رفتن به محتوای اصلی

به صادق هدایت _ نامه‌ی دوم!
30.03.2017 - 22:53

درودی دوباره و پس از سال‌ها که از نامه‌ی اول گذشته است! می‌دانم که دلایل تاخیر در نوشتن نامه‌ را تو به خوبی می‌دانی و غیر از تو دیگر کسی با این دلایل آشنا نیست و قدر مسلم تعجب خواهی کرد که چرا نامه‌ی اول در سال 1999 در لندن نوشته شده بود و الآن 17 سال از آن نامه گذشته است و هزاران اتفاق غریب و عجیب دیگر روی داده است و هرگز نمی‌توان حتی به صورت تیتروار به این حوادث گاه مسخره اشاره نمود! اما به هر حال اینرا هم می‌دانم که چشم‌هایت به خیرگیِ چشمان بوف کور، روی این جمله‌ها چرخ می‌خورند تا به اساس و علت نوشتن نامه‌ی دوم پی ببری.

شاید لب کلام در این باشد که به کوتاهی و برای دیگر بار به تو بگویم که: مردم و روشنفکرانی که تو در میان آنان زیستی و روشنفکران امروزی که ما می‌بینیم، مدام بر همآن طبل بدآهنگ می‌کوبند و کار را به جایی رسانده‌اند که کم کم آشکارتر و در عمل، خرافی بودن خود را به نمایش درآوره‌اند _ برای مثال با نماینده‌ی ولی فقیه عکس می‌گیرند_ رادیو و تلویزیون دست و پا می‌کنند و در خارج از مرزها‌ی به قول خودشان «وطن» به حاکمان وقت خدمت می‌کنند! این روشنفکران در دو اردوگاه راست و چپ، آنچنان در مفاهیم متافیزیکی فرو لغزیده‌اند که بر خود کاملا مشتبه شده و مدام از «حقیقتِ » خویش صحبت به میان می‌آورند. دست کم تو بیشتر از هشتاد سال پیش در بوف کور_ افسانه‌ی آفرینش و رمان حاجی آقا، این «حقیقت باوری» را زیر پا؛ له کردی. نه اینکه ایشان حاجی آقا را نخوانده و یا توپ مرواری را ندیده باشند، نه اینکه ایشان حاجی آقا را نخوانده و یا توپ مرواری را ندیده باشند، ایشان بیشتر کتاب­ها‌ی تو را خوانده‌اند اما مثل سگ ولگرد، مدام در کوچه پس کوچه‌ها‌ی افکار جماران- فیضیه‌ی قم و امام شماره‌ی هشت مشهد و سیزده تهران پرسه می‌زنند! و بدتر اینکه در زمینه سازی برای احداث امامان بسیار در تهران، از خود حاجی آقا در جماران فعا‌لترند.

این روشنفکرانِ «بسیار عاقل» حتی یک لحظه از ستون مذهب شیعی یعنی «عقل» غفلت نورزیده اند. همآن بهتر که در پرلاشز خفته‌ای و از عاقلان دینی و کشتارگاه‌ها‌ی مذهبیون سرتاسر متافیزیکی بی خبر مانده‌ای. اما تحمل کن. من و تو تا بحال و تنها روی دو موضوع ، یعنی حقیقت و عقل خم شده‌ایم، آنهم بسیار مختصر. خدمت خدای بوف کور عرض کنم که امروزه بسیار بیشتر از زمان انتشار آخرین کتابت یعنی توپ مرواری، روشنفکران به «اخلاق» باور کرده و در هر گفتار یا نوشتاری به آن می‌پردازند و جالب اینکه ایشان حتی از اخلاق کانتی و شوپنهاور، بی خبر مانده و بیشتر مفاهیم اخلاق دینی را خواسته و نا­خواسته؛ ترویج می‌کنند. این اخلاقیات عاقلانه، در قالب‌های گوناگون و به شیوه‌ای چیره دستانه در میان روشنفکران رسوخ و مدام بازتولید می­شود؛ باور نمی‌کنی بیا با هم مروری بسیار بسیار کوتاه بر آخرین کتاب نیچه یعنی تبارشناسی اخلاق بیا­ندازیم. نیچه آنجا چه می گوید؟ او در صفحه‌ی 52 و در موضوع انسان و خواستگاه و عملکرد او (مسلما در قرن نوزدهم منظور نیچه است ولی مورد منظور ما در کلیت دوره‌ی بعد از او و خصوصا دوره‌ی معاصر یا امروزی است که اصولا می‌بایستی رشدی کرده باشد که نکرده است...!) می‌نویسد:

«دیگر کدام ترس، آنجا که هیچ چیز ترسناک درانسان باز نمانده است؛ که «انسان» کرم‌سان پیش می‌خزد و گله‌وار گرد می‌آید؛ که انسان بس میا‌ن‌مایه و بی رنگ و بو، هم اکنون آموخته است که خود را غایت و قله‌ی انسانیت بی‌نگارد و معنا‌ی تاریخ و خود را «انسانِ والاتر». این انگارش چندان هم ناروا نیست تا آنجا که وی خود را همچون چیزی دست کم بر سرِ پا، دستِ کم توانای زیستن، دستِ کم آری گوی به زندگی، جدا می انگارد از آن انبوهِ کژ و کوژان و بیماران و خستگان و از نفس افتادگانی که امروز بوی گندِشان اروپا را گرفته است». او کمی جلوترمی افزاید: «ما امروز در انسان هیچ چیزی نمی‌ینیم که روی به بزرگی داشته باشد و ای بسا که او همچنان فرو و فروتر می‌رود و هر چه نرم-و-نازک‌تر می­شود و خوش خوتر و زیرک‌تر و آسوده‌تر و میانمایه‌تر و آسانگیرتر و چینی‌تر و مسیحی‌تر».

صادق جان آیا واقعا اینگونه نیست؟ تو که آنهمه برای ایران و فرهنگ ایرانی تلاش کردی و به راستی دلسوز ایرانیان بودی، ولی قلمت را در زمان حیات خودت شکستند و تو را نفهمیده، رهایت کردند و بوف کورت را شوم خوانده و افکارت را خطرناک برای همه چیز به حساب آوردند و من با این خصوصیت آخری که به تو دادند موافقم و به نظرم به راستی برای ایشان خطرناک بودی، چه ؛ افکارشان را در مغزهای‌شان شستشو می‌دادی و چون ایشان به این افکار و مفاهیم ماورا طبیعی عقیده‌ای سخت داشتند؛ این خانه تکانی فکری برایشان گران می‌آمد و برای همین خطر چاپ نوشته‌هایت را با سانسور و ممنوع القلم شدن جبران کردند. خدمت فرزانه‌ی مشهور عرض کنم که امروزه هم کتاب‌هایت در ایران ممنوع برای چاپ هستند و در میان روشنفکران ندیده‌ام کسی را که به طور جدی به دنبال علت آن برود که چرا از نشر افکار و نوشته‌های تو هراسناک‌اند و آنرا ممنوع اعلام کرده‌اند؟

بگذار باز هم از زبان نیچه و در همآن کتاب «تبار شناسی اخلاق» چیز دیگری را برایت بنویسم. هر چند امیدوارم که استفراغت نگیرد و بیشتر از نیچه حالت به هم نخورد. اوهم بسیار فیلسوفانه و بی پرده اینگونه می‌نویسد:

«به نظرم دروغ می‌گویند و صداها را طنینی خوش داده‌اند. دارند از ناتوانی، شایستگی می­سازند.... از ناتوانی، که پاداشی ندارد، خوش قلبی می‌سازند و از تو-سری-خوردگیِ پر دلهره، فروتنی و از بندگی در پیشگاه آنانی که در دل از ایشان نفرت دارند، طاعت(یعنی از جمله در پیشگاه همآنی که می‌گویند از ایشان طاعت می­طلبند و نامش خداست). افتادگیِ آدمِ ناتوان و ترسی که سراپا‌ی وجودش را گرفته، آن بر درگاه ایستادن و انتظار کشیدنِ اجباریِ از سر ِ ناچاری‌اش، اینجا نام‌های زیبا به خود می‌گیرند، مانند صبر و حتا فضیلت..... بی‌گمان همه‌شان نگون بخت‌اند همه‌ی این وِر-وِره جادو­ها و نیرنگ بازانِ زاویه نشین، اگرچه گرم در هم چپیده‌اند اما با من می­گویند که نگون‌بختی­ نشانه‌ی برگزیدگی از سوی خداست و به اشاره‌ی خدا. آدم سگی را کتک می‌زند که از همه بیشتر دوست دارد. می‌گویند این نگون بختی چه بسا پیش درآمدی باشد یا آزمونی یا آموزشی. شاید چیزی بالاتر از همه‌ی اینها باشد_ چیزی که روزی تلافی کنند و بابت‌اش پاداشی بدهند: یک خروار طلا. نه! بابت‌اش سعادتِ ابدی بپردازند، همآن که نامش را "آمرزش" می­گذارند. می‌خواهند به من حالی کنند که نه تنها قدرتمندان، از خداوندانِ زمین بهتر‌اند، از همآنانی که ناچار تفِ­ شانرا باید بلیسند البته نه از سر ترس، هرگز نه از سر ترس! بلکه از آنرو که خدا فرموده است که باید از اولیای امور اطاعت کنند!».

و حالا صادق جان به روشنی روز آشکار است که ایرانیان مطیع و فرمانبر آخوند‌هایی شده‌اند که اولیای امورند و برگزیده‌گان خداوند! ایشان سیستم مافیایی و ضد انسانی بزرگی را تحت نام «ولی فقیه» به راه انداخته‌اند و روشنفکران بسیاری از هر جناحی، خواسته و ناخواسته در خدمت این اولیای امورند، ایرانیانی هستند که تو برایشان از هر چیزی گذشت کردی و متاسفانه و با تشخیص خودت؛ حتی جنازه‌ی تو به ایران برنگشت و در همآن پرلاشز به خوابی گوارا فرو رفتی. تو به روشنی متوجه شدی که منظورم از آوردن صحبت‌های کوتاهی از نیچه در تبارشناسی اخلاق، چه بود و تو بهتر از هر کسی متوجه شدی که «فرهنگ مدارایی» ایرانیان؛ شورش در آمده و کار به گند کاری مفتضحانه‌ای کشیده شده و بدتر از همه اینکه مدعیان روشنفکری در عرصه‌های گوناگون، همآن مفاهیم متافیزیکی و خرافی را در حلق مردم می ریزند_ چیزهایی که تو در کتاب‌هایت و سراسر زندگی‌ات مخالف آن بودی_ حالا بیا و ببین که چه بازار مکاره‌ای به راه افتاده است! و تو باز هم بهتر از هر کسی متوجه شدی که مولوی بلخی و جناب حافظ و عطار و عراقی، در پایه ریزی «فرهنگ مدارا» موثرترین‌ها بوده‌اند_ این افکار اگر در قرن ششم و هفتم رواج داشته، شاید در خور آن زمان بوده باشد که از نظرمن در همآن زمان هم در خور نبوده است چون کسی مثل خیام هم عکس این فرهنگ و افکار ماورا طبیعی را بیان داشته که خودت در کتاب ترانه‌ها‌ی خیام آنرا توضیح داده‌ا‌ی اما پرسش این است که این چگونه است که پس از آنهمه قرن‌های زیاد، این افکار عقب مانده از دالان تاریخ گذشته و در دوره‌ی پس از مدرنیته از میکروفن رادیوها و رسانه‌ها‌ی اینترنتی و تصویری پخش و ترویج می‌شوند؟ می‌پرسی؛ چه می‌گویم؟

راستش حتی بیان آنرا خالی از شرم برای خودم نمی‌بینم و به راستی طرح این مسئله شرم‌آور است که از رادیوهایی که در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی مسابقه گذاشته‌اند؛ بگویم یا بنویسم که با همآن فرهنگ سازان مدارا مسلکِ عاقل و اخلاقیِ عقب مانده در سده‌های گذشته؛ همنوا شده‌اند و مثلا در ابتدای برنامه شان غزلی از حافظ را پخش می‌کنند و یا فال حافظ می‌گیرند. ایشان در گردآوری مطالب ماورا الطبیعی روی دست همدیگر می‌زنند و گویا از طریق اتاق فکر جمهوری جنایت، موضوع‌هایی را در برنامه‌شان می گنجانند که در راستای باز تولید همآن افکاری است که تو شدیدا با آن مخالف بودی؛ مثلا قاشق زنی و فالگوش ایستادن و یا در بوف کور از آیه‌هایی نوشتی که از لای دندان‌های زرد و کرم خورده‌ی پیر مرد خزرپنزری بیرون می‌آمد. خلاصه‌تر اینکه اوضاع به گونه‌ای است بسیار بدتر از زمانی که اولین جمله‌ی حاجی آقا را نوشتی؛ چون نواده‌گان حاجی آقا امروزه در بهترین کالج‌ها‌ی لندن تحصیل می‌کنند و بیشترشان کراوات می‌زنند و بعضی‌شان قلم و جملگی‌شان در اقتصاد دستی دارند و خون مملکت تو را نوش جان می‌کنند...

ولی آیا فضا به راستی تا به این اندازه گند زده است؟ پاسخ من آری است و هم نه! چون از سویی هم، هستند تعداد‌ی توانمند از لحاظ فکری که به حاکمان می‌تازند و این تاختن‌ها‌ی بی محابا؛ آخوند و حاجی آقاهای زمانه‌ی حال را به لرزه می‌اندازد؛ کسانی چون فرزاد کمانگر که هرگز مفهوم واقعی انسان و ارزش‌ها‌ی راستین او را نفروختند و جلو‌ی مرگ آفرینان عمامه به سر و روبروی چوبه‌ی دار، سرشان را خم نکردند!

دوستی همین روزها از من پرسید که بهتر نمی‌بود اگر هدایت در نوزدهم فروردین اقدام به خود کشی نمی­کرد و زنده می‌بود تا آثار بیشتری را بنویسد؟ من برایش توضیح دادم که نوشتن بیشتر نمی‌تواند دلیل موثر بودن باشد چه؛ افکار نهفته در همآن نوشته‌های پیشین حایز اهمیت‌اند و این همآن چیزی است که جمهوری اسلامی را وادار کرد تا از زبان و دستور رهبری آن؛ به طور کلی آثار هدایت ممنوع اعلام بشود البته در همآن روزها نیز از همآن بیت رهبری حذف فلسفه در دانشگاهها نیز اعلام شد! نکته در این است که چنین سیستم متافیزیکی نمی­تواند بپذیرد که پدیده‌هایی روشنگر و عمیق؛ در اجتماع موجود باشند و اصولا فلسفه تخریبگر تمامی آن مفاهیم ایده آلیستی و خرافی است که در اجتماع ترویج می‌شوند. از اینرو دستگاه خرافه دوستیِ همین سیستم، آنچه از دستش بر می‌آید کوتاهی نخواهد کرد و به همین خاطر نیز ترویجگر کسانی است که فال حافظ می‌گیرند و یا در ترانه‌هایشان (به طور کلی در آثار هنری مختلف) مفاهیم سنتی دینی و ضد انسانی را بیان می‌کنند_ این سیستم حتی به این ترویجگران پول‌ها‌ی نهانی می‌پردازد تا پروژه‌های‌شان را به چاپخانه بفرستند و در میان اجتماع پخش کنند و این درست همآن چیزی است که خودت در حاجی­آقا عنوان کردی که بگذار حجاب و سقا خانه و مسجد و خانقاه و بساط سینه زنی و خلاصه‌تر؛ خرافات مذهبی در میان شهرها و مردم بیشتر و بیشتر پخش بشود و هیچکدام از این ملت با فهم! از خود نخواهند پرسید که چرا؟

از اینها که بگذریم من از همآن هوزوارشن ادبی روشنفکرانه‌ی پوچ و بی مایه، متاسف هستم که دربسیاری از عرصه‌ها و دقیقا در خدمت به خرافات گوناگون دامن می‌زنند. همین حقیقت گرایانی که هنوز به این واقعیت پی نبرده‌اند که خود حقیقت  از بنیان و اساس یعنی ایستایی و مطلق بودن_ یعنی از حرکت باز ایستادن و مثل مرداب گندیدن! به همآن صورت اخلاقیاتی  که پس ازافلاطون و ارسطو و کانت و شوپنهاوردر میان ایشان رسوخ پیدا کرد و جالب اینکه اخلاق ایشان با فرهنگی کاملا مدارا، مذهبی و سازش‌گر عجین شد و جملگی‌شان بر همین طبل زشت آهنگ می‌کوبند و می‌گویند که ما حقیم ! اینگونه نیست که تنها مذهبیون دچار حقیقت گرایی و مدارایی و اخلاق متافیزیکی باشند، درست برعکس، در میان روشنفکران مدعی نیز؛ همین عقاید  واپسگرا به وضوح نمایان شده است و من تمامی این مفاهیم را در آثارشان مشاهده کرده‌ام هر چند در عرصه‌ی موسیقی بتوان به یک استثناء به نام شاهین نجفی اشاره نمود که آثارش ضد متافیزیکی‌اند و چنانچه پیشتر اشاره کردم این توانمدان فکری در اقلیت‌اند و می‌توان صریحا گفت که از تعداد انگشتان دست کمترند و این در حالی است که تو در بوف کور نوشتی که از سایه‌ی خودت می‌ترسی! البته من این‌را فهمیدم که منظور تو از سایه، همین شاهین‌ها و فرزادها وآینده‌گانی هستند که پس از تو پای به عرصه‌ی وجود می‌گذارند و بسیار بیشتر از تو در فکر و آگاهی پیشی گرفته‌اند؛ اما این سایه‌ها واقعا در اقلیت­ هستند در حالیکه آنسوتر و اینسوتر، بیشمارند مدعیان روشنفکری که در ترویج خرافه و الهیات و ماورای طبیعت؛ به قول نیچه در هم چپید‌ه‌اند و گرم با هم‌اند و ترویجگر مفاهیمی که از اساس وارونه است...

من قول نامه‌ای دیگر به تو نمی‌دهم و مثل خودت به سکوتم ادامه می‌دهم! می‌دانی چرا؟ چون من هم برای بسیارانی قابل فهم نیستم و از من می‌خواهند که مطالبم به قول خودشان ساده‌تر و قابل هضم‌تر باشد! گو اینکه ایشان نمی‌توانند این مطالب را هضم یا درک کنند! این به سادگی، یعنی لباس ایشان را پوشیدن و مانند جماعت شدن، که اینکار از من بر نیامده است و بر نمی‌آید و هیچگاه هم نمی‌خواهم مثل ایشان بی‌اندیشم؛ پس ناچارا خودم را در آغوش می‌گیرم و تنهایی را بیشتر می‌پسندم؛ از همآن نوع تنهایی‌ها‌ی تو در اطاق مطالعه‌ات و دوری کردن‌های تو از هیاهویی که لبریز از اوهام است_ وهمی که بسیار بیشتر از تو از آن متنفرم چون به نظرم در جوار این موهومات زیستن، بدترین نوع شکنجه‌ای است که یک انسان می‌تواند دچار آن بشود!

با ارادت، نادر

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

امرالله ابراهیمی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.