رفتن به محتوای اصلی

تا عاقل اندیشه کند، دیوانه کار را تمام کرده است( قانون جاذبه نیوتون در سیاست)
23.03.2017 - 06:56

 

تا عاقل اندیشه کند، دیوانه کار را تمام کرده است( فرمول جاذبه نیوتون در سیاست.)
همانطور که نیروی جاذبه ی نیوتون در فیزیک عمل میکند، همینطور هم فرمول « عمل دیوانه و عاقل» در سیاست و اجتماع عملکرد دارد. 
از اینرو ضروریست آنرا بشناسیم. گرچه حذف قانون نیوتون در فیزیک ممکن نیست ولی میتوان با شناخت  « عمل دیوانه و عاقل» همین فرمول عمومی را تغییر داد.
و به این صورت در آورد: « تا دیوانه بجنبد عاقل کار را تمام کرده است».
اما کاری ست بسیار سخت. در جوامع گلنگی تنها چند در صد امکان و احتمال تغییر آن وجود دارد. شناخت این قانون سیاست، امکان و احتمال تغییرآن را بالا می برد.
و منظور از این سطور نیز همین است. 
 من این اندیشه و عمل را « قانون جاذبه نیوتون در سیاست» مینامم .
«تا عاقل اندیشه کند، دیوانه کار را تمام کرده است» . این فکر ترجمه ی یک ضرالمثل آذربایجانی ست. و اصل آن چنین است:
.Ağıllı ağlına salınca, dəli vurar aradan çıxar

اما آن، چه میگوید و چرا به صورت قانون مطرح میشود؟ مفهوم کلماتش چیست؟
اینجا منظور از خردمند، نیرویی ست که میخواهد در جامعه « دموکراسی(مشارکت عمومی در اداره ی جامعه و آزادی و برابری) و عدالت اجتماعی،
 عدم تبعیض » برقرارکنند.
با 
اخلاق و تاکتیک و استراتژی متناسب با همین اهداف. و منظور از دیوانه، کسی ست که «به هر قیمتی میخواهد بر اسب قدرت سوار شود.» 
« کار» نیز به معنی «کسب قدرت» آمده است. با توجه به مفاهیم مذکور فرمرل ما به این شکل درمیاید:

« تا دموکرات اندیشه کند-مرتجع برمسند قدرت نشسته است». حال که پرده ی فرمول به کنار رفت این سئوال مطرح میشود، آیا جوامع کلنگی، در طول تاریخ خود، از این اصل
پیروی نکرده اند؟ آیا این قاعده قانون عمومی همین جوامع نبوده است؟ بدیهی ست که پاسخ مثبت است. اما این اصل برچه پایه عمل کرده یا باز تاب چه چیزی بوده است؟

 آن اصل، واکنش « جامعه کلنگی» ست. جامعه ی کلنگی نیروی مرتجع را بر مسند قدرت می نشاند. چرا که نیروی مترقی « همیشه ضعیف» نگهداشته شده است.
اینجا نیروی مرتجع ، توده ی عقب مانده را به دنبال خود کشیده و از قدرت آن برای رسیدن به مسند سود جسته است.
سئوال پیش میاید،
چگونه ممکن است نیروی مرتجع، قدرت توده ی عقب مانده را تصاحب کند، ولی نیروی مترقی، نتواند توده را به دنبال خود بکشد؟
-بین توده ی مرتجع و نیروی مرتجع یک چیز مشترک است، آنهم همین عنصر « ارتجاع» ست. هر دوی اینها در « دنیای روحی» عقب مانده و ساده نگریهای خود، مشترک و متحداند. از این رو توده بر پایه ی زمینه فکری سطحی خود به راحتی به سوی شعار های نیروی مرتجع کشیده میشود.
مثلا به دنبال این شعار« عامل بیکاری درجامعه مهاجران هستند». یا « شعارهای غیر عملی رؤیایی» که توده از آنها خواب می بیند« کمونیستها هم آزاداند، حجاب اجباری نیست. آب و برق مجانی ست.حکومت خدا ووو» .

-نیروی دموکرات « نگاه ذهنی یا خیالی به کسب قدرت دارد»، ولی بعکس نیروی ارتجاعی دچار « خیال» نیست و « نگاه عینی»
دارد. این عینی نگری باعث میشود « با سرعت زیاد و با استفاده از امکانات موجود» قدرت مردم را تصاحب کند .

ارتجاع، ضعف و قدرت و امکانات بالفعل و بالقوه ، اهداف عاجل و آتی ، استراتژی و تاکتیک خود را دقیق و سریع مشخص و سازمان میدهد؛ چون ژنرالهای نظامی ماهر در جنگ .
اما از آنجایی که« نیروی دموکرات» روشنفکر است و در عالم « فلسفیدن غرق»، به هنگام کسب قدرت ، تسخیر قله نظامی، خیال بافی میکند.
این خصلت غیر نظامی گری اجازه نمیدهد  محاسبات و اعمال نظامی انجام دهد . ارتجاع در کسب قدرت یک ژنرال است ، و دموکرات یک سرباز هم نیست.
در شرایط دیکتاتوری برای پیروزی دموکراسی نیاز به جیاپ هست نه به افلاطون. 

 نیروی دموکرات جامعه ایران هنوز صاحب یک جبهه ی متحد یا یک سازمان مورد اعتماد همگانی در جامعه نیست.
 در این اندیشه است که  هدف سیاست آیا واقعا کسب قدرت است ؟ وووو
معنی این کار آن است که جناب مرتجع بفرما قدرت به شما تعلق دارد، برای ما « مردار» است.
کارفلسفیدن در سیاست به شرایط استقرار دموکراسی نیاز دارد . در دیکتاتوری برای پیروزی نیاز به وجود جیاپ هاست. وگرنه ارتجاع طبق معمول برنده است.

اینها نکات واضحی ست. چیزی که واضح نیست این است که، چگونه میتوان فرمول نیوتونی سیاست را تغییر داد و به این صورت درآورد:
« تا دیوانه بجنبد عاقل کار را تمام کرده است»
برای این کار لازم است:
1- شناخت نیروی ارتجاعی( با توجه به جهان شناسی و برنامه هایش »
2- شناخت شعارهای فریبنده و غیر عملی( سنگ بزرگ علامت نزدن )
3-نیافتادن به دنبال نیروی ارتجاعی و عدم باور به شعارهایش
4- ارزیابی توان نیروها در انجام برنامه و شعارهایی که میدهند( نیرویی که حق انتخاب به دیگری نمیدهد، یا در جامعه نبعیض نمی شناسد، یا تنها خود را صاحب مملکت میداند...ولی 
شعار « دموکراسی و آزادی و عدالت » سرمیدهد،  نمیتواند شعار خود را تحقق بخشد. تنها به خاطر کسب قدرت اینها را مطرح میکند. 
ریاکار است.)
5-طرح دائمی این پرسش که « برنامه و شعار و ایده ات را چگونه پیاده میکنی؟»

*
-عدم حمایت از نیروهای ارتجاعی
یعنی برای تغییر، لازم است به دنبال نیروی مرتجع نرفت. و نیروهای مترقی را شناخت و حمایت کرد.
با این شاغول و معیارها میتوان گفت: نیروهایی که رسیدن به اهداف مترقی انقلاب مشروطیت و بهمن را به شکست کشاندند مرتجع بودند.
نیروهایی که « به هر وسیله ای قصد کسب قدرت دارند» مرتجع اند. ارزش حمایت ندارند.
نیروهایی که با به شکست کشانندگان دو انقلاب عملکر مشترکی دارند و ماهیت شان یکی ست جز مرتجعین به حساب میایند.

-آمادگی قبلی و سرعت کافی در جهت اهدام مترقی
عدم حمایت، برای تغییر فرمول ، ضروریست ولی شرط کافی نیست. چون نیروهای ارتجاعی ده برابر نیرویهای مترقی فعال اند. براساس زمینه مساعدی که دارند.
نکته مهم دیگر برای تغییر فرمول مذکور،  « آمادگی قبلی» نیروی مترقی ست.  که در شرایط مناسب « با نهایت سرعت عمل کند. »
در قرن اخیر توجه نکردن نیروهای مترقی به « عدم حمایت از نیروهای ارتجاعی ، عدم آمادگی قبلی و سرعت کافی برای تحقق اهداف انقلابات و جنبشها، عدم توجه به امر همبستگی» موجب شکست آنها شده است و اصل «تا عاقل اندیشه کند، دیوانه کار را تمام کرده است» تبدیل به قانون عمومی سیاست در جوامع کلنگی شده است.

-تجزیه ی نیروهای ارتجاعی توسط آشنا کردن آنها با برنامه های مترقی. اصلی ست بسیار ضروری.

اینها اصولی ست که عمل به آنها میتواند در تغییر وضع موجود به نفع نیروهای واقعاً طرفدار رفع تبعیض و عدالت اجتماعی و دموکراسی یاری کند.
باشد که بتوانیم ضرب المثل دیگری نیز به دین مضمون داشته باشیم:
Dəli tərpəşənə kimin, ağıllı işi gurtarıb
« تا دیوانه بجنبد عاقل کار را تمام کرده است.»

 عدم تفکر، افتادن به دنبال نیروهای ارتجاعی، یعنی عمومیت هرچه بیشتر بخشیدن به قانون جاذبه نیوتون در سیاست. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.