رفتن به محتوای اصلی

کارگری یا گدائی؟
30.04.2017 - 15:15

برای گرامیداشت روز کارگران که خالقان هستی اند!

 

هیچ چیز و پدیده ای در گستره ی جهان مسخره دارتر، توهین انگیزتر و چالش فزاتر از این نبوده و نیست که بنام "کارگر" همیشه کار کمرشکن کنی ولی، حداقلی از برداشت سود که "مزد ناچیز" باشد، آنرا نیز بشکل گدائی و چندشناک تر از آن حق ات را، بر سر سفره ی انگل سرمایه، طفیل وار دریافت کنی.

 

آیا در ساختار وامانده ی نئولیبرالیسم و بازار کارِ بحرانی سرمایه و چشم انداز مدافعان کاسه لیس آن اخلاق اندکی برای قضاوت وجوددارد که انسان منشانه و بی طرفانه به دنیای واقعی موجود چشم بازکنند و صادقانه ببینند، چرا بر سر زن و بچه های "پیش برنده ی عام زندگی" که کارگران یدی و فکری باشند، چرا و چگونه زندگی برای شان اینگونه تهی، طاقت فرسا هر روزش بسان ماهی و یا گاها سالی هچنان رنجبار و تلخ می گذرد؟

 

تاکی کارگر برابر سرمایه می باید چنین شیوه های دزدی علنی، دریافت حقوق ناعالانه و درآمد ناچیز بهره کشی جابرانه ی سرمایه سالاران را تحمل کند؟ همزمان شاهد قوانین حقوق بشری پوچی باشد که مدافع بهره کشی ست، و چشم بر این تظلم بی رحمانه و دلخراش فرو می بندد؟ و بدتر از آن خود "نیروی کار" متوهم می باشد! تا کی می باید با خوشبینی ساده لوحانه به فردای دروغین زندگی بهتر با بساط ضدبشری امید بست و در صف رشد و توسعه ی سود صنعتی ـ خدماتی ماند و هالو منشانه پا در رکاب بندگی سرمایه داشت و سردرگریبان و نسل در نسل غلام برجاماند!؟ روش درندگی ایکه قرن ها با بی رحمی تمام به پیش برده شده است؟

 

می پرسم، آیا « آنهای جهانی» کارمزدان را می گویم! در برابر صاحبان سرمایه و یا مالکان ابزار تولید و خدمات در این دستگاه ضدبشری ( کارگری می کنند یا گدائی؟) چرا هرگز منطقی نه انسانمدار که وجود ندارد و ارزانی سرمایه سالارها باد! بلکه اندکی هوشمندانه نیز موجودنیست که بتواند این خلاء پلید و جانکاه میان کار و سرمایه را مترقیانه زدوده و دفع کند؟ پرسیدنی ست در یکچنین نظام پست و ارزش ناشناس، براستی کدام مرجع آگاه و متمدنانه ای وجود دارد تا مسئول برکناری این حق خوری های تاریخی باشد؟ که تا تاکنون راهی بسوی انسانیت نبرده است؟ به باور من تنها خود کارگران و توده ها "99%ها" این استعداد لازم و شگرف را دارند.

 

تاکی باید این رابطه وحشیانه بسان درندگی گرگ از میش میان 99%ها برابر 1%ها پا برجابماند؟ آنهم درست در شرایطی که بگفته ی "اکسفام" تعارض کار و سرمایه در سه دهه ی اخیر حادتر و شکیب ناپذیرتر از طول تمام تاریخ استثمار و استعمار جهانی شده است. چراکه: از یکسو روزبروز در مقابل چشم خیره ی نوعدوستان، برابریخواهان و ارگان های حقوق بشری بی خاصیت، و البته با پشتیبانی دولت های راست و گلوبال « این دره ی هولناک فقر و انباشت نجومی ثروت » بیش از پیش مرگبارتر شده و می شود؛ و از دیگرسو نابرابری حق مسلم زندگی و نبود امکان تکوین برابر نسل آتی، بی گمان فردای آیندگان را نیز در این جهنم سرمایه می سوزاند. ناگزیر جنگ منافع طبقاتی میان سرمایه سالارها و فروشندگان کار روزانه برجسته تر شده، روابط شان ناسازگارتر، و رودرروهای اجتناب ناپذیر "کار و سرمایه "برای بقا و رهائی، و همزمان ساختن ساختار پویا و پاسخگو برای "نوع بشر" گسترده تر و بی درنگ تر از پیش گشته، و ضرورت مبارزه سرنوشت ساز طبقاتی را ژرفت تر از همیشه ی تاکنونی می کند. و نبرد کار و سرمایه را بی کم و کاست در جشم انداز فردا متفاوتی گذارده و دگرگونی "لازم اثباتی" شده است.

 

(( مگرنه که: حدودا نیمی از سرمایه خالص جهان به تملک اراده ی کور و کر و کودن و جنگ افروز این هشت نفری ها در آمده و این قطب بندی تیز و کشنده همچنان در حال اوج گیری انسان کش و ثانیه ای می باشد؟)) آیا جهان بدون این هشت نفری ها در هم می ریزد؟ چرا نباید ابتکار و سرمایه هنگفت نوع بشر را از دام مهلک این بیماران ثروت اندوز درنیآورد و در خدمت رشد و نمو 99% ها نگذاشت؟

 

تاکی باید، داستان های خوش خیالانه به خرد و مهربانی سرمایه داشت؟ این توهم نباید بیش از این بالا گیرد! اما همگام با آن، و از سوی دیگر راه چاره ی اصولی برای رهائی و خودمدیریتی کارگران از دست بهره کشی و ستم طبقاتی چیست؟ آنهم در شرایطی که بی کم و کاست همه می دانیم که اوج رشد انقلابی سرمایه سده هاست که سپری شده و اینک نقش انگلِ بیمار یافته، و بدتر از آن خورنده اراده ی کلان اجتماعی طبقاتی گشته، و نیاز مطلق به ملیتاریسم دارد. با قدری دقت در چرائی پیدائی و ظهور دوباره جنگ ها و بربریت های مذهبی ( ولائی، طالبانی، داعشی و وابستگان هردوسو) راسیستی، ناسیونالیستی، شوینیستی و پانیستی بسادگی می توان به اهداف پوشیده و آشکار امپریالیسم و ناتوی او در گستره ی جهان پرآشوب پی برد که همگی در گستره جهان راه می اندازند زیرا چاره جز آن ندارند؛ چون لااقل یک قرن هست که پیوسته دچار دور و تسلسل میرائی بوده و هستند. درست برعکس نقش مخرب سرمایه سالار، کارِ کارگر حیاتی تر شده، و وی همچنان خالق هستی موجود می باشد. و بود و نبود کنونی و آینده هم مستقیما محصول کار انسان مفید و کارورزان خواهدماند.

 

پرسش پایه!(( پس جایگاه سرمایه در "روابط تولید کلان اجتماعی" در کجای کار هست و چه سودی دارد؟ رل او نه مفید است و نه در تولید، تعیین کننده بوده، هست و خواهدبود؟ پرسش مهم تر! پس بود و نبود این 1%ها در برابر 99%ها که اراده ی آزاد ندارند، ولی تولیدگر، موفق و پیشبرنده ی مدرن کار می باشند چه تأثیری دارد؟ چرا کارگرسالاری و مردم مداری اراده ی سیاسی اقتصادی را مدیریت نکند؟ کداک یک بهتر است و چه تأثیری مثبت دارد و در آینده خواهدداشت؟ چز کارگران؟ مگر خود کارگر نمی تواند با مدیریت پائینی و پراکنده ی طبقاتی اش متضمن رشد و توسعه برابر زندگی را برای همگان باشد؟ ))

 

اوی فراملی ست که در هرکجای جهان که باشد بار هستی سازنده را با کار دقیق، سخت و سنگین و بردبارانه قرن ها برکول کشیده و همچنان می کشد. در حالیکه خود، خانواده و اجدادش پیوسته و بی شرمانه در پیشگاه بشریت نوعدوست مورد بهره کشی قرارداشته است. . چرا؟ و اینک نیز اغلب کارگران در آن "ایران آخوندزده" یا در همین اروپای مدعی تمدن بیکارند، و بسیاری هنوز فقیر و ندار مانده اند و دچار در تضاد و تناقض سازش ناپذیر با "ستم بهره کشانه ی سرمایه" در "زنجیر زور دولت های راست" گرفتارند. شگفتا که همچنان با "دم خشک و تنگ" و نفس زنان فرصت های زندگی ناگوار را تکرارمی کنند. و گاها توان ناچیز در کسب امکان تأمین معاش هم ندارند. در ایران چپاولگران ولائی فقر مفرط 60% شده است و با نبود برخورداری از نیازمندی های حیاتی و این جهانی بسیاری از توده ها روبرو گرسنگی می باشند. و براستی پرسیدنی ست که چرا: چرا انسان کارورزی که هستی کلان جهانی را ساخته و پرداخته، خود و وابستگانش اغلب امکان کاریابی و شکم سیر را هم ندارند، حقوق کافی نمی گیرند و طبعا خیلی ها نان کافی بخور و نمیر، تأمین درمانی، بهداشتی و آموزشی لازم را در خواب ندارد؟ و چرا؟ پاسخ اش سرراست و روشن است! زیرا در ایران آخوند و در گستره ی جهان سرمایه سالار اجازه نمی دهد. بنا بر این باید با نبرد هوشمندانه، سازمان یافته و مستقل طبقاتی به کنارشان زد و حکومت کارگری انسانی ساخت. به امید آنروز!

بهنام چنگائی 10 اریبهشت 1396

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.