرارت تنش ها بر سر برنامه هسته ای ایران بود. یک مقام ارشد کاخ سفید به من گفت وقتی اوباما قدرت را تحویل گرفت فضای سیاسی تحت تاثیر نیروهایی حامی برخورد نظامی با ایران بود و نگرانی از خطر دست یابی ایران به سلاح هسته ای در مرکز توجه رسانه ها قرار داشت. او اضافه کرد بر خلاف دیگر اختلافهای ایران و آمریکا که مزمن شده بودند و سالها در حالت نه جنگ و نه صلح مانده و فوریتی برای حل آنها از سوی هیچ یک از طرفین دیده نمی شد، "اوباما می دانست مناقشه هسته ای را نمی توان مشمول مرور زمان کرد و اگر لاینحل بماند طرفین با شتاب غیرقابل کنترل به سوی رویارویی نظامی خواهند رفت."
حق نشر عکسGETTY IMAGESImage caption
این شرایط از دید این مشاور ارشد اوباما که نخواست نامش فاش شود ضرورت حل مناقشه با ایران را تشدید کرد.
داستان مسیر پر فراز و نشیب ۶-۷ ساله ای که به توافق انجامید نوشته شده و در آینده هم مرور خواهد شد. روایت طرفین البته در مقاطع مختلف این دوران در مورد چرایی کنش ها و واکنشها متفاوت است. از بارزترین آنها باور کاخ سفید بر نقش کلیدی تحریم ها برای آنچه "به پای میز آوردن ایران" می خوانند است و در مقابل تاکید طرف ایرانی بر اینکه پیش از دور جدید تحریم ها، در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، هم مذاکره کردند و هم چه بسا آماده بودند انعطاف بیشتری نشان دهند.
روایتی که وزیر خارجه آمریکا هم چندان با آن مخالف نیست. جان کری در مصاحبه ای در پاییز امسال به من گفت می داند که آمریکا فرصت حل مسله در زمان ریاست جمهوری خاتمی را از دست داد.
اوباما می دانست مناقشه هسته ای را نمی توان مشمول مرور زمان کرد و اگر لاینحل بماند طرفین با شتاب غیرقابل کنترل به سوی رویارویی نظامی خواهند رفتمقام ارشد کاخ سفید
یک مقام سابق دیگر که در دوران مذاکرات در تیم مشاور امنیت ملی باراک اوباما کار می کرد هم پذیرفت که تحلیل خود کاخ سفید این بوده که اوج فشار تحریم ها برای مدت محدودی قابل اعمال است و شرکای آمریکا ممکن بود آرام آرام از اجرای دقیق آن سر باز زنند. نتیجه چنین روند فرسایشی از دید او فقط از هم گسیخته شدن تحریم ها نبود بلکه بدون یک توافق جامع بار دیگر فشارها برای استفاده از نیروی نظامی تشدید می شد.
همین واهمه را تریتا پارسی در کتاب جدیدی با عنوان "از دست دادن یک دشمن، اوباما، ایران و پیروزی دیپلماسی" آورده است. او نوشته اوباما در اوایل سال ۲۰۱۳ به این نتیجه رسید که سخت تر کردن پیچ تحریم ها احتمالا قبل از اینکه به عقب نشینی ایران بینجامد موجب عدم همکاری کشورهای مختلف، فروپاشی نظام تحریم و باقی ماندن گزینه جنگ به عنوان آخرین راه حل می شود. دقیقا همان اهرمی که اوباما علاقه مند بود به آن متوسل نشود.
تلاش اول باراک اوباما برای دیپلماسی در ماه های نخست ریاست جمهوری به قول یک مشاورش به دو دست انداز "حرفهای احمدی نژاد" و "وقایع انتخابات ریاست جمهوری ایران" خورد.
هر دو مقام مدعی اند اوباما ترجیح می داده بدون متوسل شدن به تحریم در همان دور اول ریاست جمهوری اش با تهران وارد گفتگو شود ولی مخالفت نیروهای قدرتمند داخلی آمریکا و اسراییل در پی حرف های جنجالی رئیس جمهور وقت ایران و تصاویر سرکوب در خیابان های تهران چنین روزنه ای را بستند. آنها تاکید کردند "رهبران ایران دچار یک جنگ قدرت شدید داخلی بودند و مشروعیت رئیس دولتشان به حدی کاهش یافته بود که گفتگو را غیر ممکن می کرد."
در ماه های آخر دور اول اوباما اما واقعیت دیگری خود را به معادلات کاخ سفید تحمیل کرد: ادامه برنامه هسته ای ایران و افزوده شدن به تعداد سانتریفوژها با وجود سخت تر شدن فشار تحریم ها.
در این مقطع است که اوباما تصمیم می گیرد از کانال عمان برای گفتگو با تهران استفاده کند و پیام بدهد که آماده است غنی سازی در خاک ایران را بپذیرد.
وقتی می پرسم آیا پافشاری ایران بر برنامه اش او را وادار به انعطاف کرد یا تیمش از آغاز کار آمادگی کوتاه آمدن از موضع دولت پیشین آمریکا (مبنی بر برچیده شدن کامل غنی سازی) را داشت؟
این مقام گفت: "همیشه می دانستیم که نسخه سخت گیرانه دولت بوش جواب نمی دهد و باید بیشتر بر شفافیت برنامه هسته ای ایران پافشاری کنیم."
روایتی که به طبع در تهران به آن با شک و تردید نگاه می شود.
اگر اوباما در آغاز کارش به ایران به عنوان کشوری با پتانسیل رسیدن به توافق نگاه می کرد و با توجه به شرایط، تمرکز بر آن را ضروری می دانست، با باز شدن نخستین گره گفتگو از طریق عمان و سپس انتخاب حسن روحانی و بهبود فضای سیاسی برای مذاکره جدی، امیدهایش برای نتیجه دادن سرمایه گذاری سیاسی اش هم افزایش یافت.
اگر اوباما در آغاز کارش به ایران به عنوان کشوری با پتانسیل رسیدن به توافق نگاه می کرد و با توجه به شرایط، تمرکز بر آن را ضروری می دانست، با باز شدن نخستین گره گفتگو از طریق عمان و سپس انتخاب حسن روحانی و بهبود فضای سیاسی برای مذاکره جدی، امیدهایش برای نتیجه دادن سرمایه گذاری سیاسی اش هم افزایش یافت
همین خود سبب تلاش مصرانه او برای مقابله با موانع داخل آمریکا در کنگره و مخالفت های نخست وزیر اسراییل و متحدان عرب واشنگتن در خلیج فارس شد.
گزارش شده است که پس از ماه ها رابطه تیره با نتانیاهو، اوباما بعد از توافق با ایران در شهر لوزان از هواپیمای رئیس جمهوری به نخست وزیر اسراییل تلفن می زند تا او را راضی کند که با توجه به نزدیک شدن گفتگو های هسته ای به خط پایان، اختلاف ها بر سر ایران را بایگانی و بر روی وجوه مشترک دو کشور کار کنند. آقای نتایاهو اما دست رد می زند و تاکید می کند تا زمانی که امکان متوقف کردن این توافق وجود دارد به تلاشهایش برای از خط خارج کردن قطار دیپلماسی اوباما ادامه خواهد داد. وقتی از یک دستیار اوباما پرسیدم واکنش رئیس جمهور به آن مکالمه چه بود گفت: "سرخورده شد ولی برایش غیر منتظره نبود."
تلاش برای راضی کردن و سپس مقابله کم سابقه یک رئیس جمهوری آمریکا با نخست وزیر اسراییل و لابی آن کشور در واشنگتن از مهمترین فصول این مذاکرات بود. نشانی از درجه اهمیت این توافق برای مردی که می خواست ثابت کند می توان دست کم بعضی از مناقشات را با گفتگو و دیپلماسی حل کرد.
آنچه تیم مشاوران و مقام های ارشد کاخ سفید دستاوردی مهم و تاریخی می خوانند، منتقدین اوباما یک فاجعه می دانند. جیمز وولزلی، ریس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، به من گفت برجام از بدترین توافقهاست و باید هر چه سریعتر به دست ریس جمهور جدید لغو شود.
شاید با نیم نگاهی به همین منتقدان باشد که اوباما بیانیه چهار روز پیش از خروجش از کاخ سفید را اینطور پایان داد:
"توافق هسته ای را باید در مقایسه با گزینه های دیگر سنجید. یک راه حل دیپلماتیک که جلوی دست یابی ایران به سلاح هسته ای را می گیرد به مراتب از یک جنگ دیگر در خاورمیانه یا برنامه هسته ای بدون محدودیت برای ایران بهتر است."
هشداری برای حفاظت از میراث سیاست خارجی که ریس دفتر دونالد ترامپ می گوید بر روی تخت بیمارستان و به دستگاه تنفس مصنوعی وصل است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید