ز صدر انجمن صدرای ما رفت
سخن سنج سخن آرای ما رفت
محمد باقر صدرای مهتر
چه بیگه رفت و بیگه بست دفتر
نمی گویم چراغ انجمن مرد
جوان مردی ز ابنای وطن مرد
وطن را پاسداری با هنر بود
به عز مام میهن راهبر بود
به بستان ادب پالیزبانی
به پالیز سخن پاکیزه جانی
کنون بینم شبستان ادب سرد
ز سردی می کشد مرد ادب درد
همی پرسد چرا صدرای ما مرد
چه شد میدان تهی گردید زآن گرد
نبینم دیگر آن فرزانه اینجا
نبینم عزم جزم روز هیجا
کجا رفت آن که رفعت کیش می بود
ز صد گند دلاور بیش می بود
زبان پارسی را پاس می داشت
به باغ شعر شیوا یاس می کاشت
برفت او زین جهان فانی ما
به نیکی نام نیکش بانی ما
گذر کر کرد زین پوسیده سامان
زهجرش گر غمین هستیم و نالان
چو او را جایگه باغ بهشت است
به سوکش مویه کردن زشت زشت است
کنون باید به یادش گل فشانیم
به جایش اطلس و سنبل نشانیم
پاریس 16 مارس 2013
منوچهر برومند م ب سها
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید