از رجالی که شورای نگهبان آنان را برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ صالح تشخیص داده است، چهار نفرشان دارای دکترای مشکوک هستند: دکتر اسحاق جهانگیری، دکتر حجت الاسلام حسن روحانی، دکتر آیت الله ابراهیم رئیسی، دکتر سردار محمدباقر قالیباف.
در شبکههای اجتماعی بحث درباره دکترای این رجال بالا گرفته است. روحانی در دور قبل هم که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شده بود، با مشکل شک درباره دکترایش مواجه بود.
راحتترین کار برای رفع شک، انتشار رساله دکتراست که بنابر یک هنجار دانشگاهی نمره قبولی آن به صورت همیشگی تثبیت شده نیست و اگر کسی ثابت کند که در آن تقلبی صورت گرفته، آن نمره باطل میشود و عنوان دکترا از فرد متقلب پس گرفته میشود.
بنابر گزارش سایت “الف”، یک گروه دانشجویی تصمیم به بررسی دکترای دکتر حجت الاسلام حسن روحانی گرفته است. اما تکلیف دکتر آیت الله ابراهیم رئیسی، دکتر سردار محمدباقر قالیباف، و دکتر اسحاق جهانگیری چه میشود؟ در شبکههای اجتماعی این خواست طرح شده که: آقایان دکاتر، رسالهتان را منتشر کنید!
منشأ شک به دکترای حکومتیان
“دکتر” یک عنوان دانشگاهی است که در پایان دوره نهایی دانشگاهی به دانشجویی اعطا میشود که با یک کار تحقیقی ثابت کند که به اصول و مبانی تحقیق در رشته خودش آشناست، یک موضوع را میتواند به صورتی عمیق و همه جانبه بررسی کند و سطح تحقیق در آن موضوع را از آنچه هست فراتر برد. کار تحقیقی بر روی موضوع دکترا کاری شاق و زمانبر است و در دانشگاههای جدی به طور متوسط میان ۳ تا ۶ سال وقت میبرد. (نگاه کنید به عنوان نمونه به دایره المعارف ویکیپیدا، مقاله درباره دکترا به انگلیسی و به آلمانی).
در مورد دولتمردان جمهوری اسلامی این سؤال مطرح شده است: چگونه آنان ضمن داشتن مسئولیتهای تمام وقت توانستهاند دکتر شوند؟ مثلا محمود احمدینژاد، در دورهای دکتر میشود که در شهرهای ماکو و خوی فرماندار بوده است.
رساله دکترای این دولتمردان در دسترس نیست. علاوه بر این آنان یا تألیفاتی ندارند، یا اگر مقالهای مینویسند یا جایی سخنرانی میکنند، این شک را برمیانگیزانند که چگونه کسی با علم و اصول تحقیق آشناست، اما حرفهایی میزند که فردی با تحصیلات درست دبیرستانی هم نباید چنان چیزهایی بگوید. موضوعی که استاد دکتر مهندس احمدینژاد درباره تولید انرژی اتمی در آشپزخانه طرح کرد، از این گونه حرفهاست. هم اکنون دکتر کاندیداها نظراتی درباره اقتصاد طرح میکنند، که درباره آشنایی آنان با جمع و تفریق شک برمیانگیزد (در این باره نگاه کنید به انتقاد صادق زیباکلام).
همه دکتر-دولتمردان جمهوری اسلامی این مشکل را هم دارند که زبان خارجی نمیدانند و مثلا از پس یک مکالمه ساده به زبان انگلیسی هم برنمیآیند، در صورتی که تسلط به زبان خارجی شرط تحصیل دانشگاهی در مقطع دکتراست.
“دکتر” به عنوان لقب اعطایی
در ورود به عصر جدید در همه کشورها، از جمله ایران، القاب خانی و اشرافی برانداخته میشوند. لقبهایی به جا میمانند یا شکل میگیرند و رواج مییابند، که به شغل و کاردانی مربوط میشوند و قاعدتا حیطه کاربست آنها در محدوده آن شغل یا حوزه کاردانی و کارآموزی است. در گذشته لقبها عطا میشدند یا ارثی بودند.
پس از انقلاب در ایران لقبهایی که در حوزه آخوندی رواج داشت، مهم و پرارزش شدند. جریانهایی که حکومت به عنوان “وحدت حوزه و دانشگاه”، “انقلاب فرهنگی” و “اسلامیسازی دانشگاهها” راه انداخت زمینه تبدیل عنوان “دکتر” به یک لقب اعطایی به عوامل حکومت را ایجاد کرد. دانشگاه که تصرف شد، دوره اعطای لقب دکتر به خودیها آغاز شد.
این جنبه از فساد در میان حکومتیان به دلیل آلودگی عمومی، مورد بحث قرار نمیگیرد، اما گاهی رقابتها و دستهکشیها دکترها و دکتر-نشدهها را به جان هم میاندازد و این باعث میشود که گوشهای از پرده افکنده بر فساد بالا رود.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید